دست عمو سام پشت ناآرامی ها در ایران

نفیض احمد/ آمادور نویدی
بنظر نمیرسد که دولت آمریکا درس عبرت گرفته باشد که نمیتوان دمکراسی را از خارج تحمیل نمود… طنز روزگارالبته اینستکه، با پیروی دولت آمریکا از دستور کار ضدایران خود در ائتلاف با برخی از غیردمکراتترین نقض کنندگان حقوق بشر منطقه، رژیم های ترامپی و ایران هر روز بیشتر شبیه هم میشوند… از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷، دولتهای اوباما و ترامپ مجموعاً حدود ۳ میلیون دلار (دقیقاً ۲،۹۴۸،۷۳۳ دلار) از طریق وزارت امور خارجه جهت کمک مالی به فعالیتهای اپوزیسیون در ایران برای ترویج دیدگاهی از «دمکراسی» هزینه کرده است که همراستا با منافع استراتژیک آمریکا باشد… رکوردهای کمک مالی آمریکا (یو اس اید) و وزارت امورخارجه آمریکا آشکار میسازند که دولت ترامپ حداقل ۱،۱۴۶،۱۹۶ دلار به سازمانهای غیردولتی (ان جی اُ) های اپوزیسیون مختلف در ایران، از سال ۲۰۱۶ تا حدودی از سال ۲۰۱۷ کمک مالی ارائه داده است… دولت آمریکا اکنون حداقل ۳۳ میلیون دلار در سال برای تبلیغات نرم از طریق رادیو فردا و بخش فارسی صدای آمریکا جهت تضعیف ایران از درون هزینه میکند… برنامه های «ترویج دمکراسی» وزارت امور خارجه آمریکا بطور فعال دنبال شده است تا مشروعیت رژیم ایران را تضعیف نماید… اسناد جدید دولت آمریکا آشکار میسازد که دولت ترامپ تلاشهایش را جهت تضعیف رژیم ایران، از طریق ترکیبی از فشارهای دیپلوماتیک، تجاوز نظامی، تحریمات اقتصادی و ادامه تأمین مالی گروه های اپوزیسیون داخلی تشدید کرده است.
دست عمو سام پشت ناآرامی ها در ایران
نوشته: نفیض احمد
برگردان: آمادور نویدی
وزارت امورخارجه ترامپ بیش از ۱ میلیون دلار جهت ایجاد ناآرامی ها در ایران هزینه کرده است!
اسناد و مدارک نشان میدهند که امیال تغییر رژیم ایران تحت پوشش برنامه های «ترویج دمکراسی» دنبال میشود!
در روزهای پایانی سال ۲۰۱۷، ده ها شهر ایران، از جمله تهران پایتخت، با اعتراضات خودبخودی روبرو شد که تا سال نو میلادی (۲۰۱۸) ادامه داشت. اعتراضات توجه را به شرایط بغرنج اقتصادی کشور، همراه با رکورد نقض بیپایان حقوق بشر رژیم میکشاند.
آنها همچنین راه را جهت اعلان پرزیدنت ترامپ در ۱۲ ژانویه هموار کردند که این «آخرین شانس» برای لغو تحریمات هسته ای آمریکا تحت قرارداد هسته ای با ایران است که تا ۶۰ روز دیگر، چنانچه «عیب های مصیبت بار» قرارداد درست نشود، آمریکا کنار میکشد.
شماری از اسناد رسمی اخیر، از تحقیقات کنگره ای گرفته تا گزارشات کمکهای مالی خارجی آمریکا، بر رویکرد دولت ترامپ پرتوافشانی جدید میکند. این اسناد آشکار میسازند که دولت آمریکا همچنان در صددست که در ایران تغییرات عمده سیاسی ایجاد نماید تا کشور را به مدار منافع آمریکا بکشاند. این شامل امکان بهره برداری از ناآرامی های سیاسی و بحرانهای دیگر – از جمله بحران رو به افزایش آب است – که افکار عمومی را علیه رژیم بکشاند.
ناآرامی های ایران اغلب توسط همگرایی بحرانهای اکولوژیک محلی(زیست محیطی داخلی)، انرژی و اقتصادی تحریک شده اند. وزارت امور خارجه آمریکا به دنبال بهره برداری از این بحرانها بوده است تا با تأمین مالی از گروههاای اپوزیسیون و همچنین پخش برنامه های رادیویی/تلویزیونی ضدرژیم که سر به ده ها میلیون دلار میزند، مشروعیت رژیم را تضعیف نماید.
