زنان و روند توسعه؛ نقش زنان در زندهگی اقتصادی واجتماعی
با سلامهای فراوان خدمت شما حضار گرامی و سپاس بسیار از برگزارکنندهگان این کنفرانس که به من این فرصت را دادند تا لحظاتی را در خدمت شما باشم.
قبل از هر چیز باید خدمتتان عرض کنم که به نظرمن در تعیین عنوان این قسمت ازبرنامه، دقت کافی صورت نگرفته است.
واژهی توسعه که معادل واژهی “development” به کار گرفته میشود، به عنوان یک واژه، به معنای وسعتدادن است و بدین معنا، در مفهوم جامعهشناختیاش، فرايند بهبود همهی جنبههای مختلف زندهگی مادی و معنوی انسانهای یک جامعه است.
شکلگیری روند توسعه، در هر جامعهای، مستلزم وجود بنیانهای قوی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است؛ بهعلاوهی، یک روبنای سیاسی مستقل، ملی و دموکراتیک که کشور ما در حال حاضر فاقد همهی اینها است و بدین خاطر گفتوگو در مورد توسعه در افغانستان به جائی نرسیده و کاملن بینتیجه خواهد بود.
جهت ایجاد روند توسعه و به طور کلی جهتگیری به سوی توسعه در افغانستان باید در ابتداء این بنیانهای فوقالذکر در کشور ما ایجاد گردد و اولین شرط این امر نیز استقلال سیاسی است. بدین مفهوم که ادارهی کشور در دست خود مردم افغانستان قرار گیرد تا امنیت سراسری در کشور برقرار شود.
بنابراین اولین گام جهت ایجاد روند توسعه در افغانستان خیزش متحدانهی ما به مبارزه و نجات کشور از اشغال بیگانهگان میباشد.
یک کشور اشغالشده قابلیت هیچگونه روند توسعهای را با مفهوم فوقالذکر نمیتواند داشته باشد. اگر در یک کشور اشغالشده مبارزه جهت رهائی صورت نگیرد فقط سلطهپذیری توسعه مییابد!
مورد بعدی این که با مطرحساختن عبارت “نقش زنان”، نقش اجتماعی انسان، دارای جنسیت شده و زنانه و مردانه میگردد. نقش زنان، نقشی جداگانه و متفاوت از نقش مردان نیست. نقش زنان در زندهگی اقتصادی واجتماعی همان نقشی است که مردان یک جامعه به عهده دارند.
هر نقش اجتماعی را هم زن میتواند به عهده بگیرد و هم مرد و هر نقش اجتماعی را هم زن باید به عهده بگیرد وهم مرد. اثبات این امر در تاریخ هر جامعهای، زنانی هستند که نقشهای اجتماعی بسیاری را به عهده گرفتهاند وبسیار بهتر از مردان هم عصر خویش این نقشها را ایفاء نمودهاند. بنابراین بهتر است که برای زنان، نقش اجتماعی جداگانهای از مردان پنداشته نشود.
اما مسئله این جاست که در هر جامعهای و با یک نسبتی، به زنان اجازهی ایفاء نقش در قلمروهای مختلف زندهگی اقتصادی و اجتماعی همدوش با مردان داده نمیشود و زنان از به عهده گرفتن نقش اجتماعی برابر با مردان متاسفانه محروم شدهاند.
علت تاریخی این محرومیت را “فردریک انگلس” در کتاباش تحت عنوان “منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت” به خوبی روشن ساخته است که: “اساس ستم برزنان با پیدایش مالکیت خصوصی بناء گذاشته شده است و برابری زن و مرد، ممکن نیست مگر این که هر دو جنس، تحت شرائط مساوی و همسان در کار تولیدی شرکت داشته باشند.”
نکتهی مهمی که در بررسی وضعیت اجتماعی زنان در افغانستان باید مورد توجه قرار گیرد این است که به خاطر بافت اقتصادی و اجتماعی جامعهی افغانستان ما با دو تیپ زن افغان مواجه هستیم.
اکثریتی از زنان افغانستان که در اطراف و قریهجات به سر میبرند و اقلیتی که در کابل و چند شهر بزرگ زندهگی میکنند و نسبت به گروه قبلی، از حقوق اجتماعی بیشتری برخورداراند و به همین دلیل نیز نقشهای اجتماعی بیشتری به عهده گرفتهاند.
این گروه از زنان پس از برکناری رژیم طالبان تلاش بسیاری کرده است که از حقوق اجتماعی بیشتری برخوردار شده و در فعالیتهای اجتماعی نقشهای بیشتری را به عهده بگیرد و در این روند موفقیتهائی را نیز کسب کرده است.
اما آن گروه اکثریت زنان که در روستاهای کشور زندهگی میکنند، تغییری بنیادی در شرائط شان ایجاد نگردیده است. به طور کلی زنان جامعهی ما نسبت به جوامع همسایه و به خصوص نسبت به جوامع پیشرفته در یک محرومیت مطلق از حقوق اجتماعی به سر میبرند.
