عشق ز هره

De.Afzali
تمنای دلم امشب به آسمان درخشان بود—
که راه کهکشانهايش سراپا چلچراغان بود
بسوی کائنات رفتم همه بيدار و خندان بود-
نوای زهره و جمع خلایق محو و حيران بود
همه دررقص و پاکوبی یکایک مست و غلطان بود-
ز نور روشن خورشید همه اقمار تابان بود
شب يلدا شده امشب و زهره مطرب آنست-
به کوه و دامن مريخ سراپا باد و طوفان بود
سخنگوی شب يلدا عطارد بود و اشعارش-
همه اشعار او از عشق برای جان و جانان بود
عروس زهره است امشب عطارد خطبهُ دارد–
زمين بر خویش می لرزد که زهره رقص رقصان بود
زمین از قرن هایی چند به قلبش زهره را دارد-
تپایش می نمود قلبش و این آشکار وعیان بود
ولی زهره شروع شب خرامان کرده می تابید-
به هر چشمک که شب میزد شرار عشق نمایان بود
ز رفتار زمین هردم فلک ناراض می گردید-
به پاس این نزاکت ها صد ها بار سنگباران بود
گهی از غرش نپتون گهی شلاق اورانوس-
چو مریخ بود خدای جنگ ازاو هم در گریزان بود
صدای موج ابحار شد و نپتون سر کشيد از بحر-
خدای آسمان را ديد که اورانوس شادان بود
وقاضی فلک می گفت : من هستم مشتری با نظم-
خدای جنگ مريخ است با او در عهد و پيمان بود
به هر شکلی که بود آنجا به يک شکلی که ميديدم-
يدور از عقل مي آمد بجولان و به دوران بود
مگر الله کجا باشد خدايان سروری دارند—
زهی قدرت به ساختارها به هر جايی نمايان بود
خداوند با هزاران حور به تخت عرش خوابيده؟-
عزازيل با سلاح خويش هر سو غرق و حيران بود؟
هر آنچه ديده ام آنجا خيالاتم نمی گنجد-
نديدم در زمين نظمی همه غم در گريبان بود
صدای شکوهُ الله زمانی هم به گوش آمد—
ز ساختار بنی آدم ز سر تا پا پشيمان بود
خيا لاتم زمن رفتند خدا را در زمين جستم-
نيافتم در زمين او را فقط انسان و شيطان بود
نظر کرد «افضلی» یکبار به جايگاه عدالت ها-
زمین تا آسمان کذاب همه فقدان وجدان بود