عزيزانم ! وطن عيدى ندارد
سرور و شور و تمجيدى ندارد
خوشى و راحتش كوچيده يكسر
دگر باغ اش گل و بيدى ندارد
——————–
وطن در دود و آتش در گرفته
مصيبت جان خشك و تر گرفته
سبيل ماند غم و جنگ و تباهى
كه ما را اين چنين در بر گرفته
———————
وطنداران وطن ويرانه گشته
بهر جاى جهان افسانه گشته
خراسانى و هم اين قوم افغان!
تمامآ مرد و زن ديوانه گشته
زبير واعظى