غصه ي ديوار باز استكبار بر ما بار شد باز كار زارك ما زار شد باز هم يكبار ديگر خار ها چون قديما سوزن ايزار شد باز هم ارباب ما! آن غمشريك! تاج بر سر وارد بازار شد باز ياران مشاور هر كنار در امور زنده گاني يار شد باز ناموس! تفنگ اجنبي بر گلوي ملت ما دار شد باز بال سام بر بام جهان سايه پرداز گل بي خار شد باز يكتا را دوتا من كي كنم باز گنج ما فداي مار شد باز سال ما پي سال دگر غصه ي خاموش يك ديوار شد امين آريبل ٣٠-سپتمبر-٢٠١٤ ترسايي گداي شب نفسي سوده ي هواي شبم سوزش آتشين ناي شبم همره ي راز هاي سرگردان پاي در بند انحناي شبم دشت استاره را غريو ،سجود ناخن زخمه را صداي شبم قدم رفته ي غزل با دل بيدل ناز جاي پاي شبم خسته ي روز هاي بازاري خلوت و گوشه را گداي شبم بزم افلاكيان احسانم عاشق شور و انتهاي شبم آريبل Share on FacebookTweetFollow us