جنبشِ کارگری، اعتراضات و دستمزدها
شباهنگ راد
شاخصه های جنبشِ کارگری، همردیف با طرح مطالباتِ اولیه، تقابل و رودرویی عملی با سیاست های سرمایه داران و کارفرمایان است.
عمقِ تعرض به تولید کنندگان و سازندگان اصلی جوامع بشری به بالاترین مرحلۀ خود رسیده است. زندگانی از آنِ آنان نیست و قدرتمداران و سرمایه داران به یُمن ارگانها، نهادها و دم و دستگاههای دولتی – حکومتی، سوار بر جنبشِ کارگری شده اند. بالا کشیدن حقوقِ کارگران، منعِ اعتراضات و اعتصابات کارگری و متعاقباً دستگیری، شکنجه و حبس، جامعۀ کارگری را با وضعیت بُغرنجی رودررو ساخته است. کارگر در معرضِ تهاجمِ وحشیانۀ سرمایه داران است و برای کسب پایه ای ترین نیازهای اش با مدافعین استثمار در کلنجار میباشد. در حقیقت صاحبان تولیدی و حاکمان امنیتِ زندگی را برای میلیاردها انسانِ جهان ناامن و بموازات آن بر دامنۀ نامطمئنی های شغلی کارگران و محرومان افزوده اند. افزایشِ بیش از پیشِ بیکاری – در اثر پخش ویروس کُرونا – و بی چشم اندازی از آینده و ناتوانی در تهیۀ روزمرۀ زندگی، مردم و اجتماع کارگری را با چالشها و موانع بزرگی روبرو ساخته است. بی دلیل نیست که جهانِ سرمایه داری در حلقۀ بُحران گیر کرده است و دارد بار آنرا بر دوش کارگران و دیگر توده های ستمدیده سرشکن میکند؛ جهانی که به دو سوی کاملاً متضاد از هم تقسیم شده و طبعاً سوی قدرت بناحق، و با حمله به تتمه های کارگران و با سرکوبِ دائمیِ میلیونها تودۀ دردمند بر دوام مانده است.
این پیکرۀ جهانِ طبقاتی و جامعۀ کارگریِ سرتاسر جهان است؛ جهان و جامعه ای که در آن جنگ و تعرض به هستیِ کارگران و محرومان چنگ انداخته و دارد زندگی و جانِ بیشتری را میگیرد. راه اندازی و شعله ورتر کردن جنگهای امپریالیستی و نیز فسق قراردادهای درازمدت و بیکارسازیِ سازندگان اصلی در زیر سلطۀ عده ای محدود عادی شده است. صاحبان تولیدی و حاکمان حقوق ناچیز کارگران را نمیدهند و با قلدری تمام به سرکوب و منکوبِ اعتراضات و اعتصابات آنان میپردازند؛ به عبارت دقیق تر ارگانهای سرکوبِ وابسته به بالائیها در پیش اند و در مقابل طبقۀ کارگر هم، علیرغم محدودیتها و علیرغم فقدان سازماندهی متناسب با قوانین حاکم بر جامعه، و نیز بدون پشیتیبانان عملی، زنده تر و شاداب تر، در میادین تولیدی و طبقاتی دارد طبقۀ سرمایه داری را به چالش میکشد. به طور مثال جدا از اعتصاباتِ بخشهای متفاوت تولیدی در امریکا، هزاران تن از کارگرانِ آمازون، هول فودز، والمارت، تارگت، فد اکس و چندین سرویس تحویل غذا به دلیل فقدان تامین تجهیزات محافظتی کافی در برابر ویروس کرونا، در محل کار دست به تظاهرات زدند؛ اعتصابات گُستردۀ کارگران حمل و نقل و پرستاران و دیگر خدمات بهداشتی در فرانسه پیرامون افزایش دستمزدها و بیمه های بیکاری و باز نشستگی و در ادامه اعتراض بیش از سه هزار تن از کارگران بخش صنعت خودروسازی افریقای جنوبی نسبت به پائین بُودن دستمزدها و غیره، حکایت از این واقعیات دارد که تا چه اندازه اوضاعِ معیشتی و کاری کارگران در زیر مناسبات و سیستمِ سرمایه داری وخیم و اسفبار است.
