عطش خونریزی اسلام آباد هرگز فروکش نمی کند کابل باید افکار جهانی را برضد پاکستان بسیچ کند
نویسنده : مهرالدین مشید
کابل سوگوار خون چکان است و اما خون در بدنشجاری است و قلب اش شجاعانه می تپد
کابل غرقه در خون و به خاک و خون کشیده روز سه شنبه 31 حمل نیز سوگوار بود و ده ها مادر، پدر، خواهر،برادر، همسر و فرزند در سوگ عریزان شان نشستند و رنج های بیکران فقر، تنگدستی، ببکاری و بد روزگاری را بر بالین شهدا و ببماران شان به آزمون تازه گرفتند؛ اما چه آزمونی دشوار که عبور از آن دشوارتر از هفت خوان رستم است؛ زیرا عبور از یک کوه و کتل فقر، تنگدستی و گرسنگی و رسیدن به فراز و فرود دیگر آن تراژیدی دردناک برای هر مرد و زن این سرزمین درد مند من و حتا دشوارتر از هفتاد خوان رستم است. رستم سیستان با عبور از هفت خوان، هفت آزمون دشوار را پیمود تا رستم پهلوان بی بدیل سبستان شد؛ هرچند رستم با همه نام و نشان اش در برابر اسفندیار تورانی کوتاه آمد و ناگزیر شد تا برای غلبه در برابر اسفندیار رسم پهلوانی آن روزگار را بشکند و به یاری سیمرغ با دو تیر چشمان اش را نشانه رفت و این اشتباه همراه با متوسل شدن به فریب او سبب شد که بعد ها رخش اش در خندق خس پوش محراب کابلی بیافتد، دو پای رخش اش بشکند و رستم اسیر شود؛ اما مردان و رنان راستین سرزمین من رستم تر از رستم پهلوانان دی و امروز اند و درست از ۳۸ سال بدین سو هر روز عاشورای زمان را تازه به استقبال می گیرند و هر لحظه جوقه جوقه به میدان های کربلای تاریخ قامت آرایی می کنند که هر روز و هر لحظه اش دشوارتر از عبور از هفت خوان رستم است که در طول تاریخ در ابن رزم آرایی ها و صف آرایی های دشوار و آزمونی کابل در خط مقدم جبهه و کابلیان شجاع با کاکه ها و عیار های رادمرد و تهمتن اش در صف اول این عبور های پیهم از هفت خوان ها قرار داشته اند.
قصه های یل ها، دلاورمردان و کاکه هایش تنها داستان امروز نیست که امروز به تاریخ پیوسته است؛ بلکه این داستان هزاران سالهء مردی ها و رادمردی های هزاران انسان این سرزمین است که سینه های شان را در برابر دشمنان قسم خوردهء این مامن سپر کرده اند. کابل تنها امروز نیست که به خاک و به خون کشیدن ها را تجربه می کند؛ بلکه این یل مقاوم و استوار از روزگار های زیادی بدین سو با دشواری های گونه گون دست و پنجه نرم می کندو هر از گاهی که به خاک و خون غلتانده شده و دشمن فکر کرده که آخرین ضرب را بر آن وارد کرده و انتظار سقوط و تسلیم پذیری کابل را به سر برده است ؛ اما کابل به زودی چون رستم تر و تهمتن تر از رستم روزگار از زیر خون و خاکستر سر بلند کرده و با قامت استوارتر در برابر دژخیم تاریخ ایستاده و جوانان غیور و مغرور آن سر های پرغرور شان را نثار کابل کرده اند و هرگز سنگر ها را به دشمن واگذار نکرده اند. تاریخ به این رادمردی ها و جوانمروی های کابل و کابلیان گواه است. ذره ذره خاک این سرزمین برآن شاهد است و در سنگ و چوب و دره و دیار این سرزمین رسم مردانگی ها را می توان به وضوح دید؛ اما ده ها دریغ ودرد که حاکمان مزدور و خودفروخته آن هر از گاهی قربانی ها، رادمردی ها و جوانمردی های کابل و کابلیان را با دشمنان به معامله گرفته اند و از همین رو بوده که کابل در طول تاریخ در نبرد