سرمایه داری ملی، جایگزینی برای جهانی سازی
جیمز پتراس/ آمادور نویدی
ترامپ یک سرمایه دار ملی، امپریالیست بازاری و واقعگرای سیاسیست، که مایلست حقوق زنان، لایحههای مربوط به تغییرات آب و هوایی، معاهدات بومی و حقوق مهاجران را پایمال کند. کابینه منصوب او و همکاران جمهوریخواه او در کنگره با ایدئولوژی نظامی نزدیک به دکترین اوباما و کلینتون تحریک شده اند تا دستور کار «اول آمریکا»ی ترامپ. او کابینه خود را با امپریالیستهای نظامی، توسعه طلبان ارضی و متعصبان متوهم احاطه کرده است… ترامپ نه «حامی مصنوعات داخلی» ست، و نه مخالف «تجارت آزاد» ست. این اتهامات خبرنگاران مزدور بی اساس اند. ترامپ مخالف سیاستهای امپریالیستی اقتصادی آمریکا در خارج از کشور نیست. با این حال، ترامپ یک واقع گرای بازاریست که تشخیص میدهد فتوحات نظامی پرهزینه است و، برای آمریکا در زمینه جهان معاصر، یک قیاس منطقی اقتصادی شکست خورده است. او تشخیص می،دهد که آمریکا باید از امور مالی حاکم و اقتصاد وارداتی به اقتصاد صادراتی و تولیدی تغییر جهت دهد. ترامپ روسیه را به عنوان یک شریک اقتصادی و متحد نظامی در پایان دادن به جنگ ها در سوریه، عراق، افغانستان و اوکراین، و بویژه در شکست تهدید تروریستی داعش میبیند. او چین را به عنوان یک رقیب اقتصادی قدرتمند میبیند، که از امتیازات تجاری منسوخ شده استفاده میکند و میخواهد که پیمانهای تجاری را در مسیری با تعادل رایج قدرت اقتصادی، دوباره مذاکره کند… باید منتظر ماند و دید که چه کسی در کوتاه یا بلند مدت برنده خواهد شد. چیزی که روشنست اینست که لیبرال ها، مزدوران حزب دمکرات و ارازل و اوباش خیابانی پیراهن سیاهپوش طرفدار موسولینی کوچک در کنار امپریالیستها خواهند بود و متحدان زیادی در میان و اطراف رژیم ترامپ پیدا خواهند کرد.
سرمایه داری ملی، جایگزینی برای جهانی سازی
نوشته: جیمز پتراس
برگردان: آمادور نویدی
ترامپ: ناسیونالسیت کاپیتالیسم، آلترناتیوی برای گلوبالیزاسیون
مقدمه:
ترامپ در هنگام سخنرانی مراسم تحلیف خود به روشنی و خیلی جدی سیاستهای استراتژیک اقتصادی و سیاسی خود را که در چهار سال آینده دنبال خواهد کرد، آشکار ساخت. روزنامه نگاران، مقاله نویسان، دانشگاهیان و کارشناسان ضد ترامپ، که در فاینشال تایمز، نیویورک تایمز، واشنگتن پست و ژورنال وال استریت قلم می زنند، بارها برنامه رئیس جمهور را تحریف کرده و درباره او و همچنین سیاست های انتقادی کنونی و گذشته او دروغ گفته اند.
ما بطور جدی به انتقاد ترامپ از اقتصاد سیاسی معاصر می پردازیم و با دقت جایگزینها و ضعفهایش را بررسی می کنیم.
انتقاد رئیس جمهور ترامپ از طبقه حاکم
محور انتقاد ترامپ از نخبگان حاکم، به دلیل تأثیر منفی شکل جهانی سازی بر تولید، تجارت، عدم تعادل مالی و بازار کار آمریکاست. ترامپ معتقدست که سرمایه داری صنعتی، مکان سرمایه گذاری، و نوآوری را بشدت به خارج از کشور منتقل کرده است و خارج کشور از تأثیرات منفی جهانی سازی سود میبرد. در دو دهه بسیاری از سیاستمداران و کارشناسان به عنوان بخشی از شعارهای انتخاباتی خود یا در نشست های عمومی جهت از دست دادن مشاغل با پرداخت خوب و صنایع پایدار افسوس خورده اند، اما هیچکدام علیه این مضرترین جنبه های جهانی سازی هیچ اقدام مؤثری انجام نداده اند. ترامپ درحالی آنها را به کسانیکه «همه حرف میزنند، اما عمل نمیکنند» متهم ساخت، که وعده داد به سخنرانی های پوچ پایان دهد و تغییرات اساسی انجام دهد.