یکی از منابع مالی وزارت امور خارجه آمریکا برای مثال، به پروژه استفاده از بحران روبه افزایش آب در ایران ارجاع می دهد تا خشم عمومی را علیه «سوء مدیریت» رژیم برگرداند. تا به امروز، رکورد دولت آمریکا نشان میدهد که دولت ترامپ بیش از ۱ میلیون دلار، حداقل از سال ۲۰۱۶ جهت تأمین مالی فعالیتهای ضدرژیم در درون ایران هزینه کرده است.
هرچند این سیاست جدیدی نیست. اگرچه، از سال ۲۰۰۶، دولتهای پی در پی آمریکا ده ها میلیون دلار در سال جهت تلاش برای «ارتقاء دمکراسی» در ایران سرمایه گذاری کرده اند، که به عنوان پوششی برای امیال درازمدت «تغییر رژیم» خدمت میکنند.
بخش عمده برنامه های رسانه ای که توسط وزارت امور خارجه آمریکا تأمین مالی میشود، جهت تجلیل و تعریف از سلطنت شاه ایران، دیکتاتور وحشی مورد حمایت آمریکا و انگلیس متمرکز شده است که توسط انقلاب ۱۹۷۹خلع شد. بهنظر میرسد که تبلیغات، با بسیاری از شرکت کنندگان اعتراضات اخیر اثر کرده است، که خواهان برگشت پسر تبعیدی شاه، رضا (نیم) پهلوی به قدرت در ایران هستند.
حقیقت آشکار: اسناد جدید دولت آمریکا آشکار میسازد که دولت ترامپ تلاشهایش را جهت تضعیف رژیم ایران، از طریق ترکیبی از فشارهای دیپلوماتیک، تجاوز نظامی، تحریمات اقتصادی و ادامه تأمین مالی گروه های اپوزیسیون داخلی تشدید کرده است.
نظامی کردن استراتژی ایران
دو سند کنگره که اوایل سال گذشته، و یکی که درست قبل از اعتراضات منتشر شده اند، نور روشنی بر سیاست تشدید مشکلات دولت ترامپ در ایران می افشاند. اسناد گزارشات تحقیقاتی منتشرشده توسط سرویس تحقیقاتی کنگره توسط کنیث کاتزمن نوشته شده است، که تحلیلگر سابق سیا و متخصص در امور ایران، عراق و کشورهای حوزه خلیج فارس است.
سند «سیاست دفاعی و خارجی ایران» به تاریخ ۶ فوریه سال ۲۰۱۷، شرح میدهد که چهگونه اعلامیه دولت ایران را «بطور رسمی زیرنظر» گذاشته است و میتواند نشان دهد که «دولت جدید باید قوانین رسمی آمریکا را تغییر دهد تا در حوادث آینده شامل استفاده از نیروی مرگبار گردد».
تصمیم دولت جهت «حداقل حفظ، اگر نه افزایش، روابط دفاعی با جی سی سی[کشورهای شورای همکاری خلیج]» نیز «جهت تلاش آمریکا برای مقابله با ایران مهم هستند»:
«دولت ترامپ… به توصیف صفات اختصاصی قبلی از ایران به عنوان یک دشمن برگشته است که فعالیتهای بدخیم و آزمایشات موشکهای بالیستیک باید با پاسخ های آمریکا تلاقی شود».
این سند هشدار میدهد که تشدید فشار غیرمستقیم آمریکا میتواند منجر به شکست پیشگیرانه توافق نامه هسته ای موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)» گردد… اقدام نظامی جهت مقابله با حمایت ایران از حوثی ها در یمن، یا علیه کشتیهای ایرانی در خلیج فارس – میتواند منجر به گسترش درگیری های نظامی شود که باعث پایان برجام میگردد.
این سند پتانسیل جهت تشدید فعالیت نظامی جهت مقابله با ایران به رهبری رژیمهای حوزه خلیج فارس را نیز نشان میدهد:
«عواملی که میتوانند ایران را مجبور به تغییر سیاست خارجی کنند میتوانند شامل گسترش یا نهادینه کردن ائتلاف کشورهای سنی مذهب به رهبری سعودی باشند که ممکنست به شکست جنبشها و دولتهای مورد حمایت ایران موفق گردد».
سند دیگر کنگره نوشته شده توسط کاتزمن با عنوان «ایران، حقوق بشر، و سیاست آمریکا»، بتاریخ ۱۷ فوریه سال ۲۰۱۷، در باره تلاشهای دولت ترامپ جهت تشدید فشار بر ایران جزئیات بیشتری را ارائه میدهد.
تحت عنوان «گزینه های نظامی»، سند اشاره میکند که مانند اوباما، پرزیدنت ترامپ «پتانسیل اقدام نظامی علیه ایران» را بر روی میز حفظ نموده است، اما بطور قابل توجهی به این گزینه نزدیک تر گردیده است:
«دولت ترامپ موضعی اعلام نکرده که آیا بدنبال تغییر رژیم ایران هست یا نه، اما توصیف او درباره ایران به عنوان دشمن آمریکا میتواند اشاره کند که چنانچه چنین موقعیتهایی خودشانرا جهت انجام اینکار نشان دهند، این دولت ممکنست از تلاش ها برای سرنگون کردن رژیم ایران حمایت کند».
