زیبایی آنارشیسم ، – و خودشیفتگی خرده بورژواری
نصرت شاد
کلمنکاو ، متفکر غربی، میگوید برای آنهایی متاسفم که در بیست سالگی آنارشیست نبودند . جک لندن مینویسد معمولا کلمه اتوپی کافیست تا دشمنان به محکوم کردن یک ایده بپردازند . آنارشیسم فعلی مدعی است که آن عمل است تا تئوری . هیچ زمانی اختلاف میان عملگرا و نظریه پرداز ، روشنفکر و انقلابی ، این چنین واضح نبوده .
جنگ طبقاتی آنارشیستها جنگی است علیه تمام طبقات . آنها حتی به جنگ اعلان جنگ نموده اند و به جای جواب ، به طرح سئوالات میپردازند .آنها ادعای پاسخ را به فیلسوفان و شارلاتانهای سیاسی واگذار کرده اند و ضد تمام فرمهای فشار که خاص جامعه مدرن بورژوایی است ، هستند ؛ از جمله – مردسالاری ، برتری نژاد سفید ، کاپیتالیسم ، کمونیسم دولتی ، ارتجاع و دگماتیسم دینی ، همجنس ستیزی ، و غیره .
آنارشیست ها از قرن 17 میلادی برای ساختن جامعه ای آزاد و عادل وارد مبارزات اجتماعی شدند و از آغاز قرن 19 خود را بعنوان خالق یک تئوری سیاسی مطرح نمودند . آنان از زمان انقلاب فرانسه نقش مهمی در اعتراضات اجتماعی داشتند . بیشتر خواسته های آنارشیستی متکی به شعار های انقلاب 1789 فرانسه بود . گودوین انگلیسی در سال 1793 به طرح نظرات عدالت اجتماعی ، سوسیالیستی و فلسفی پرداخت . 150 سال است که اهل نظر ، مورخین و روشنفکران ، پیرامون تعریف آنارشیسم بحث میکنند . در سال 1907 در کنگره آنارشیستی اشاره شد که عمل و مبارزه سندیکایی موجب آگاهی ضد کاپیتالیستی میشود . در سال 1909 کروپتکین مدعی شد که ریشه تمام خواسته های آنارشیستی و کمونیستی در انقلاب 1789 فرانسه است .
مارکس کتاب ” فلسفه فقر ” پرودن را با عنوان کتاب ” فقر فلسفه ” پاسخ داد . باکونین و پرودن کمونیسم دولتی مارکس را برده داری دولتی نام نهادند . مارکس تمسخرآمیز به باکونین میگفت “محمد بدون قرآن ” . او و انگلس در کتاب ” ایدئولوژی آلمانی ” به نقد نظرات آنارشیستی ماکس اشتیرنر پرداختند و او را به طعنه ” مقدس و خرده بورژوا ” نام نهادند . آنزمان توهینی بدتر از صفت خرده بورژوا نبود .
لنین در سالهای 1905- 1901 آنارشیسم را نظریه خرده بورژوایی لمپنی فردگرایانه شبه انقلابی و مخالف سوسیالیسم علمی میدانست . روکر ، یکی از نظریه پردازان جنبش آنارکوسندیکایی، در سال 1919 کتاب ” اصول مبارزه سندیکایی ” را بیرون داد . او میگفت که احزاب سوسیالیستی بدون جنبش سندیکایی قادر به ساختن سوسیالیسم نیستند .
آنارشیستها مدعی بودند که غالبا خشم نیروی محرک تاریخ بوده است . پنج هزارسال پیش خشم بردهها علیه برده داران و اربابانشان آغاز شد . باکونین میگفت آزادی بدون سوسیالیسم ، مالکیت خصوصی است و سوسیالیسم بدون آزادی نوعی برده گی است . آنارشیستها اساس فلسفه خود را “آزادی مطلق ” میدانند . انارشیسم ، وحدت آزادی و سوسیالیسم است . طرح آنارشیستی کروپتکین بعنوان آنارشیسم کمونیستی مورد قبول نظریه پردازان آنارشیستی قرارگرفت .
از جمله آنارشیستهای کلاسیک – ویلیام گودوین ، یوسف پرودن ، ماکس اشتیرنر ، میشائیل باکونین ، پیتر کروپتکین ، گوستاو لانداور ، لئون تولستوی ، روکر ،و اما گلمن ، هستند . در میان تئوریسین های آنارشیستی اشاره به اشتباهات نظری مخوفی میشود ؛ پرودن را ضد زن ، اشتیرنر ضد جمع و جامعه ، باکونین و کروپتکین ضد آلمانی ، و اما گلدمن در آغاز ضد فمنیست بود .