رئیس جمهور ترامپ واردکنندگانی را هدف قرار داده است که محصولات ارزانقیمت از تولیدکنندگان خارج از کشور برای بازار آمریکا می آورند و باعث تضعیف تولیدکنندگان و کارگران آمریکایی میشوند. استراتژی اقتصادی او در اولویت دادن به صنایع آمریکا یکی از انتقادات اشاره شده در انتقال از سرمایه مولد به سرمایه مالی و سوداگرانه تحت چهار دولت قبلی ست. نطق مراسم تحلیف او در حمله به نخبگانی که «کمربند پوسیده» وال استریت را رها کرده اند، با وعده های او به طبقه کارگر تطابق دارد: «این کلمات را بشنوید! شما هرگز دوباره نادیده گرفته نمیشوید.» کلمات خود ترامپ طبقه حاکم را «همچون خوک هایی که سر در آخور دارند» توصیف کرد (فایننشایل تایمز، ۲۳۱/۲۰۱۷، ص.۱۱).
انتقاد سیاسی و اقتصادی ترامپ
رئیس جمهور ترامپ بر مذاکرات با شرکاء و دشمنان خارج از کشور تأکید دارد. او بارها از رسانه های جمعی و ارتقاء بیخردانه سیاستمداران بازار آزاد و نظامیگری تهاجمی انتقاد کرده است که بدون مذاکره جهت معاملات سودآور در تضعیف استعداد کشور عمل کرده اند.
سیاست مهاجرتی رئیس جمهور ترامپ از نزدیک به سیاست استراتژیک کارگری «اول آمریکا» مرتبط است که با تضعیف دستمزد کارگران، حقوق کارگران و اشتغال پایدار در آمریکا از مهاجرت عظیم کارگران مهاجر استفاده کرده اند. این روش اولین بار در صنعت بسته بندی گوشت، سپس در صنایع نساجی، مرغداری و ساخت و ساز ثبت شد. پیشنهاد ترامپ محدود کردن مهاجران جهت فرصت دادن به کارگران آمریکایی در تغییر تعادل قدرت بین سرمایه و کار و تقویت قدرت کارگر سازمانیافته جهت مذاکره برای دستمزد، شرایط و مزایاست. انتقاد ترامپ از مهاجرت توده ای بر مبنای این واقعیت است که کارگران ماهر آمریکایی برای اشتغال در همان بخش های مشابه در دسترس بوده اند، چنانچه دستمزدها افزایش می یافتند و شرایط کار جهت استخدام بهبود یافته بود و به خانواده های آنها اجازه میداد که استانداردهای زندگی باثبات، و آبرومندانه ای داشته باشند.
انتقاد سیاسی رئیس جمهور ترامپ
ترامپ به توافقات تجاری اشاره میکند، که منجر به کسری عظیم بودجه گشته است، و نتیجه میگیرد که مذاکره کنندگان آمریکایی شکست خورده اند . او استدلال میکند که رئیس جمهور قبلی آمریکا توافقات چندجانبه ای را جهت تأمین اتحاد نظامی و پایگاه ها به هزینه مذاکره معاهدات اقتصادی اشتغالزا (پیمانهای اقتصادی شغل آفرین) امضاء کرده بود. ریاست جمهوری او وعده میدهد که معادله را تغییر دهد: او میخواهد که پیمانهای اقتصادی نامطلوب را فسخ و یا دوباره مذاکره کند، تعهدات نظامی آمریکا در خارج از کشور را کاهش دهد و متحدان ناتویی بودجه دفاعی خودشان را بیشتر تقبل کنند. ترامپ بلافاصله پس از تصدی ریاست، مشارکت ترانس پاسیفیک را لغو نمود وخواهان تشکیل جلسه ای با کانادا و مکزیک جهت مذاکره مجدد پیمان نفتا شد.