سرمایه داران درِ کارخانه ها را میبندند و میلیونها انسان را بیکار میکنند تا سیاستهای ضد کارگری شانرا پی گیرند. این دست سیاستها همه گیر شده است و مختص به این جامعه و یا آن جامعه نیست. طبقۀ کارگرِ همۀ جوامع با چنین وضعیت وخیمی رودررو میباشند و با صراحت میشود گفت که تفاوتِ آنچنانی از موقعیتِ طبقۀ کارگر جوامع متفاوت نیست و در این میان سردمداران رژیم جمهوری اسلامی هم در چهارچوب سیاستهای امپریالیستی و ضد کارگری، تابحال سنگ تمام گذاشته اند و تمام وقت، در پی استثمار و بالا کشیدن دستمزدهای ناچیز و سرکوب کارگران اند. متأسفانه مدتهای مدیدی استکه در ایرانِ زیر سیطرۀ سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، مبارزه برای کسب حقوقِ پرداخت نشده به یکی از معضلات و مشکلات اصلی کارگران تبدیل شده است؛ نیز دیده شده استکه چگونه دولتمردان نظام در چهارچوب منافع صاحبان تولیدی و کارفرمایان با شتاب هر چه بیشتری به سرکوبِ اعتراضات کارگری پرداخته اند. در حقیقت دُوره و یا لحظه ای از حیاتِ سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، خالی از تعرض به معیشت و بگیر و به بند، حبس و قلع و قمع جنبشهای اعتراضی کارگران نیست. به طور نمونه جمعی از کارگران شهرداری صنعتی پالایشگاه آبادان به عدم پرداخت مطالبات مزدیشان و نیز بیش از صد تن از کارگران پیمانکاری نفت فلات قاره – خارگ نسبت به عدم پرداخت حقوق و حق بیمۀشان دست به اعتراض زدند؛ هفتاد تن از کارگران بخش تعمیرات «مجتمع کشت و صنعت هفت تپه» به دلیل فسخ قرارداد از سوی کارفرمایان دست به اعتراض زدند و خواهان بازگشت به کارند؛ کارفرمایان شهرداری کوت بیش از سه ماه حقوق کارگران را پرداخت نکردهاند؛ «عمران روشنی مقدم» کارگر میدان نفتی یادآوران هویزه به دلیل عدم پرداخت حقوق دست بخودکشی زد. وی با پیمانکار موسسه تماس گرفت و گفت «دیگر چیزی ندارد که به زن و بچهاش بدهد و از تامین نان شب اش عاجز است»؛ اعتراضِ چندین باره و بویژه نزدیک به یکماهۀ کارگران بخشهای مختلف نیشکر هفت تپه نسبت به عدم پرداخت حقوقها و دیگر مطالبات و بلاتکلیفی شغلی؛ اعتراض کارگران تلمبه خانه غرب کارون، شرکت رامپکو زیر مجموعه شرکت مهندسی توسعه نفت، در مقابل استانداری خوزستان نسبت به پرداخت نشدن حقوق 7 ماهه شان؛ اعتراض کارگران ابنیه فنی زاگرس در عدم پرداخت حقوق معوقه شان و در ادامه کارگران شرکت مخابرات استان فارس نسبت به تبعیضها و تبدیل قراردادهایشان مقابل مخابرات دست به تجمع اعتراضی زدند و خواستار دستمزد و حقوق برابر در برابر کار برابر با کارکنان رسمی شرکت شدند.
