دیوانگان لندن، ورشو و کیف در پی جنگ با روسیه *
مترجم: سایت «۱۰ مهر»برگرفته از : وبلاگِ ساکر (The Saker)، ۲۱ نوامبر ۱۴۰۰ **
دو هفته آینده کاملاً حیاتی خواهد بود: آنها باید در ایالات متحده بالاخره در مورد نتیجه مبارزه کنونی بین حزب جنگ و حزب صلح (نسبی) تصمیم بگیرند و بهنوبه خود روشن سازند که آیا دیوانههای ناتو/اتحادیه اروپا تصمیم خواهند گرفت یا تنها حزبی در غرب که هنوز مهم است ــ ایالات متحده آمریکا ــ دستور کوتاه آمدن و ختم غائله را اعلام خواهد نمود!؟
سرگئی ریابکوف، معاون وزیر امور خارجه روسیه امروز اعلام کرد که در حال کار کردن بر روی نشست آتی بایدن و پوتین میباشد که ممکن است پیش از پایان سالجاری برگزار شود. اگر چنین چیزی صحت داشته باشد، پس طبق تعریف، این خبر بسیار خوبی است.
چیز دیگری که این خبر نشان میدهد این است که درگیریهای داخلی بسیار جدی بین طوایف/گروههای مختلف حاکم بر ایالات متحده، ناتو و اتحادیه اروپا در حال وقوع است. سفر اخیر لوید آستین وزیر دفاع آمریکا به گرجستان، اوکراین و رومانی قویاً نشان میدهد که طایفهای وجود دارد که میخواهد اوکرونازیها(Ukronazis ــ نازیهای اوکرائینی) را به جنگ علیه روسیه سوق دهد (خود لوید آستین بیش از حد پخمه و کسلکننده است که برایش مهم باشد، اما او بهوضوح صدای «حزب جنگ» است ، درست به همان روشی که در گذشته دیگر سیاهپوستان قبل از او، مانند کالین پاول یا دو رایس (کوندالیزا و سوزان)، مورد استفاده قرار میگرفتند). و همچنین است زبانی که بریتانیا، بروکسل، لهستان و اوکراین بهکار میبرند. این امر بهویژه در اوکراین صادق است، جایی که بهصورت روزانه موضوع «آزادسازی» قریبالوقوع دونباس از مسکالهای (۱) نفرینشده مطرح میشود (آنها حتی در حال کار بر روی قوانینی هستند که قصد دارند پس از پیروزی شکوهمند خود بر دونباس به مردم آن خطه تحمیل کنند).
لهستانیها برای به اهتزاز درآوردن پرچمهای خود، از بحران (کاملاً انسانساخته) در مرز استفاده کرده و پیشبینی میکنند که لهستان در ظرف سه روز بلاروس را شکست خواهد داد. واقعیت این است که لهستان ارتش بسیار بزرگتری نسبت به بلاروس دارد، زیرا کشوری بسیار بزرگتر و پُرجمعیت بوده و از اتحادیه اروپا میلیاردها یارانه دریافت میکند؛ اما همانطور که اخیراً نوشتم، لهستانیها برخلاف بلاروسها هرگز سربازان خوبی نبودهاند. بلاروسها واقعاً جنگندههای مهیبی هستند و مقایسه این نیروها مانند مقایسه یک سگ نمایشی معطر و کرکی با یک گرگ تنها است. اعداد در اینجا بسیار کمتر از کیفیت، آموزش و عزم سربازان هر دو طرف اهمیت دارند. علاوه بر این، لحظهای که یک ستون واحد از مرز بلاروس عبور کند، روسیه بلافاصله مداخله کرده و با آوردن واقعیت جنگ به مرکز شهر ورشو، از بلاروس حمایت کامل خواهد کرد. در آن مرحله، لهستانیها برای دفاع از خود بهسوی ناتو میروند، اما حمایت آن را بهدست نمیآورند (همانطور که اردوغان زمانی که ترکیه یک سوخو ۲۴ روسی را بر فراز سوریه سرنگون کرد، این حمایت را بهدست نیاورد). از دید انگلیسیها، لهستانیها فقط یک گوشت دم توپ اروپایی هستند، نه «متحدان» واقعی یا حتی مهم: البته مطمئنا، رگبار عظیمی از اعتراضها و تهدیدها بهعمل خواهد آمد، اما هیچ انگلیسی داوطلب نخواهد شد که برای لهستان یا اوکراین بجنگد و بمیرد.