دستور کار ترامپ طرحهایی برای صد میلیارد دلار پروژه های زیرساختی، از جمله ساخت خطوط لوله نفت و گاز بحث برانگیز از کانادا به خلیج آمریکا در نظر گرفته است. روشن است که این خطوط لوله معاهدات موجود را با مردم بومی نقض میکند و تهدیدی جهت آسیب عمدی به محیط زیست است. با این حال، با اولویت دادن به استفاده از مواد ساختمانی ساخت آمریکا و اصرار بر استخدام کارگران آمریکایی، سیاستهای بحث انگیز او زمینه ای برای توسعه مشاغل آمریکایی با دستمزد خوب تشکیل میدهد.
تأکید بر سرمایه گذاری و مشاغل در آمریکا یک جدایی کامل با دولت قبلیست، که توسط رئیس جمهور اوباما در راه انداختن جنگهای متعدد در خاورمیانه متمرکز شده بود، و باعث افزایش قروض دولت و کسری تجاری گشته بود.
سخنرانی مراسم تحلیف ترامپ یک وعده سخت و محکم را صادر کرد: « همین الان و همین جا باید به سلاخی آمریکا پایان داد!» این سخنرانی که در برابر اجتماع همان معماران چهار دهه ازاشتغالزدایی جهانی سازی صحبت شده بود، برای بخشی از طبقه کارگر طنین انداز بود. «سلاخی» دو معنی داشت: سلاخی گسترده ناشی از تخریب مشاغل داخلی توسط دولت اوباما و دیگران که منجر به پوسیدگی و ورشکستگی جوامع شهری، شهرهای کوچک و روستا ها گشت. این سلاخی داخلی روی دیگر سکه سیاستهای آنها در هدایت جنگهای بی پایان خارج از کشور بود که کشتار را به سه قاره گسترش داد. رهبری سیاسی پانزده سال گذشته سلاخی داخلی را با اجازه دادن به بیماری همه گیر اعتیاد به مواد مخدر (که عمدتاً مرتبط به نسخه های کنترل نشده مواد افیون دار مصنوعی- ترکیبیست) توسعه داد، و صدها هزار نفر را کشت که عمدتاً جوانان آمریکایی بوده اند و جان میلیونها نفر را نابود ساخت. ترامپ وعده که درنهایت به این «سلاخی» جان های هدر رفته رسیدگی کند. متأسفانه، او «داروسازی های بزرگ» و جامعه پزشکی را در گسترش اعتیاد به مواد مخدر در عمیقترین گوشههای تخریب اقتصادی روستای آمریکا مسئول نقش خود ندانست. ترامپ از مقامات منتخب قبلی جهت اجازه دادن به یارانه عظیم نظامی به «متحدان» انتقاد نمود، در حالی که روشن ساخت که انتقادش شامل سیاست تدارکات نظامی آمریکا نیست و وعده اش در تضاد با «تقویت متحدان قدیمی» (ناتو) نیست.
حقیقت و دروغ: روزنامه نگاران مزدور و صندلی راحت نظامیان
در میان ظالمانهترین مثال حمله رسانه های جمعی درباره اقتصاد جدید ترامپ یک سری اتهامات ساختگی سیستماتیک تند و تیز طراحی شده اند تا واقعیت شوم ملی را پنهان سازند، که ترامپ وعده بررسی داده است. ما مقالاتی را که توسط «روزنامه نگاران مزدور» منتشر شده، توصیف و مقایسه میکنیم و یک نسخه دقیق تر از موقعیت ارائه میدهیم.
روزنامه نگاران مزدور محترم فایننشال تایمز ادعا میکنند که ترامپ میخواهد «تجارت جهانی را نابود سازد.» در واقع، ترامپ بارها اعلام کرده است که قصدش افزایش تجارت بین المللیست. چیزی که ترامپ پیشنهاد میکند افزایش تجارت جهانی آمریکا از داخل ، بجای خارج از کشورست. او بدنبال مذاکره مجدد شرایط توافقات تجاری چندجانبه و دوجانبه جهت امنیت معامله به مثل بیشتر با شرکای تجاریست. تحت اوباما، آمریکا در تحمیل تعرفه های تجاری از هر کشور دیگر عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی تهاجمی تر بود.
روزنامه نگاران مزدور به ترامپ برچسب «حامی مصنوعات داخلی» میزنند، سیاستهای او را نسبت به صنعتی کردن مجدد اقتصاد خودکفا گیجکننده میدانند. ترامپ صادرات و واردات را ترویج میکند، اقتصاد باز را حفظ میکند، در حالی که نقش آمریکا را بعنوان یک تولیدکننده و صادرکننده افزایش میدهد. آمریکا در واردات خود بیشتر گزینشی خواهد بود. ترامپ در حالی که واردات اتوموبیل، استیل و محصولات مصرفی خانگی را کاهش میدهد، طرفدار رشد صادرکنندگان تولید خواهد بود و واردات کالاهای اصلی و فن آوری پیشرفته را افزایش میدهد.