چشم انداز: تغییر سیاست دولت ترامپ جهت حمایت از تلاشها برای تغییر رژیم ایران افزایش اشتیاق را آشکار میسازد، و بستگی به این دارد که موقعیتهای ژئوپولیتیک، اقتصادی و داخلی جهت انجام اینکار جامه عمل بخود بپوشاند.
تغییر مستقیم رژیم با « ترویج دمکراسی» غیرمستقیم
گزارش ادامه میدهد و اشاره میکند در حالیکه دولت آمریکا هنوز تغییر رژیم را آشکارا دنبال نمیکند، اما فشار جهت تحریک برای تغییر سیاستهای داخلی دولت ایران از طریق برنامه های «ترویج دمکراسی» اعمال میگردد:
«در غیاب پیگیری همه جانبه آمریکا جهت تغییر رژیم، دولتها و کنگره های پیاپی تحولات سیاسی را در ایران از طریق «ترویج دمکراسی» و تحریمات برای نقض حقوق بشر در ایران ترفیع داده اند».
براساس قانون (تدوین و تصویب قانون) کنگره، آر ال [دفترخانه دمکراسی، حقوق بشر و امور کار] و دفتر امور خاور نزدیک در مشارکت با کمک آمریکا(یو اس اید)، متعهد به امور کمک مالی به «ترویج دمکراسی ایران» شده اند. برخی از این کمکهای مالی تحت مبادلات فرهنگی، دیپلماسی عمومی، و اجرای برنامه های رادیویی/تلویزیونی برای ایران مورد استفاده قرار گرفته اند».
حقیقت آشکار: برنامه های «ترویج دمکراسی» وزارت امور خارجه آمریکا بطور فعال دنبال شده است تا مشروعیت رژیم ایران را تضعیف نماید.
حمایت از تبلیغات ضدرژیم
طبق اسناد کنگره، پروژه های «ترویج دمکراسی» دولت آمریکا در ایران بشدت بر نفوذ از طریق اطلاعات متمرکز شده است.
پروژه ها شامل: ارائه خدمات پخش رادیوهای مخصوص ایران مانند «رادیو فردا، به فارسی» است [که] تحت رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی، و درمشارکت با صدای آمریکا(وی اُ ای) در سال ۲۰۰۲ شروع شد.
رادیو فردا که در پراگ مستفرست، و ۲۴ ساعت شبانه روز پخش میشود و دارای ۵۹ کارمند تمام وقت است. بودجه اش تقریباً ۱۱ میلیون دلار در سال است. سند انکار میکند که دولت آمریکا هرگونه کمکی به گردانندگان ایستگاه رادیویی تبعیدیان ایرانیانی ارائه داده است.
اطلاعات جمع آوری شده از صدای آمریکا(وی اُ ای) تأئید میکنند که خدمات جداگانه فارسی، که قبلاً شبکه خبری فارسی (پی ان ان) نامیده میشد، «حدود ۲۰ میلیون دلار در سال هزینه برمیداشت». این خدمات شامل اینترنت، یک ساعت پخش برنامه رادیویی، و شش ساعت برنامه تلویزیونی در روز بوده است.
در اوت ۲۰۱۴، مقامات صدای آمریکا به سرویس تحقیقاتی کنگره گفته اند که جهت نزدیک شدن به «ایرانیان جوان تحصیلکره، ضدرژیم که بدنبال نشانه هایی از حمایت رسمی آمریکا هستند» تلاش بیشتری صورت گرفت. از هر چهار نفر بزرگسال در ایران، یکنفر هرهفته برنامه فارسی صدای آمریکا را گوش میدهد.
حقیقت آشکار: دولت آمریکا اکنون حداقل ۳۳ میلیون دلار در سال برای تبلیغات نرم از طریق رادیو فردا و بخش فارسی صدای آمریکا جهت تضعیف ایران از درون هزینه میکند.
به دنبال یک « شورش»
این سند بیشتر نشان میدهد که برنامه های «ترویج دمکراسی» وزارت خارجه آمریکا در ایران از سال ۲۰۰۶ گسترش یافته اند، از جمله تلاش جهت افزایش «حضور مأموریت دیپلماتهای آمریکایی که فارسی صحبت میکنند در اطراف ایران»، که تا اندازه ای به «ایرانیان [جهت] شرکت در برنامه های ترویج دمکراسی آمریکایی کمک کنند.»