در مورد توافقنامههای مینسک (از آنجایی که با قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد تأیید شده است، از نظر قانونی اجباری است)، باید گفت که این توافقنامه رسماً مرده است؛ اوکراینیها بارها آن را رد کردهاند و ما تازه حالا به لطف انتشار مکاتبات لاوروف با آلمان و فرانسه میدانیم که اروپاییها از اوکراینیها حمایت کامل کرده و درواقع با این عمل خود حتی این تصور را که کیف از نظر قانونی موظف است مستقیماً با LDNR (جمهوریهای لوهانسک و دونباس) مذاکره کند را رد میکنند. بله، همینطور است، طرفهای غربی توافقنامههای مینسک، از موضع کییف برای عدم مذاکره با دونباس حمایت مینمایند. چنین است چهره واقعی نفاق اروپایی.
در نهایت، در همه جا تحرکات نیروها گزارش شده است، هم در غرب و هم در روسیه. روسیه همچنین با شلیک جدیدترین موشک مافوق صوت خود از یک کشتی نیروی دریایی و ساقط کردن یک ماهواره قدیمی روسی (از زمان اتحاد شوروی)، قدرت خود را به نمایش گذاشت.
با این حال، بهنظر میرسد حتی بایدن، بله بایدن، مایل به گفتوگو با روسها میباشد. یکی اینکه هیچکس بهخود زحمت نمیدهد تا ویکتوریا نولند یا ویلیام برنز را به مسکو بفرستد که فقط یک اولتیماتوم احمقانه بدهند. و اگر چنین باشد، پس به هر حال دیدار پوتین و بایدن چه فایده ای دارد؟ نه، دیدار این دو نفر از مسکو، بهوضوح شامل مذاکراتی بسیار جدی بوده است.
بنابراین، چنین بهنظر میرسد که حداقل در ایالات متحده آمریکا نیروهایی وجود دارند که نمیخواهند خطرات عظیم مربوط به یک جنگ تمام عیار با روسیه را بپذیرند.
آنچه که بهویژه قابل توجه میباشد این است که روسها کاملاً روشن کردهاند که علاقهای به گفتوگوهای بیشتر با اوکراین یا هیچکس دیگر در اروپا ندارند. آنها حتی این موضع را با بیان اینکه نه کیف و نه هیچکس دیگر در اتحادیه اروپا هیچ نمایندهای ندارد، روشن ساختهاند که صحبت با آنها اتلاف وقت است. پس از این است که استولتنبرگ با اظهارات شگفتانگیز خود اعلام کرد ناتو باید گزینه استقرار تسلیحات هستهای در شرق آلمان را در نظر بگیرد؛ و کرملین رسماً اروپاییها را «دروغگو» خواند و نشان داد که روسیه هرگز چنین وضعیتی را نخواهد پذیرفت.
خود پوتین زمانی که گفت اتحادیه اروپا و ناتو هیچ توجهی به هشدارهای روسیه ندارند، بسیار جدّی و صریح بود. اما سپس اضافه کرد که اکنون این هشدارها تا حدی تأثیر گذاشته است؛ وقتی او چنین اشاره ای دارد، احتمالاً به تغییر نگرش اتحادیه اروپا/ناتو اشاره نمیکند، بلکه منظور او گفتوگوی پشت صحنه بین ایالات متحده و روسیه است.
از آنجایی که نشست رؤسای جمهوری تنها زمانی سازماندهی میشود که هر دو طرف حداقل در اصول، و در مورد برخی موضوعات به توافقی کلی دست یابند، چنانچه ملاقات پوتین و بایدن صورت پذیرد، بدان معناست که هر دو طرف حداقل خطوط کلی برخی از موضوعات را بررسی کردهاند؛ یعنی یک معامله مهم (نه فقط مانند اولین ملاقاتشان صدور بیانیههای توخالی، حداقل بهطور رسمی).