روزنامه نگاران مزدور واشنگتن پست، مخالفت ترامپ با «جهانی شدن» را به عنوان تهدیدی شوم نسبت به « نظم اقتصادی پساجنگ جهانی دوم» درهم آمیخته اند. در واقع، تغییرات گسترده ای که در حال حاضر نظم قدیمی را منسوخ ترجمه میکند و تلاش میکند که آنرا حفظ کند منجر به بحران ها، جنگها، و فروپاشی بیشتر شده است. ترامپ طبیعت منسوخ نظم اقتصاد قدیمی را شناخته است و اعلان کرد که تغییر ضروریست.
نظم قدیمی منسوخ و اقتصاد جدید مشکوک
در پایان جنگ جهانی دوم، اغلب اروپای غربی و ژاپن جهت بازسازی اقتصاد خود به صنعت بسیار محدود «حامی مصنوعات داخلی» و سیاست های پولی متوسل شدند. آلمان و ژاپن تنها پس از یک دوره بهبود طولانی مدت بدقت و انتخابی سیاستهای اقتصادی خودشان را لیبرال کردند.
در دهه های اخیر، روسیه بشدت از یک اقتصاد قدرتمند جمعی (طرفدار اصول اجتماعی در زندگی/کلیکتیوست) به سرمایه داری وابسته الیگارشی کانگستر تبدیل شد و اخیراً با اقتصاد مختلط و دولت مرکزی قوی بازسازی شده است. چین از یک اقتصاد کلکتیویست، و منزوی از تجارت جهانی، به قدرتمندترین اقتصاد دوم جهان تبدیل شده، و جانشین آمریکا به عنوان بزرگترین شریک تجاری آسیا و آمریکای لاتین گشته است.
آمریکا که زمانی ٪۵۰ تجارت جهان را کنترل میکرد، اکنون در کمتر از ٪۲۰ شریک است. این کاهش بخشی به خاطر از بین بردن اقتصاد صنعتی خود، از زمانیست که تولیدکنندگان، کارخانه های خود را به خارج از کشور منتقل کرده اند.
علیرغم دگرگونی نظم جهانی، رؤسای جمهور اخیر آمریکا در به رسمیت شناختن نیاز به بازسازی دوباره اقتصاد سیاسی آمریکا ناموفق بوده اند. بجای به رسمیت شناختن، تطبیق و تصدیق تغییرات در روابط بازار و قدرت، آنها بدنبال تشدید شیوه های قبلی برتری از طریق جنگ، مداخلات نظامی و تخریب خونین «تغییر رژیم ها» – و بنابراین ویرانی، بجای ایجاد بازار برای کالاهای آمریکایی بودند. بجای این که قدرت عظیم اقتصادی چین را به رسمیت بشناسند و بدنبال مذاکرات مجدد توافقات تجاری و همکاری باشند، آنها ابلهانه چین را از پیمان های تجاری بین المللی و منطقه ای حذف کرده اند، تا حدی که به شرکای تجاری آسیایی کوچک آنها قلدری زمخت کنند، و سیاست محاصره نظامی و تحریک را در دریای جنوبی چین راه اندازی نمایند. در حالی که ترامپ این تغییرات و نیاز به مذاکره مجدد در روابط اقتصادی را به رسمیت میشناسد، کابینه منصوب او به دنبال گسترش سیاستهای رویارویی نظامی اوباماست.
تحت دولتهای قبلی، واشنگتن احیاء، بهبود و رشد روسیه را به عنوان یک قدرت جهانی و منطقه ای نادیده گرفت. وقتی که در نهایت واقعیت ریشه گرفت، دولتهای قبلی آمریکا مداخلات خود را در میان متحدان قبلی اتحاد جماهیر شوروی افزایش داده و پایگاههای نظامی و تمرینات نظامی در مرزهای روسیه به راه انداختند. بجای تعمیق تجارت و سرمایه گذاری با روسیه، واشنگتن میلیاردها دلار را برای تحریمات و هزینه های نظامی – به ویژه با دامن زدن به رژیم کودتای خشونت آمیز در اوکراین خرج کرد. سیاست های اوباما با ترویج خشونت جهت تسخیر قدرت در اوکراین، سوریه و لیبی با آرزوی سرنگونی دولتهایی تحریک شده بود که با روسیه روابط دوستانه داشتند. ویرانی آن کشورها سرانجام باعث تقویت اراده روسیه در تحکیم و دفاع از مرزهای خود و تشکیل اتحادهای استراتژیک جدید شد.