البته موارد بالا در برگیرندۀ تمامی اعتراضات کارگری در برابر استثمارگران و سرکوبگران نظام جمهوری اسلامی نیست و فقط و فقط، بازگو کنندۀ گوشه هایی هر چند کوچک، از اوضاع کارگران ایران میباشد. متأسفانه در زیر سلطۀ سرمایه دارانِ ایران درخواست حقوق در ازای کار انجام شده جرم به حساب آمده و کارگر با عکس العمل های متفاوتی همچون دستگیری، اخراج و زندان رودرروست. بی علت نیست که از آغاز بر سر کار گماری نظام جمهوری اسلامی، فضای جامعۀ کارگری، به فضای مقابله و رودررویی سیاسی، صنفی و عملی با صاحبان تولیدی و کارفرمایان و دولت های حامی آنان تبدیل شده است. براستی هر صفحه از تاریخ مبارزاتی – اعتراضی طبقۀ کارگر ایران، پُر از تنش و پُر از درگیری با نهادها و ارگانهای وابسته به دم و دستگاههای حکومتی است. اگرچه ثمره های اش ناکامل و یا بی ارتباط با دیگر بخشهای کارگری و تولیدی است، ولی حاوی دستآوردهای مبارزاتی و نیز حاوی شورِ سیاسی گُسترده و پُردامنه در برابر صاحبان تولیدی و حکومتِ حامی آنان می باشد. به این علت که طبقۀ کارگر ذاتاً جنبشِ ضد سرمایه، و نیز ذاتاً مخالفِ استثمار، بیعدالتیها و نابرابریهای درون جامعه و میادین تولیدی است. پس، تفاوت است بین جنبشِ صرفاً ضد دولتی، با جنبشِ ضد حکومتیِ مبتنی بر تقسیمِ ثروت جامعه. بدین ترتیب بجا و صحیح است تا طبقۀ کارگر ایران را در حوزۀ دوّم گنجاند و ترس و وحشت نظامهای طبقاتی و از جمله نظام وابستۀ جمهوری اسلامی هم، نه از جنبشِ مدافع رفرم و مماشات طلبی، بساکه جنبشِ سرنگونی طلب و بخصوص جنبشِ جایگزینی سیستم و مناسبات مختص با تأمین و تضمین حقوقِ میلیونها انسان دردمند و ستمدیده است.
تعرض به طبقۀ کارگر قابل توضیح نیست. زندگی را برای سازندگان اصلی جوامع به مرگ تدریجی تبدیل نموده اند و مگر بی دلیل، نظرِ سیاسی طبقۀ کارگر تغییر بنیادی مناسبات جامعه و نیز بزیر کشیدن دولت حامی آنان می باشد؟ دولت هایی که در راستای سیاستهای طبقۀ سرمایه داری، بانک جهانی و صندوق بین المللی پول دارد، گام بگام دارند دایرۀ زندگی کارگران را تنگ و تنگ تر و در ابعادی دهشتناک تر به سرکوب درخواست های پایه ای کارگران میپردازند. نیز پُر واضح است که نظام جمهوری اسلامی هم در راستای وظایفِ ضد کارگری اش بمانند دیگر دولت های حامی سرمایه در پیش است. کاملاً پیداست که نظامِ جمهوری اسلامی – بمانند همۀ نظام های سرمایه داری -، سازمان و نهادهای متناسب با منافع خود را در درون کارخانه ها و دیگر میادین مبارزاتی – طبقاتی، به کارگران تحمیل کرده است و در مقابل طبقۀ کارگر هم نیازمند سازمان متناسب با نیازها و اهداف سیاسی – اقتصادی خود در درون کارخانه ها و در دیگر میادین استثمار و اجحاف میباشد؛ سازمانی که از دلِ طبقۀ کارگر برخاسته و تمام قد در پی تضمین و تأمین منافع طبقۀ کارگر میباشد.
دودلی نیست که طبقۀ کارگرِ ایران نیاز به تغییر ریلِ زیان دیده دارد؛ نیز معلوم شده است که به دلیل بافت اقتصادی و تک محصولی جامعه، به دلیل وابستگی تمام عیار نظام حاکم بر ایران به قدرتمداران بزرگ جهانی، و به دلیل سرکوب عریان و خشن، طبقۀ کارگرِ ایران قادر به برپائی و ایجادِ تشکل مخنص به اهدافِ سیاسی – صنفی خود نیست. به این علت که نظامِ مبتنی بر قانونمندیهای حاکم بر جامعه، راهِ هرگونه تشکل و سازمانیابی طبقۀ کارگر را محدود و مانع پیشرفتهای سیاسی – اقتصادی طبقۀ کارگر گردیده است. بدین ترتیب تغییر وضعیت موجود در وحلۀ نخست در گُرو حضور سازمانِ مدافع طبقۀ کارگر در میادین متفاوت طبقاتی، و در ثانی در گُرو پاسُخگوئی عملی و مسلحانه به تحرکات مسلحانۀ ارگانهای حافظ بقای امپریالیستی در درون جامعه است. تنها با انتخاب این دست سیاستها و تاکتیکهای سازمانی است که زمینه های پیشرفت و سازمانیابی جنبش کارگری را فراهم و تضمین خواهد نمود.
