رسول پویان
برون کردم به قتوای خرد تا حلقه از گوشم
بـرای…
«
»
قدرت اقتصادی-سیاسی با اندرزرام نمی شود!
همه کس دوست داردکه روابطی برابربااحترام متقابل میان همۀ کشورهای جهان برقرارباشد، امّا متاسفانه چنین نیست. حتادریک بازارکوچک، کسب وکاربزرگ ترتمایلی غریزی به سلطه طلبی دارد، زیرااگرچنین نکندکسب وکاردیگری این کارراکرده وبابزرگ شدن روزی به سراغ خوداوهم خواهدآمد. ااین همان چیزی است که به رقابت سرمایه داری معروف است.
امّادرصحنۀ جهانیِ امروزگرچه وضعیّت به بازارفرض شده شبیه است،ولی بسیارپیچیده ترمی باشد. درصحنۀ جهانی ماباکسب وکارهای بسیاربسیاربزرگ تری روبه روهستیم که به علت بزرگی ودست اندازی به تقریبن همۀ عرصه های تولیدویژگی انحصاری پیدانموده اند. کسب وکارهای سرمایه داری بزرگ باادغام شدن دربانک ها وباکالائی کردن پول دست به رباخواری هم زده اند.
این کسب وکارهای بزرگ که بالاترین مرحلۀ سرمایه داری ویاامپریالیزم نامیده شده اند به جای تولید کالا به تولید پول وساختن پول ازپول که راحت تروبسیارپرسودتراست پرداخته اند. درنتیجۀ این کارماباجهانی روبه روهستیم که مجموعۀبازدۀ کالائی وخدماتی کل آن بیش ازحدود78 تریلیون دلارنمی باشد(بانک جهانی، 2014)، واین درحالی است که مجموع پول کاغذی چاپ شده ونیزپول الکترونیک جهان از500 تریلیون دلارنیزبیش ترتخمین زده می شوند. برای این که این پول های بادآوردۀ ناشی ازرباخواری که به مبلغ باورنکردنی 422 تریلیون دلارمی رسند، ارزش خودراپیداکرده ومانندپرکاغذی بادهوانشوند، باید به کالا، زمین، کارخانه، معدن، وهرمادۀ قابل لمسی که درجهان وجوددارد تبدیل شوند. ازاین رواست که این پول که البته دردست بخش خصوصی است، اگربتواند به جای تامین زندگی تودۀ مردم، به دست اندازی وخریدن اموال دولتی وعمومی کشورِمادر، وسرانجام کشورهای دیگردست می زند. سرمایه داری بزرگ انحصاری راه خودرابرای ورود به درون دولت ها وکشورهاازراه خریدن سیاستمداران، رشوه دادن به آن ها، وحتازور، وجنگ بازمی کند. وام دادن هاهمیشه همراه باشرایطی است که حداکثرسودرانصیب وام دهنده بنماید. نه تنها وام گیرنده مجبوراست که بهره روی بهره، روی بهره بپردازد، بلکه بایدکالاهائی راکه وام دهنده دیکته می کندبا همان وام هابخرد که البته گل سرسبدهمۀ آن ها خریدبسیارگران اسلحه است. واضح است که دولت وام گیرنده بایدمالیات های مردم رابه جای هزینه کردن برای رفاه آن مردم بابت بدهی خودبه وام دهنده بپردازد. درمرحله ای این کفایت نمی کند، ازاین روبیمه ها، هزینه های درمانی، تحصیلی، بازنشستگی، حقوق، وسایرمزایای رفاهی مردم کم شده ویاقطع می شوندتا جیب های پرنشدنی وام دهندگان راپرکنند. درمرحله ای این کافی نخواهدبود، ازاین رووام دهندگان برای پرداخت وام های قبلی وام های جدیدی می دهندکه البته با بهره ای تازه بروام های گذشته انباشته می شود. دراین جا چون دولت وام گیرنده مستاصل می شود، منابع، موسسات، صنایع، وهمۀ ثروت های کشوررادرقبال وام های پرداخت نشده به وام دهندگان می سپارد. این همان بلائی است که برسریونان، اسپانیا، پرتقال، ایتالیا، وایرلندآمده وبه سراغ دیگران نیز خواهدرفت.
درکشورهای وام گیرنده، که مردم زمانی دررفاهِ نسبی بودند، اکنون بیکاری، بی خانمانی، عدم دسترسی به بهداشت ودرمان، وعدم دسترسی به تحصیل بلای زندگی می گردد. مردم بیکاروبی پول قادربه پرداخت رهن خانه، وام تحصیلی، وخریدکالا نبوده وکل اقتصاد به سوی کسادی ورکودی بی درمان رانده می شود.
درکشورمادر، یعنی کشوروام دهنده برخی ازمیانه حالان به خریدسهام های بانکی تشویق وحتابرای تامین بازنشستگی خودوبرطبق قانون مجبوربه این کارمی شوند. تازمانی که کشورهای وامدارقادربه دوشیده شدن باشندسهامداران با مالیدن لایه ای ازخامۀ آن شیربرای روی نان های خودازریخت وپاش های سرمایۀ مالی نصیبی برده وثناگوی آن خواهندبود. امّاتراژدی زندگی توخالی آن ها زمانی برملا می شودکه وام هابرگشتی نداشته باشند. آن هانیزسرانجام مجبورخواهندشدتاطمع تلخ آزمندی سیستمی راکه باغریزه ای حیوانی به بقای خودادامه می دهدتابه آخربچشند. غریزه چه درحیوان، چه درانسان، وچه درسیستمی که برآزمندی انسان استوارباشدبااندرزرام نمی شود، اگررام شدنی بودتاریخ هزاران سالۀ انسان باخون آبیاری نشده بود.