ترامپ در اوایل مبارزات انتخاباتی خود واقعیتهای جهان جدید را به رسمیت شناخت و پیشنهاد کرد که مواد، نشانها ، شعارها و روابط با دشمنان و متحدان تغییر یابد – که به نفع اقتصاد جدید باشد.
اول و مهمتر از همه، ترامپ به جنگهای فاجعه بار خاورمیانه نگاه کرد و حدود قدرت نظامی آمریکا را به رسمیت شناخت: آمریکا نمیتواند در جنگهای چندجانبه و باز تسخیر و اشغال در خاورمیانه، شمال آفریقا و آسیا بدون پرداخت هزینه های بزرگ داخلی درگیر باشد .
دوم، ترامپ به رسمیت شناخت که روسیه برای آمریکا یک تهدید نظامی استراتژیک نیست. باضافه، دولت روسیه تحت ولادیمیر پوتین مایل به همکاری با آمریکا جهت شکست دادن دشمن مشترک – داعش و شبکه های تروریستی ایش است. روسیه همچنین مشتاق بازکردن مجدد بازارهای خود به روی سرمایه گذاران آمریکاییست، و نیز پس از سالها مشتاق برگشت تحریمات تحمیل شده توسط اوباما – کلینتون – و جان کری است. ترامپ، واقعیت گرا، پیشنهاد میکند که باید به تحریمات پایان داد و روابط بازار مطلوب را احیاء کرد.
سوم، برای ترامپ روشنست که جنگهای آمریکا در خاورمیانه با حداقل مزایا، هزینه های اقتصادی بسیار زیادی را به اقتصاد آمریکا تحمیل کرده است. او میخواهد که روابط بازار را با اقتصاد منطقه ای و قدرتهای نظامی، مانند ترکیه، اسرائیل و حکومتهای پادشاهی خلیج فارس افزایش دهد. ترامپ علاقه ای به فلسطین، یمن، سوریه و یا کردها ندارد – که در سرمایه گذاری و فرصت های تجاری چیز زیادی ارائه نمیدهند. او قدرت نظامی و اقتصادی منطقه ای زیاد ایران را نادیده میگیرد، با این حال ترامپ پیشنهاد داده است که توافق اخیر شش کشور قدرتمند با ایران، به منظور بهبود چانه زنی طرف آمریکایی، دوباره مذاکره شود. ممکنست که شعارهای خصمانه انتخاباتی او علیه تهران جهت جلب رضایت اسرائیل و ستون پنجم قدرتمند داخلی «اول اسرائیل» طراحی شده باشد. این مطمئناً با اظهارات «اول آمریکا» ی خود ترامپ در تضاد قرار میگیرد. بنظر می آید که باید منتظر ماند و دید که آیا ترامپ هنگامیکه ایران را شامل بخشی از دستور کار بازار منطقه ای خود کند، «نمایش» تسلیم پروژه توسعه طلبانه صهیونیستی اسرائیل را حفظ خواهد کرد!
خبرنگاران مزدور ادعا میکنند که ترامپ یک موضع جدید خصمانه نسبت به چین اتخاذ کرده و تهدید کرده است که «دستور کار حمایت از محصولات داخلی» را راه اندازی میکند، که در نهایت با فشار کشورهای مشارکت ترانس پاسیفیک را به پکن نزدیکتر میسازد. اما بنظر میرسد که ترامپ از طریق توافقات دوجانبه قصد مذاکره مجدد و افزایش تجارت دارد.