اوایل آن سال، وزارت امورخارجه آمریکا دفتر امور ایرانیان خود را تأسیس نمود، تا کمکهای مالی را به گروه هایی برساند که بتوانند به جناحهای اپوزیسیون در درون ایران کمک کند. طبق سند جدید کنگره، این دفتر، «طبق گزارشات درگیر در ارتباط با گروه های تبعیدی مستقر در آمریکاست».
سند سوم کنگره توسط کاتزمن، منتشر شده در نوامبر ۲۰۱۷، مشاهده میکند که «عوامل داخلی ایران میتوانند سیاست خارجی ایران را تغییر دهند». در میان این عوامل، گزارش میگوید که:
«یک شورش در ایران یا حادثه دیگری که بتواند باعث تغییرات سیاسی رژیم شود که یا به نفع آمریکا و یا در مغایرت با منافع آمریکا نباشد. خروج غیرمنتظره ولی فقیه(رهبر) از صحنه میتواند سیاست خارجی ایران را، بسته به دیدگاه های جانشین او، بشدت تغییر دهد».
بنیاد ملی برای دمکراسی
اضافه بر دهها میلیون دلار کمک مالی سالانه برای حمایت از عملیات نفوذی از طریق برخی از رسانه های گونان و تلاشها جهت پخش برنامه های رادیو/تلویزیونی، اسناد کمک مالی دولت آمریکا اطلاعات بیشتری را در مورد کمک در تلاش برای «ترویج دمکراسی» در سالهای اخیر نشان میدهند.
رکوردهای کمک مالی آمریکا (یو اس اید) و وزارت امورخارجه آمریکا آشکار میسازند که دولت ترامپ حداقل ۱،۱۴۶،۱۹۶ دلار به سازمانهای غیردولتی (ان جی اُ) های اپوزیسیون مختلف در ایران، از سال ۲۰۱۶ تا حدودی از سال ۲۰۱۷ کمک مالی ارائه داده است.
کمک های مالی توسط وزارت امور خارجه و از طریق بنیاد ملی برای دمکراسی (ان ایی دی) ارائه گردیده است. اطلاعات کامل برای سال ۲۰۱۷ هنوز در دسترس نیست.
جهت یادآوری، این کمکها به مراتب بیشتر از آنچیزیست که طبق گزارش بازیگران مرتبط با روسیه مجموعاً به تویتر، فیس بوک و گوگل پرداخته اند تا در انتخابات آمریکا تأثیر بگذارند (حداکثر حدود ۴۴۷،۱۰۰ دلار).
بنیاد ملی برای دمکراسی یک مؤسسه غیرانتفاعی است که توسط کنگره آمریکا و از طریق وزارت امورخارجه آمریکا کمک مالی میشود، که در سال ۱۹۸۳ابتدا جهت حمایت از جنبشهای سیاسی خارجی ضدشوروی تأسیس شد.
اسناد از رده خارج شده یا غیرمحرمانه منتشر شده توسط کتابخانه پرزیدنت رونالد ریگان تصدیق میکنند که رئیس سیا ویلیام کیسی در تأسیس بنیاد ملی برای دمکراسی نقش مهمی داشته است، و آنرا به عنوان راهی جهت پوشش مشروع برای کمک مالی به گروه هایی ارائه داده است که باعث تضعیف یا سرنگونی دولتهای خارجی دشمن منافع آمریکا میگردد.
از ژانویه ۲۰۱۷، بنیاد ملی برای دمکراسی توسط دکتر جودی شیلتون اداره شده است، که در طول مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۱۶ در تیم مشاوره اقتصادی ترامپ خدمت میکرد.
برای اکثریت قریب به اتفاق پروژه هایی که در ایران کمک مالی شده اند، اسامی سازمانهای غیردولتی که حمایت مالی میگیرند، فاش نشده اند.
کمک مالی «ترویج دمکراسی» دولت ترامپ سیاست یکپارچه ای را ادامه میدهد که توسط دولتهای دمکرات و جمهوریخواه پی در پی دنبال شده است. دولت اوباما مجموعاً ۱،۸۰۲،۵۳۷ دلار از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ هزینه کرد.
حقیقت آشکار: از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷، دولتهای اوباما و ترامپ مجموعاً حدود ۳ میلیون دلار (دقیقاً ۲،۹۴۸،۷۳۳ دلار) از طریق وزارت امور خارجه جهت کمک مالی به فعالیتهای اپوزیسیون در ایران برای ترویج دیدگاهی از «دمکراسی» هزینه کرده است که همراستا با منافع استراتژیک آمریکا باشد.
بهره برداری از نارضایتی شهروندان
رکورد بنیاد ملی برای دمکراسی که این پروژه ها را توصیف میکند، آشکار میسازد که کمک مالی وزارت امور خارجه آمریکا جهت پروژه هایی بکار گرفته شده اند که با انواع گروه های ایرانی موجود کار میکند.