متأسفانه دهه هاست که طبقۀ کارگر ایران بمانند دیگر کارگران جهان، دارد از فقدان تحرکات کمونیستی و انقلابی نیروها و جریانات وابسته بخود صدمه می بیند. جمهوری اسلامی بمانند دیگر دولتهای امپریالیستی بر دوام مانده اند و با وقاحت و با درنده خویی تمام دارند به سرکوب جنبشهای کارگری میپردازند، به این علت که صحن جامعه و میادین تولیدی خالی از حامیان سازمانیافته و عملی کارگران اند. در حقیقت دلیلِ اصلیِ نافرجامی طبقۀ کارگر – و علیرغم گُستردگی اعتراضی – مبارزاتی -، ربط مستقیم به عدم حضور حامیان حقیقی و عملی کارگران در میادین تولیدی- طبقاتی دارد. حافظان سرمایه با گستاخی تمام جان کارگران را به لب شان رسانده اند و دارند هرگونه اعتراض و مطالبات پایه ای شانرا با شلاق، حبس و با اخراج پاسُخ می دهند. همین چند روز قبل بُود که “شبعه 106 دادگاه کیفری اراک در حکمی بیسابقه 42 تن از کارگران شرکت پیمانکاری آذرآب را که در راهپیمائی اعتراضی سال گذشته شرکت داشتند، را به 1 سال حبس و 74 ضربه شلاق و 1 ماه بیگاری به مدت 3 ساعت در روز در راه آهن شهرستان اراک محکوم شده اند”.
این چهره حقیقی سردمداران نظام جمهوری اسلامی و ارگانهای متعلق به آنان در برابر خواستهای بدیهی کارگران است. سئوال این است در جامعه ای که کارگر را به دلیل شرکت در راهپیمائی و یا بدلیل درخواستِ حقوق معوقه اش به حبس و به شلاق محکوم میکنند، مگر می شود آن جامعه را، جامعۀ مطابق با برسمیت شناختن حقوقِ انسانی به حساب آورد؟ البته ناگفته نماند، این اولین بار نیست که در زیر سلطۀ نظام جمهوری اسلامی، کارگران دارند مورد بی حرمتی، تهدید و توهین قرار می گیرند و به شلاق و حبس محکوم می شوند. در حقیقت صفحات سیاسی سران حکومت پُر از کلاشی، پُر از بالا کشیدن اموال عمومی، تاراج منابع طبیعی مملکت و پُر از سرکوبِ افسار گُسیختۀ ارگانهای حافظ بقای امپریالیستی است. تابحال پاسُخ جمهوری اسلامی به ابتدائی ترین نیازهای توده های محروم و کارگران، چیزی جز تهدید و حبس و شکنجه نبُوده است. هم چنین سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در چهار دهۀ حکومتمداری شان و آنهم با عریانی تمام نشان داده اند که زبان و منطق شان، جز بکارگیری زورِ سازمانیافته و سرکوب وحشیانه مطالبات توده های ستمدیده و کارگران نیست. نیز به تجربه دریافته شده است که هیچ نهاد و یا ارگانی طرفِ کارگران نیستند و سرِ نهادهایی همچون شوراهای اسلامی کار و غیره به نظام جمهوری اسلامی وصل است. پس یک راه متضمن پیشرفتِ سیاسی و در حقیقت ضامن ثمربخشی اعتراضات کارگری خواهد بُود و آنهم عروجِ سازمانِ متناسب با قانونمندیهای حاکم بر جامعه است؛ سازمانی که عالیترین شکل از مبارزه، یعنی مبارزه مسلحانه را در دستور کار خود قرار دهد و مانع دست درازی بیش از پیش سردمداران نظام جمهوری اسلامی شود.
خلاصه جمهوری اسلامی در پیش است به این علت که بخشهای متفاوت کارگری فاقد سازماندهی متناسب با شرایط اقتصادی – سیاسی حاکم بر جامعه، و نیز فاقد حضور و پشتیبانی عملی سازمانها و جریانات وابسته بخود در میادین متفاوت طبقاتی است. خلاء و کمبودهای اساسی که باعث گردیده است، تا نظام جمهوری اسلامی بر دوام ماند و به استثمار و به سرکوب عریان و وحشیانۀ کارگران و دیگر توده های ستمدیده بپردازد.
12 جولای 2020
22 تیر 1399