پوتین در سخنرانی اخیر خود گفت: «از آنجا که روسیه نمیتواند مدام به این فکر باشد که فردا چه اتفاقی خواهد افتاد، ضرورت دارد تا بکوشیم برای امنیت روسیه در این منطقه، تضمینهای جدی درازمدتی ایجاد کنیم». اگر بایدن به چنین کاری تمایل دارد، نه تنها تضمین بدهد (که قابل درک است، روسها به وعدههای غرب، کتبی یا شفاهی، هیچ اعتمادی ندارند) بلکه عملاً دست بهکار شده و اقدام کند، آنهم اقدامات متقابل، هماهنگ و قابل راستیآزمایی از سوی هر دو طرف؛ آنگاه میتوان از جنگ در اروپا اجتناب ورزید، درواقع به همین راحتی.
آیا بایدن کل آشفتگیهایی را که توسط اوباما و ترامپ و دستاندرکاران نئومحافظهکارشان بهوجود آمده از بین خواهد برد؟ شاید.
چنین موفقیت سیاسی بزرگی مطمئناً به بایدن، برای یک چیز هم شده، در میزان محبوبیت او (ناخوشایند فعلی) در ایالات متحده کمک میکند. درست است، اگر هم آمریکا و هم روسیه به روشی قابل راستیآزمایی کنار بیایند، این امر به آمریکا انعطافپذیری بیشتری در برخورد با چین میدهد. اما در اینجا باید تأکید کنیم در حالی که روسیه مطلقاً تعهدی برای کمک به چین ندارد، روسها هرگز اجازه نخواهند داد که ایالات متحده چین را شکست داده ویا تسلیم کند؛ نه تنها به این دلیل که این دو کشور بالفعل متحد (و همزیست!) هستند، بلکه همچنین به این دلیل که هم پوتین و هم شی میدانند که باید شانه به شانه بایستند نه برای پیروزی در جنگ علیه ایالات متحده، بلکه برای اجتناب از جنگ، که بسیار مطلوبتر و مهمتر از هر «پیروزی» به هر شکلی است که تعریف شود.
علاوه بر این، کاهش تنشها در اروپا همچنین به روسیه انعطاف بیشتری برای توسعه نیروها و ابزارهای خود در خاوردور روسیه میدهد.
بنابراین اگر توافقی در مورد اروپا بین ایالات متحده و روسیه انجام شود، هر دو طرف سود زیادی خواهند برد و چین اصلاً چیزی را از دست نخواهد داد. درواقع، من کاملاً مطمئن هستم که تمام حرکات روسیه بهسمت ایالات متحده بهدقت با چین هماهنگ شده است و البته برعکس. علاوه بر این، اگرچه مقامات کرملین این موضوع را روشن نکردند، اما چندین تحلیلگر نظامی مرتبط نزدیک به کرملین (بهعنوان مثال ایگور کوروتچنکو) به اظهارات روسیه اشاره کردهاند که: «ما نه تنها هر سلاح یا نیرویی را که به ما حمله کند نابود خواهیم کرد، بلکه به مراکز فرماندهی که دستور حمله را صادر کردهاند نیز حمله خواهیم کرد. البته این مورد تأیید نشده، اما هرگز تکذیب هم نشده است. حداقل، برای کسانی که اکنون در واشنگتن و بروکسل هستند، همه اینها خیلی زود مسئلهای شخصی میشود.
هر بار که در مورد رزمایش نیروهای ناتو در نزدیکی مرزهای روسیه میشنویم باید این را در نظر داشته باشیم: روسیه برای «دستیابی» به هر نقطهای در ایالات متحده، ازجمله در عمق داخلی آن، نیازی به ارسال کشتی یا هواپیما به مکانی در نزدیکی مرز ایالات متحده ندارد. بنابراین، در حالی که بیبیسی یا سیانان چیزی را که روسها انجام میدهند، نمیتوانند نشان دهند، یا (قادر به انجام آن نمیباشند)، میتوانید کاملاً مطمئن باشید که افراد پنتاگون برتری واقعی را میدانند.
من میتوانم بگویم که تمام مانورها و به رخ کشیدن آمادگی و قدرت نظامی غربیها هدف و ماهیتی سیاسی دارند، درست همانطور که سیاستمداران انگلیسی دوست دارند بگویند «حامل پیام است»؛ در حالی که مانورها و قدرت نمایی روسیه، صرفاً نظامی است و اساساً برای تحت تأثیر قرار دادن متخصصان و فرماندهان نظامی غرب طراحی شده و میشود.