یکنفر مأموریت خود را «درگیر بودن با اعضای طبقه روشنفکر ایران در بررسی عمومی در باره چشم اندازهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی یک ایران دمکراتیک» توصیف میکند.
شخص دیگری به استفاده ابزاری از فعالیت حقوق بشری جهت «ازدیاد ارتباطات و دسترسی به اطلاعات برای فعالان ایرانی» اشاره میکند.
یک پروژه به توسعه و تحکیم شبکه ای از «حقوقدانان دمکرات منش در ایران» کمک میکند.
پروژه دیگری میگوید اهدافش «گالوانیزه کردن- به جنب و جوش انداختن شهروندان جهت فشار برای شفافیت و پاسخگویی بیشتر» است، و باز هم یکی دیگر توضیح میدهد که دریافت کنندگان کمک مالی مستقر در ایران « جهت اداره نظارت بر روند سیاسی در سطح جامعه از طریق یک برنامه آموزشی متمرکز، به توانایی شهروندان ایرانی کمک میکند» .
چشم انداز: الگوی ثابت با همه پروژه های «ترویج دمکراسی» با حمایت مالی وزارت امور خارجه آمریکا در ایران اینست که آنها مشکلات واقعی را هدف قرار میدهند که شهروندان ایران مواجه میشوند، اما از آنها بهره برداری میکنند تا مشروعیت رژیم را تضعیف نمایند.
یک پروژه بنیاد ملی برای دمکراسی که توسط وزارت امور خارجه در سال ۲۰۱۶ کمک مالی شده است، برای مثال، بدنبال بهره برداری از گسترش بحران آب است تا دشمنی با دولت را افزایش دهد. طبق بنیاد ملی برای دمکراسی، هدف پروژه اینست که:
«جهت شرکت در اعتراضات ضددولتی، مردم را با ابتکاراتی بسیج کند که هدفش پایان دادن به سوء مدیریت گسترده آب توسط مقامات محلی و سرتاسری است. فعالیتهای این پروژه باعث افزایش آگاهی جامعه مدنی و عمومی از نقشی میشود که سوء مدیریت مقامات از آب در شرایط خشکسالی کنونی بازی کرده است، و تلاش میکند تا این مشکل را برای بحث و جدل در حوزه سیاسی عمومی ترفیع دهد».
مؤسسه(استابلیشمنت) سیاست خارجی آمریکا در چند سال گذشته از نزدیک و بطور جدی تأثیر بحران آب ایران را زیرنظر داشته است. یک مقاله علمی آمریکایی اخیر، برای مثال، از مشاهدات کاردان ارشد آمریکا از شورای آتلانتیک و مؤسسه بروکلین گزارش میدهد، که نفوذ قابل توجهی بر گفتمان سیاست خارجی آمریکا دارد.
تحلیلگران به دانشمندان آمریکایی گفته اند در حالیکه دستمزدهای پائین عامل اصلی پشت اعتراضات بود، اما عدم اعتماد به رهبران سیاسی، و سقوط مؤسسات مالی (که بیشتر آنها توسط ادامه تحریمات مورد حمایت آمریکا تقویت شده اند)، محرک اصلی از جمله اثرات تغییرات آب و هوایی است.
ایران از دهه ۱۹۹۰چرخه ای از تشدید خشکسالی های مفرط را تجربه کرده، که عمدتاً توسط تغییرات آب و هوایی تحریک شده، اما با سوء مدیریت آب توسط مقامات تشدید گشته است. این امر(ٖسوء مدیریت آب) بر تولید محصولات تأثیر گذاشته است، زندگی کشاورزان و دهقانان روستایی را متأثر نموده و نرخ بالای بیکاری کنونی را برای افراد جوان بدتر کرده است، در حالیکه حتی دولت با قطع زیاد سوبسیدها(یارانه ها) در پاسخ به پریشانی های رو به رشد اقتصادی واکنش نشان داده است.
پیشبینی میشود که شرایط خشکسالی تحت بیزنس طبق معمول پروژه های آب و هوایی بدتر شود.
درضمن، تحت بودجه جدید ایران قیمت سوخت تا ۵۰ درصد افزایش می یابد، پرداختهای رفاهی برای ۳۰میلیون ایرانی قطع میشود، در حالیکه حمایت از مؤسسات مذهبی و وابسته به روحانیون افزایش می یابد. تغییرات آب و هوایی، به عبارت دیگر، مسیر اقتصادی غیرقابل تحمل و بی ثبات کنونی را تشدید میکند.
