خواب عجيب

شب دى من همه شب تا بسحر ها پىيهم
چى عجب خواب بهر گونه و هر سان ديدم
گاه كميدى و گهى عشقى و گاه رومانتيك….
گاه سياسى و تراژيد و پريشان ديدم…..
“پوتين” و “مركل” و “ترمپ “، دو سه رهبركى
من درين كلبه ى ويرانه چو مهمان ديدم
سر اوضاع جهان صحبت و بحثى داشتيم
ديپلوماسى به حد و سويه و امكان ديدم
سرزنش هايى نمودم هر آن يك كه چرا؟
حالت و وضع چنين بى سر و سامان ديدم
قصه كوتاه كه به يك پول نبود ارزش شان
حق بجانب من و باطل ايده ى شان ديدم
خپ و چپ آمده بود رفيق من “مستر بين”
ناگهان حالت محفل بسى خندان ديدم….
كيف نموديم از هر اكت و ادايش همگى
سياست و فلسفه را نقطه ى پايان ديدم….
يك طرف ويسكى و انواع شراب چيده بدند
سوى ديگر چيلم و چرسك و قليان ديدم
ساقى محفل ما ” حضرت ” و “سياف” شده بود
“گلب الدين” را همه شب سخت پريشان ديدم
پس در آن سويى ديگر نشسته “آريانا سعيد”
“مژده” و “نغمه” و “هنگامه” و “احسان” ديدم
“ع” و “غ” آمد و رقصيدن و پاكوبى گرفت
خم و چم هاى دو تا را به دو چشمان ديدم
گرم بوديم همگى از مى و زان نغمه و رقص
جنگ “پوتين” و “ترمپ ” را يكى چالان ديدم
هر دو چون مست شراب و مى و پيمانه شدند
دست هر يك به يخن ، گاه بگريبان ديدم…
ساز و پاكوبى و مى نوشى دگر خاتمه يافت…
ناگهان من همه را ساكت و حيران ديدم
چشم بر هم زدنى طالب و داعش برسيد
انتحارى شد و يك دم همه بى جان ديدم
سر ز بالين چو بلند كردم و بيدار گشتم
تن بيمار و ضعيف خود عرق سان ديدم
هر كى تعبير چنين خواب عجيب كرد او را
لايق جايزه و تحفه يى شايان ديدم!!!!!
زبير واعظى