از آن جائی که این نابرابریهای موجود میان زن و مرد مداومن توسط فرهنگ و روبناء جامعه بازتولید میشوند، میتوان گفت که ادامهی این نابرابریهای موجود میان زن و مرد افغانستان، ریشه در فرهنگ جامعهی ما دارد. فرهنگی که آنچنان در چنگال مذهب گرفتار شده است که کاملن یک فرهنگ مذهبی گردیده است. مذهبی که برتری و سلطهی مرد را بر زن تائید کرده و اشاعه میدهد و متاسفانه همین عقائد و خرافههای مذهبی توسط بسیاری از روشنفکران افغانستان نیز بازتولید میگردند. به همین خاطر تربیت و پرورش نسلی از روشنفکران افغانستان که به مبارزه با خرافات مذهبی و خود مذهب برخیزند، یکی دیگر از ملزومات توسعهی جامعهی افغانستان است.
امروزه کشور ما عرصهی تاختوتاز ارتش جنایتکار آمریکا شده است. دولت آمریکا با نصب مزدوران جیرهخوار خود در پستهای دولتی افغانستان و حاکمساختن رژیمی دستنشانده با لفافهی مذهبی – اسلامی، نه تنها زنان افغانستان را از حقوق ابتدائی خویش محروم ساخته بلکه مردان افغانستان را نیز دچار بیحقوقی محض گردانیده است.
افغانستان اشغال شده، دچار تمام مصائب اجتماعی است. علاوه بر ناامنی، فقر، فحشاء، اعتیاد به مواد مخدر، عدم وجود امکانات بهداشتی و درمانی کافی، عدم وجود آزادیهای فردی و اجتماعی، درصد بالای بیسوادی و مرگ و میر که گریبانگیر تمام افراد جامعهی افغانستان است، زنان افغانستان از مصیبتهای بیشتری رنج میکشند.
تبعیض جنسیتی در تمام عرصههای اجتماعی خودنمائی میکند. درون خانوادهها، توسط پدر، برادر و یا شوهر و بیرون از خانواده، توسط تمام مردان دیگر تبعیض جنسیتی صورت میگیرد.
منع مشارکت زنان در فعالیتهای اجتماعی، از فراگیری آموزش در مدارس گرفته تا سهمگرفتن در بازار کار و عرصهی سیاست به شدیدترین اشکال اعمال میگردد. وجود چند زن مرتبط با مقامات حکومتی در دستگاه دولت را – که خود بخشی از فساد اداری و حکومتی حاکم بر افغانستان هستند – به هیچوجه نمیتوان به معنای مشارکت سیاسی زنان افغانستان دانست.
خشونت علیه زنان توسط پدر، برادر و یا شوهر آغاز شده و تا سائر مردان جامعه و مزاحمهای خیابانی ادامه دارد.
تمام مصائب فوقالذکر به همراه عدم وجود حق انتخاب همسر و خودکشی و خودسوزی تار وپود هستی زنان افغانستان را، در بر گرفته است.
در پایان میتوان این سخن شخصیت مبارز زندهیاد دکتر آناهیتا راتبزاد را هنوز تکرار کرد که:
“علیرغم موفقیتهای کوچکی که زنان افغان بهدست آوردهاند هنوز، به هیچوجه نمیتوان از تامالحقوق بودن زن در جامعه حرف زد. چه زنان کشور هنوز درخانواده عضو مسلوبالحقوقی بیش نیستند و در صحنهی اجتماع نیز محرومیتهای حقوقی فراوان دارند. علیرغم اصول مصرح در قانون اساسی و اعلامیهی جهانی حقوق بشر زنان از حقوق اقتصادی و اجتماعی خویش برخوردار نیستند. بنابرآن زنان کشور راه طولانی و دشواری را در پیش دارند تا به افراد تامالحقوق یک جامعهی آزاد مبدل شوند. … در مرحلهی کنونی تاریخ، تحقق خواستهای آنان بدون ایجاد حکومتی دموکراتیک و ملی که در آن آزادیهای وسیع دموکراتیک مردم تامین شده باشد، امکان ندارد. … زنان آگاه و دلیر کشور تشخیص دادهاند که در برابر آنها دو وظیفهی مهم و مقدس قراردارد: یکی مبارزهی متشکل به منظور تامین حقوق انسانی، سیاسی و اجتماعی زنان و رهائی از قیدوبند عادات، خرافات و رسوم کهنهی قرونوسطائی؛ و دیگری اشتراک فعالانه در مبارزهی ملی و مترقی به منظور ایجاد تحول بنیادی در جامعه و بالنتیجه تامین ترقی و رفاه عمومی خلق افغانستان.”
با تشکر؛
دوکتور فهیمه پوپل