چشم انداز: نقش کمک مالی وزارت امورخارجه آمریکا در بهره برداری موفقیت آمیز از بحرانهای داخلی گوناگون ایران – از چالش های آب و هوایی/زیست محیطی و اقتصادی گرفته، تا سوء استفاده سیستماتیک از حقوق بشر ایران – نباید اغراق شود. حتی طبق گفته وزیر اطلاعات ایران، «نمیتوان گفت که کل وضعیت توسط خارجی ها هدایت شده بود».
باید اذعان نمود که، رکوردهای کنگره و وزارت امورخارجه آمریکا مدارک واضحی از تلاش های دائمی آمریکا جهت سوءاستفاده از شکایات داخلی در ایران و برای تضعیف رژیم از درون است.
استفاده از حقوق بشر جهت ترویج رژیم سلطنتی
درحالیکه دولت آمریکا معمولاً از رکورد نقض بی پایان حقوق بشر ایران به عنوان توجیهی برای تلاشهای ضد رژیمی خود استفاده میکند، اتحادش با رژیمهای ناقض حقوق بشر مشابه خلیج فارس مانند عربستان سعودی – جهت منزوی و تضعیف کردن رژیم ایران – این نیت را بی اعتبار میسازد که سیاست آمریکا واقعاً با ملاحظات بشردوستانه یا دمکراتیک تحریک شده است.
منافع درازمدت آمریکا در ایران خالصانه در یادداشت پژوهشی (۱) سال ۱۹۷۷ منتشر شده توسط انستیتوی مطالعات استراتژیک دانشکده جنگ ارتش آمریکا، در آنزمان توسط تحلیلگر ابتکار خدمات انتخابی – منافع استراتژیک آمریکا در ایران و عربستان سعودی ( اس اس آی) و متخصص در امور ایران، دکتر روبرت قباد ایرانی تألیف و تصنیف شده است.
«از نظر جمعیت، منابع، زمین و پتانسیل قدرت، ایران و عربستان سعودی دو مرکز اصلی قدرت در منطقه خلیج فارس باقی میمانند، که ایران به روشنی در موقعیت برجسته قرار دارد. سرمایه اصلی ایران و عربستان سعودی در ذخایر عظیم نفتی و تولید عظیم الجثه نفت آنها خوابیده است. منطقه خلیج فارس تقریباً ۷۰ درصد ذخایر نفت شناخته شده جهان غرب را تشکیل میدهد و در حال حاضر حدود ۳۰ درصد از عرضه نفت سالیانه جهان غرب را تولید میکند. ایران و عربستان سعودی تولیدکنندگان اصلی اند».
یادداشت ادامه میدهد که نیاز جهت حمایت آمریکا از یک براند ویژه از رهبری حامی غرب را برجسته نماید:
«در کمال مطلوب، هردو آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی باید درک اشان از تغییرات سریع و پیچیده ای که در منطقه خلیج فارس اتفاق می افتد، بهبود بخشند. آنها باید متقابلاً توافق کنند که رهبران معتدل (میانه رو)، واقع بین(عملگرا)، و دورنگر(زرنگ) منطقه را تشویق کنند».
یادداشت سرنگونی محمد مصدق، نخست وزیری را که بصورت دمکراتیک انتخاب شده بود جشن میگیرد، و تأسف میخورد از اینکه دولت مصدق «ملی شدن شرکت نفتی آنگلو ایرانی» را تصویب کرد؛ و به «بازگشت به قدرت» رژیم سلطنتی، شاه را که قبلاً عزل شده بود، خوشآمد میگوید– که اکنون ما میدانیم، توسط کودتای حمایت شده از طرف ام آی ۶ و سیا بصورت مخفیانه رهبری شده بود.
طبق گزارش عفو بین الملل در سال ۱۹۷۵، ایران زمان شاه «دارای بالاترین میزان مجازات مرگ در جهان را داشت که، هیچ سیستم قانونی و معتبر از دادگاه مدنی نداشت و سابقه شکنجه فراتر از باور آدمیست». این برای استراتژی آمریکا مسئله ای بشمار نمیرفت.
روزنامه اس اس آی ارتش آمریکا گفت: «تهران و ریاض، با حمایت غرب، نقش تعیین کننده ای در حفظ تعادل قدرت حامیان رژیم های سلطنتی در منطقه خلیج فارس بازی میکنند». «تازمانیکه این دو قدرت بزرگ منطقه میانه رو، حامی غرب، و ضدکمونیسم باقی بمانند، تعادل قدرت در منطقه خلیج فارس همچنان به نفع غرب باقی میماند».
دو سال بعد این دیدگاه آمریکا بطور قابل توجهی تحت تأثیر انقلاب ۱۹۷۹ ایران عوض شد.