هماکنون و از آنجایی که تا کنون هیچ گلولهای از روی عصبانیت شلیک نشده است (هنوز!) هر دو طرف میتوانند بدون از دست دادن چهره خود از وضعیت خطرناک جنگی عقبنشینی کنند. هنگامی که تیراندازی آغاز شود، کار بسیار دشوار میگردد. بنابراین همین حالا و اکنون زمان اقدامی سریع و بسیار قاطع برای همه آن کسانی است که خواهان جنگ نمیباشند.
من مطلقاً نمیدانم که این صدای خِرَدِ (نسبی) در کاخ سفید خود بایدن است یا کس دیگری در پشت این حرف «بایدنِ» جمعی است (شاید ژنرال میلی؟)، اما اگر درست گفته باشم و اصلاً چنین صدای خردمندانهای وجود داشته باشد، من صمیمانه برای آنها آرزوی موفقیت کامل میکنم، زیرا این واقعاً آخرین و حتماً آخرین فرصت برای انسانهای بالغ حاضر در اتاق است تا به نوزادان اتحادیه اروپا/ناتو بگویند که از حرفهای بیهوده و بازی با آتش (هستهای) دست بردارند.
خبر بد این است: از بیانیه روسیه چنین بهنظر میرسد که پوتین و بایدن باید ظرف چند هفته آینده در جایی ملاقات کنند (من شک دارم که آنها چنین ملاقاتی را بین کریسمس غربی و سال نو ترتیب دهند). این بهنوبه خود به این معنی است که دیوانگان لندن، ورشو و کیف تنها چند هفته فرصت دارند تا جنگی را آغاز کنند و پس از آن ممکن است کاخ سفید به آنها بگوید که آتشبس بدهند و دست از این کار بکشند. درواقع، الکسی آرستوویچ، یکی از «دیوانهترینِ دیوانهها» (مشاور رئیسجمهور اوکراین) در کیف اعلام کرده است که روسیه در ۲۴ دسامبر در حالی که غرب کریسمس را جشن میگیرد به اوکراین حمله خواهد کرد.
با در نظر گرفتن اینکه در طول ۷ سال گذشته اوکراینیها چندین بار وعده حمله «قریبالوقوع» روسیه را دادهاند، باید دیگر واقعاً ناامید شده باشند و از آنجایی که بدون چنین جنگی هیچ آینده سیاسی ندارند، باید بگویم با توجه به وجود افرادی چنین کینهجو و احمق، افرادی کاملاً دیوانه، حتی دیوانهتر و احمقتر از هر آنچه که بشود تصور کرد، از هیچ کاری فرو گذار نخواهند کرد. بنابراین روسیه بهتر است تا زمانی که نشانههای قابل تأییدی از تنشزدایی واقعی بهدست نیاورده، در آمادهباش کامل برای نبرد باقی بماند.
از همین رو دو هفته آینده کاملاً حیاتی خواهد بود: آنها باید در ایالات متحده بالاخره در مورد نتیجه مبارزه کنونی بین حزب جنگ و حزب صلح (نسبی) تصمیم بگیرند و بهنوبه خود روشن سازند که آیا دیوانههای ناتو/اتحادیه اروپا تصمیم خواهند گرفت یا تنها حزبی در غرب که هنوز مهم است ــ ایالات متحده آمریکا ــ دستور کوتاه آمدن و ختم غائله را اعلام خواهد نمود!؟
* تیتر از «۱۰ مهر» است.
** https://thesaker.is/will-the-upcoming-putin-biden-summit-defuse-the-situation/
۱ــ Moskal، همچنین بهعنوان Muscal شناخته میشود، یک نام تاریخی است که برای ساکنان دوک نشین بزرگ مسکو از قرن ۱۲ تا ۱۵ استفاده میشود. امروزه، سایر ملل اسلاو، عمدتاً بلاروس، اوکراین و لهستان، از آن بهعنوان یک توهین قومی برای روسها استفاده میکنند. این اصطلاح عموماً تحقیرآمیز برای اوکراینیها است که توسط روسها استفاده میشود.