با دشمنان برنده بوده و اما قربانی فریب حاکمان اش شده است. بدون تردید کابلیان رزمنده گان و مقاومت گران بی نظیری در طول تاریخ بوده اند که دشمنان شان این توانایی ها و پایداری های کابلیان را درک کرده اند و از همین رو خواسته اند تا با حادثه آفرینی های نامردانه صبر و استقامت آنان را به آزمون بگیرند که کابلیان باز هم از این آزمون پیروز بدر آمده اند و اما دشمن توانسته تا با ایجاد رعب و هراس در میان کابلیان، تیغ از دمار حاکمان ضعیف و فاسد و مزدور صفت آنان بیرون کند. از همین رو بوده که در طول تاریخ شاهان و حاکمان مزدور کابل قربانی ها شهامت های کابلیان را در میز گفت و گو ها به دشمن باخته اند. از این ر بوده که تاریخ هر از گاهی در کابل تکرار شده است. حماسه آفرینی ها و رزم آوری های کابلیان در میدان سیاست تباه و برباد شده است. زمانی که تاریخ این سرزمین از همان آغاز مهاجمان بزرگ بدین سو مطالعه می شود. دیده می شود که در پایان هر تهاجم مردم بازنده بوده اند و شاهان و حاکمان خودفروخته پیروزی های آنان را در میدان سیاسی با دو دست به دشمن پیشکش کرده اند؛ اما در این میان شگفت آورتر این است که هر از گاهی این درس نادرست تکرار شده است. به گونهء مثال آزادی خواهان ملی در نبرد انگلیس ها را در جنگ دوم در پروان کاپیسا و دروازه های کابل به زانو درمی آورند و اما وزیراکبرخان با فرستادن عینک به امیردوست محمد خان تمامی قربانی های مردم را نثار معاملهء پدر اش با انگلیس ها می کند. ررم آوران در طول تاریخ در شمال و مرکز و جنوب و شرق و غرب این کشور زمین را زیر پای دشمن به آتش بدل کرده اند و اما بدون استثنا قربانی های شان بوسیلهء شاهان و حاکمان تنبل و عیاش به معامله گرفته شده است. دشمنان این کشور در طول ناریخ توانسته اند تا از تنبلی ها و استراحت طلبی های حاکمان در کابل سود جویند و برای ترغیب آنان به امتیازدهی در کابل حادثه آفرینی کرده اند تا آنان را به سیاست تضرع وادار کنند که رخداد کنونی کابل هم از همان سیاست های کهنهء انگلیسی آب می نو شد که اسلام آباد بحیث وارث انگلیس به تعبیری که ” گاو کور کنجاره خواب می بیند” حالا هم انتظار آن را دارد. هرچند شاه شجاع های تاریخ به کابلیان گفته اند که قیام خویش را قوام بخشید و اما در عمل به گونهء دیگری عمل کرده اند و با خنجر زدن از پشت بر شانه های رزم آوران با دشمنان در عقب دروازه های بسته وارد معامله شده اند. دشمنان سوگند خوردهء این کشور هم اکنون نیز می خواهند تا با حادثه آفرینی ها حاکمان پرحرف و بی عمل در کابل را به کرنش وادارند. دشمن به قول معروف رگ خواب آنان را یافته ، به سیاست های مقطعی و دمدمی مزاج آنان آشنایی دارند و خوب می دانند که به همان اندازه که داغ می شوند و به همان سرعت سرد نیز می شوند. اسلام آباد آهنگر چیره دستی را ماند که مارتور را هر از گاهی در خط نارسیده به رنگ بنفش در تبر کابل می زند تا تبر سیاست در کابل بجای برنده بودن شکننده باشد. از همین رو بوده است که تبر های سیاستگران اسلام آباد هر از گاهی در کابل درز وسبع ایجاد کرده و اما همیشه بر روی تبر های سیاستگران کابل در برابر اسلام آباد نمد واقع شده است که بیانگر پختگی های سیاسی در اسلام آباد و خامی های سیاسی در کابل است.