بررسی پنتاگون که در اواخر سال ۲۰۱۷ منتشر شده است، و توسط سایت اینسرج فاش شد (۲)، بطور مشابهی تصدیق کرد که دلیل واقعی خصومت آمریکا نسبت به «نیروهای انقلابی» مانند ایران یا کره شمالی کمترین رابطه ای با هرگونه تهدید به غرب دارد، اما بیشتر آنستکه آنها «نه محصول، و نه راضی با نظم معاصرند». مشکل اصلی اینستکه آنها جلوی توسعه طلبی آمریکا را گرفته اند:
«حداقل، آنها تصمیم گرفته اند که از رسیدن نظم به رهبری آمریکا در چیزیکه آنها به عنوان حوزه نفوذ قانونی خود می بینند جلوگیری نمایند. آنها همچنین عزم کرده اند که آن نظم را بصورت محلی با قانون جدیدی که بوسیله آنها دیکته شده جایگزین سازند».
اما تکیه آمریکا بسوی راه حلهای غیردمکراتیک کاهش نیافته است. در اوایل سال ۲۰۱۷، پسر شاه سابق، رضا (نیم) پهلوی، برای ایران و از طریق صدای آمریکا و رادیو فردا که توسط دولت آمریکا حمایت مالی میشوند، سخن پراکنی کرد(۳)، و از ایده «تغییر رژیم به شیوه مسالمت آمیز»، و از طریق اعتراض و نافرمانی مدنی حمایت نمود (۴).
پخش چنین برنامه های غربی شاه دوستانه اگر هم باشد (۵)، انتقادات کمی از سرکوب ها و نابرابری دوران تاریخی را ارائه میدهد، بجایش آنرا به عنوان گذشته پرشکوه رُمانتیک میکند.
(نیم) پهلوی قبلاً بطور رسمی برای ترامپ نامه (۶) نوشته و پیروزی وی را در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ تبریک گفته است.
در تظاهرات اخیر، بسیاری از اعتصاب کنندگان در سراسر ایران شعارهای شاه دوستانه (۷) میدادند و خواهان بازگرداندن حکومت سلطنتی بودند، مانند: «رضا شاه، راحت بخواب- روحت شاد»، «چه اشتباهی کردیم که انقلاب کردیم»، و «شاه را برگردانید».
چشم انداز: فعالیتهای «ترویج دمکراسی» آمریکا در ایران دارای تمایلات شاه دوستانه است که منجر شده بسیاری از معترضین خواهان بازگشت سلطنت شوند. این نشان میدهد که تبلیغات آمریکا تا درجه ای در ترغیب احساسات بخش قابل توجهی از معترضین موفق بوده است.
راه پیش رو
دولت ترامپ رویکردی نسبت به ایران اتخاذ کرده است که بنظر میرسد هدفش تضعیف – و در نهایت سرنگونی رژیم حاکم را طراحی کرده است، تا استراتژی نظامی بیشتری را توجیه کند. بنظر میرسد که هسته ترکیب اصلی این استراتژی ایجاد توجیهی جهت جلوگیری از توافق هسته ای با ایران است.
این رویکرد، بهرحال، تنها تنش را تشدید میکند، ایران را تشویق میکند که فعالیتهای دمکراتیک و گروههای اپوزیسیون داخلی را تحت بهانه ای که آنها توسط آمریکا حمایت مالی میشوند، بطور وحشیانه ای سرکوب نماید. این رویکرد همچنین منطقه را که هم اکنون در حالت شکننده و هرج و مرج است، تهدید به بیثباتی بیشتری بکند، و ما را گامی نزدیکتر به سوی یک درگیری هسته ای بکشاند.
بنظر نمیرسد که دولت آمریکا درس عبرت گرفته باشد که نمیتوان دمکراسی را از خارج تحمیل نمود.
اقدام: تحریمات آمریکا و اثرات مخرب آنها بر اقتصاد ایران را میتوان قبول و بررسی کرد. این امر میتواند بیشتر با تحقیقات کل مجلس یا سنا در ابعاد کامل از استراتژی آمریکا نسبت به ایران از زمان انقلاب ۱۹۷۹ همراه گردد تا مشخص شود که چگونه این سیاست شرایط را بدتر کرده است.
البته در غیاب تغییری مهم از طرف آمریکا، کشورهای دیگر میتوانند – با توجه به حفاظت علیه تسریع بدتر شدن امنیت بین المللی –اهرم روابط خود را با آمریکا تغییر دهند.
اقدام: متحدان و شرکای آمریکا در اروپا و فراتر از آن میتوانند فشار دیپلوماتیک و اقتصادی بر آمریکا وارد سازند تا از تلاشهای خود جهت نقض توافق هسته ای ایران عقب نشینی نماید، نظمی که حداقل عدم ظهور برنامه سلاحهای هسته ای ایرانی را اثبات میکند.
ایران، به همان اندازه، موفق به درک (این نکته) نشده است که تشدید تلاشهای دراکونیایی (سختگیرانه) اش علیه افکار عمومی و احساسات مشروع ضدرژیمی در داخل کشور تنها باعث تحریک نارضایتی مخالفان میشود.