تا سال 1840 گرچه آنارشیسم فلسفی مهمترین جریان فکری و خالق آثار پرارزش ادبی بود ولی از نظر اجتماعی تعثیر مهمی نداشت . ترور غالبن در انحصار دولتهای طبقاتی بود ، بعدها بخشی از آنارشیستها نیز از آن در مبارزه خود استفاده کردند . ترور آنارشیستی فقط میان سالهای 1894 و 1891 شدیدن فعال بود . خشونت در نظر آنارشیستها برای خنثی کردن خشونت طرف مقابل و آزاد است . ولفگانگ هاریش ، فیلسوف آلمانی ، آنارشیسم جدید را مثل سابق دچار بی صبری انقلابی نمیداند .
آنارشیسم جنبش واحدی نیست چون در ماهیت آن آزادی وجود دارد و آزادی اونیفرم نظامی نیست . آنارشیسم به شاخه های محیط زیست ، اتحادیه های کارگری ، تعلیم و تربیت ضد اتوریته ، مبارزه مسلحانه و راههای صلح آمیز تقسیم میشود . در میان آنارشیستها- مذهبی ها ، آته ایستها ، عارفان ، ماتریالیستها و ایده آلیستها وجود دارند . در مقابل جنبش 150 ساله مدرن آنارشیستی غرب ، دولت مدرن دمکراتیک سابقه ای صد ساله دارد . اکثر آنارشیستها آته ایست هستند و به رد دین میپردازند ولی دین و عقیده تا جایی که سلب آزادی از دیگران ننمایند آزاد است . آنارشیستها بدین دلیل بیشتر ضد روحانی هستند تا ضد دین . آنها مخالف ستونهای نظام سرمایه داری مانند سرمایه ، پلیس ، کلیسا ، قوه قضائیه ، نظام مردسالاری ، رسانه های سازشکار ارتجاعی دولتی ، تربیت سنتی ، و خانوادههای محدود و کوچک کلاسیک هستند . یکی از دلایل قدرت آنارشیسم زمان حال رشد جنبش ضد گلوبال است که حاکمیت نئولیبرالیسم را مورد حمله قرار میدهد .
آنارشیستها مدتی در کشورهای آرژانتین و هند و آلمان و اوکرائین و اسپانیا و منچوری و شمال روسیه بقدرت رسیدند . هیچکدام از آنان بدلیل تضادهای درونی خود نابود نشدند بلکه از طریق حمله نظامی سازمان دهی شده داخلی و خارجی دچار براندازی شدند . انارشیستها مبلغ اقتصاد رفع نیاز و مصرف هستند که محیط زیست را مهمتر از اقتصاد و رفع نیاز انسانها را مهمتر از سود جویی میداند .آنها میگویند اخلاق انسانی بالاتر از قوانین رسمی دولتی است .
در آمریکا حتی از سال 1996 دانشکده و مرکز تحقیقات آنارشیستی افتتاح شد . تا زمانیکه آنارشیسم آمریکایی ضد مارکسیسم و ضد مبارزه طبقاتی باشد امکان انقلابی بودن در آن نیست و تا زمانیکه به نظرات نیچه و نوام چامسکی در آنارشیسم امریکا اهمیت داده شود ، ضد مارکسیست بودن آن امری بدیهی خواهد بود . آنارشیستها باید سهمی قوی در مبارزه جنبش ضد امپریالیستی داشته باشند .
آزادی مالکیت خصوصی در نزد آنارشیستها تا حد رفع نیازهای خصوصی افراد است و آن نمیتواند وسیله ای برای استثمار و یا انحصار اقتصادی برای افزایش سرمایه خصوصی باشد . آنارشیستها در رابطه با جنبش نئولیبرالیسم فعلی مدعی هستند که دولت سرمایه داری زیر عنوان دولت رفاه و دولت اجتماعی و دولت امنیت ملی ، مخفی شده چون آنان میخواهند به تن دولت سرمایه داری لباس اجتماعی و مردمی بپوشانند و دولت نظم و امنیت سرمایه داری همان کارگاه تعمیر کاپیتالیسم است . مهمترین خواسته آنارشیستها شعار خودگردانی بوده . آنان بجای مرکزیت اتوریته در امور اجتماعی خواهان نظامی فدرال هستند .
آنارشیستها در مورد دمکراسی های غربی مینویسند – فقط گوساله های نادان از طریق انتخابات آزاد قصابهای خود را تعیین میکنند . گروهی هم لیبرالیسم را آنارشیسم بدون سوسیالیسم نامیده اند . مارکسیستها مدعی بودند که تکامل دولت موجب آزادی انسان از دولت خواهد شد و سوسیالیسم حذف دولت نیست بلکه تکامل آنست و کارگران زمانی به سوسیالیسم نزدیک میشوند که به دولت نزدیک شده باشند . منقدین آنارشیسم میپرسند آیا آن یک رویای بیگانه با جهان است و یا طرحی قابل عمل ؟