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
********
بنده گی بامعرفت خاص حضور آدمی است ورنه این جا سجده ها چون سایه یک سر مبهمی ست
کابل تنها امروز سوگوار نیست؛ بلکه کابل آن یل گردن فراز دی و آن تهمتن دلاور روزگار است که هر از گاهی دژخیمان و فرومایه گان دود اش را به آسمان کشیده اند و خون اش را ریخته اند و اما خون در بدنش جاری است و قلب اش شجاعانه برای تازه به تازه زنده گی بخشیدن شجاعانه و بی هراس می تپد. کابل آن پیلتن گردن فراز پاروپامیزاد کهن است که کابورا، کاول و کابل اش نیز خوانده اند. کابل نه تنها امروز خار چشم نظامیان نامسلمان و نامرد پاکستان، این گماشتگان و وارثان بریتانیای دی و امروز نیست؛ بلکه سینهء بی کینهء کابل در طول تاریخ سپر قولادین در برابر تمامی مهاجمان تمامیت خواهء تاریخ از سکدر مقدونی تا هوچی های شمال، بوداییان، ساسانیان، برهمنیان و عرب ها پیش از اسلام و پس از آن چنگیز، تیمور، انگلیس، شوروی و امریکا بوده است. کابلیان در طول تاریخ در خط نبرد در برابر دشمنان شان رادمردانه و پیروزمندانه رزمیده اند و در نبرد رویارویی با دشمنان برنده بوده اند و هر دژخیم را به زانو درآورده اند؛ اما هر از گاهی که کابل به پیروزی هم دست یافته است، نه در نبرد رویاروی؛ بلکه هر ازگاهی قربانی فریب و خدعهء دشمنان و ساده گی و خوشباوری حاکمان اش شده است. چنانکه آن گاه که لشکریان عرب در زمان خلیفهء سوم از گردنهء بالاحصار وارد شهر کابل شد و شب هنگام با شببخون خطرناک کابلیان قرار گرفت و ده ها سرباز عرب را نابود کردند که شهدای صالحین یادگار آن است. پس از آن لشکریان عرب کابل را ترک کردند تا آن که یعقوب لیث صفاری از راهء بالاحصار بر کابل حمله کرد و اما در جنگ با کابل شاهان خود را ضعیف یافت و ناگزیر به فریب شد. یعقوب دست دوستی با کابلشاه دراز کرد و کابل شاه هم به حرف یعقوب باور کرده و بدون نیرو و لشکر برای گفت و گو با یعقوب آمد و اما یعقوب خلاف اصل عیاری و رادمردی که بدان متصف بود، برعکس عمل کرد و او را ناجوانمردانه به قتل رساند و پس از آن توانست وارد کابل شود. میر زکهء دختر کابلشاه پس از جنگ مختصر از کابل به سوی پکتیا و میرزکهء کنونی حرکت کرد.
حوادث و رویداد های چندین دهه نشان داده است که هیچ گاهی عطش خونریزی های نظامیان پاکستان بر ضد مردم افغنستان فروکش نمی کند و خونخواران اسلام آباد هرگز از خونریزی های وحشتناک در افغانستان دست بردار نیستند؛ پس بر حاکمان کابل است تا با یک ستراتیژی قاطع و شفاف و خالی از هرنوع ابهام و دو رویی به دنبال اسلام آباد بروند. برای مهار کردن نظامیان اسلام آباد باید سیاست تضرع را کنار نهند، افکار جهانی را بر ضد اعمال تروریستی اسلام آباد بسبج کنند. اسناد مداخلۀ پاکستان را به شورای امنیت بسپارند و امریکا و کشور های اروپایی متحد ستراتیژیک افغانستان در مبارزه با هراس افگنی را وادارند تا فشار ها براسلام آباد را افزایش بدهند؛ زیرا این باب برای کابل بخاطرچانه رنی با اسلام آباد از هر بابی گشوده تر است. یاهو