اقدام: ایران میتواند دستگاه پلیسی دولت داخلی خود را بررسی کند و عقب بکشد، پاسخگوی رکورد نقض حقوق بشر مخوف خود باشد، و در ترمیم طرز برخورد با شهروندانش مسئولیت پذیری را آغاز کند. دولت با تلاش جهت نجات ادعای خود به عنوان یک «جمهوری»، میتواند راه را برای درگیر ساختن آشکار و فعالتر بین گروههای اپوزیسیون و تشکیلات سیاسی باز نماید.
به عبارت دیگر، ایران موفق به درک و مدیریت فشار همگرایی اقتصاد داخلی، بحران انرژی و زیست محیطی نشده است.
اقدام: مقامات ایران میتوانند به سازمان ملل، یا آژانس دیگری مأموریت دهند، که یک بررسی مستقل در سطح گسترده در باره سوءمدیریتی انجام دهند که منجر به تشدید بحران آب کشور شده است، که براساس تراژدی بیزنش طبق معمول منجر به سازماندهی مجدد جامع شرکتهای کشاورزی وصنعتی کشور گردد که منجر به ایجاد سیاستهای پایدار آب، همچنین کاهش اثرات آب و هوایی و تلاشهای انطباقی بیشتر گردد.
جنبش جامعه مدنی دمکراتیک ایران باید، در عوض، متوجه چگونگی اپوزیسیون مشروع نسبت به گرایشات مستبدانه رژیم باشد که بطور فعال توسط نیروهای خارجی بهره برداری میشود، کسانیکه اهداف ژئوپولیتیک خودخواهانه آنها میتواند کل خاورمیانه را بی ثبات سازد.
طنز روزگارالبته اینستکه، با پیروی دولت آمریکا از دستور کار ضدایران خود در ائتلاف با برخی از غیردمکراتترین نقض کنندگان حقوق بشر منطقه، رژیم های ترامپی و ایران هر روز بیشتر شبیه هم میشوند.
درباره نویسنده:å
دکنر نفیض احمد سردبیر بنیانگذار سایت اینسرج اینتلیجنس است. نافض به مدت ۱۶ سال روزنامه نگار تحقیقی سابق گاردین بوده است، جایی که بحرانهای ژئوپولیتیک اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی را گزارش داده است. گزارشات نفیض درباره «تغییر سیستم جهانی» برای وایس مادر بورد، و ژئوپولیتیک برای چشم خاورمیانه (میدل ایست آی) است. او در روزنامه های ایندیپدنت (مستقل یکشنبه)، اسکاتمن، و سیدنی مورنینگ هرالد، ایج (سن)، سیاست خارجی، آتلانتیک، کوارتز، نیویورک آبزورور، نیو استیدمن (سیاستمدار جدید)، پروسپکت (چشم انداز)، لوموند دیپلماتیک و… قلم زده است. او دوبار برنده جایزه پروژه سانسور جهت گزارشات تحقیقاتی خود گردیده است؛ دوبار در لیست ۱۰۰۰ نفر از تأثیرگذارترین لندنی ها؛ استاندارد غروب (استاندارد ایوینیگ) نمایان شده است و برنده جایزه ناپلز، معتبرترین جایزه ادبیات ایتالیاست که توسط پرزیدنت جمهوری ایجاد شده است. نفیض همچنین بطور گسترده ای مقالات آکادمیک (دانشگاهی) بین رشته ای منتشر کرده است که متخصص در تجزیه و تحلیل سیستم های پیچیده و بغرنج است.
نفیض احمد، روزنامه نگار تحقیقی، ترمیم (بهبود) آکادمیک، ردیاب بحرانهای تمدن است:
patreon.com/nafeez
این مقاله ابتدا توسط سایت میدیوم منتشر شد.
منابع:
(۱)-
http://www.dtic.mil/dtic/tr/fulltext/u2/a512229.pdf
(۲)-
(۳)-
https://www.youtube.com/watch?v=zH984B35180
(۴)-
https://en.radiofarda.com/a/prince-reza-pahlavi-exclusive-interview-Iran-election/28509013.html
(۵)-
(۶)-
https://www.huffingtonpost.com/reza-pahlavi/please-remember-the-iranian-people_b_12914514.html
(۷)-
https://www.telegraph.co.uk/news/2018/01/14/iranian-protesters-calling-return-shah/
برگردانده شده از:
Trump’s State Department Spent Over $1m in Iran to Exploit Unrest
Documents reveal ‘regime change’ aspirations pursued under cover of ‘democracy promotion’ programs
By Nafeez Ahmed
http://www.informationclearinghouse.info/48628.htm