ترامپ به احتمال زیاد محاصره نظامی اوباما در مرزهای دریایی چین را که مسیرهای حیاتی کشتیرانی اش تهدید کرده، حفظ میکند، اما گسترش نمیدهد. با این وجود، برخلاف اوباما، ترامپ روابط تجاری و اقتصادی را با پکن دوباره مذاکره خواهد کرد- چین را به عنوان یک قدرت اقتصادی بزرگ و نه کشور در حال توسعه در نظر میگیرد که قصد حفاظت از «صنعت نوپا»ی: خود را دارد. واقع گرایی ترامپ منعکس کننده نظم اقتصادی جدیدست: چین یک قدرت اقتصادی بزرگ، بالغ و بشدت رقابتی در جهانست، که در رقابت خارجی با آمریکا، در بخشی یارانه های دولتی وانگیزه های فاز اقتصادی قبلی خود را حفظ کرده است. این منجر به عدم تعادل قابل توجهی شده است. ترامپ، واقع گرا، به رسمیت میشناسد که چین فرصتهای بزرگی برای تجارت و سرمایه گذاری ارائه میدهد، چنانچه آمریکا بتواند توافقات متقابل را تأمین کند، که منجر به تعادل مطلوبتر تجارت میشود.
ترامپ نمیخواهد «جنگ تجاری» را با چین راه بیاندازد، اما او نیاز دارد که برای بازسازی آمریکا به عنوان یک کشور «صادرکننده» اصلی، دستور کار اقتصادی داخلی خود را پیاده کند. به این دلیل که نخبگان واردکننده آمریکایی علیه دستور کار ترامپ و همسو با طبقه حاکم قدرتمند صادراتگرای پکن هستند، مذاکرات با چین بسیار مشکل خواهد.
به علاوه، به این دلیل که نخبگان بانکی وال استریت از پکن جهت ورود به بازارهای مالی چین دفاع میکنند، بخش مالی برای سیاستهای حامی صنعت ترامپ متحدی بیمیل و ناپایدار است.
نتیجه گیری
ترامپ نه «حامی مصنوعات داخلی» ست، و نه مخالف «تجارت آزاد» ست. این اتهامات خبرنگاران مزدور بی اساس اند. ترامپ مخالف سیاستهای امپریالیستی اقتصادی آمریکا در خارج از کشور نیست. با این حال، ترامپ یک واقع گرای بازاریست که تشخیص میدهد فتوحات نظامی پرهزینه است و، برای آمریکا در زمینه جهان معاصر، یک قیاس منطقی اقتصادی شکست خورده است. او تشخیص می،دهد که آمریکا باید از امور مالی حاکم و اقتصاد وارداتی به اقتصاد صادراتی و تولیدی تغییر جهت دهد.
ترامپ روسیه را به عنوان یک شریک اقتصادی و متحد نظامی در پایان دادن به جنگ ها در سوریه، عراق، افغانستان و اوکراین، و بویژه در شکست تهدید تروریستی داعش میبیند. او چین را به عنوان یک رقیب اقتصادی قدرتمند میبیند، که از امتیازات تجاری منسوخ شده استفاده میکند و میخواهد که پیمانهای تجاری را در مسیری با تعادل رایج قدرت اقتصادی، دوباره مذاکره کند.
ترامپ یک سرمایه دار ملی، امپریالیست بازاری و واقعگرای سیاسیست، که مایلست حقوق زنان، لایحههای مربوط به تغییرات آب و هوایی، معاهدات بومی و حقوق مهاجران را پایمال کند. کابینه منصوب او و همکاران جمهوریخواه او در کنگره با ایدئولوژی نظامی نزدیک به دکترین اوباما و کلینتون تحریک شده اند تا دستور کار «اول آمریکا»ی ترامپ. او کابینه خود را با امپریالیستهای نظامی، توسعه طلبان ارضی و متعصبان متوهم احاطه کرده است.
باید منتظر ماند و دید که چه کسی در کوتاه یا بلند مدت برنده خواهد شد. چیزی که روشنست اینست که لیبرال ها، مزدوران حزب دمکرات و ارازل و اوباش خیابانی پیراهن سیاهپوش طرفدار موسولینی کوچک در کنار امپریالیستها خواهند بود و متحدان زیادی در میان و اطراف رژیم ترامپ پیدا خواهند کرد.
درباره نویسنده:
جیمز پتراس استاد جامعه شناس بازنشسته در دانشگاه بینگهامتون نیویورکست، که مقالات زیادی در مورد مسائل سیاسی خاورمیانه و آمریکای لاتین نوشته است.
برگردانده شده از:
President Trump: Nationalist Capitalism, An Alternative to Globalization
http://petras.lahaine.org/?p=2126