جامعه ودولت بر مبنای عدالت وتحقیق آن پایدار است !
ــــ ارسطو به این نظر بود که استحکام پایه های اخلاقی را عامل مهم در رشدوشگوفایی فرد و جامعه میداند ، از عدالت به عنوان فضیلت اخلاقی یادکرده وازنظر او در سایهء فضایل عقلانی انسان میتواند سعادت خود را تآمین کند .
ــــ از نظر افلاطون : عدالت زیربنای تشکیل دولت واجتماع بر عدالت نهاده شده است ، عدالت از نوعی استعداد وتمایل ذهنی است که ، اصول و نورم های اخلاقی است .وی عدالت راصرفأ به عنوان صداقت وادای دین قبول نمیکند زیرا که این ادای دین ممکن است ظلمی به همراه داشته باشد . از ین رو از نظر وی اگر فردی چاقوی راوبه ما امانت دهد ودر حالت بیخودی وجنون آن رامطالبه کند عدالت اقتضای بر گرداندن آن را ندارد . عدالت نه تنها جزئی از فضایل انسانی است بلکه خصیصهء است که ، مردمانرا به روابط سیاسی به منظور تشکیل جامعهء سیاسی وامیدارد . بیان دیگر ، عدالت خصلتی است که درعین حال که انسان را خوب می سازد ( نفس بشر را تربیت میکند ) و او را اجتماعی میکند ، وهم چنان جایگاه هر کس (انسان ، فرد )در نظمی که نشان از آیده ء خوب دارد ، اصل مساله عدالت است ، انسان بدون دیدونگاه ء واضح ازنظم ، عقل کارایی خود را ازدست میدهد. اگر غایت وهدف عدالت در جامعه ،منفعت وسود رساندن به دوستان و ضربه زدن به دشمنان باشد ممکن است در مورد شناخت وتشخیص دوست ویا دشمن به راه خطا میرویم ، پس بهتر است ما در جامعه و در روابط اجتماعی بجای دوستان و دشمنان انسان نیک وبد معادلش عادل و ظالم قرار دهیم بهتر وخوبتر خواهد بود .
ــــــ ازنظر کانت عدالت : عبارت از قانون آزادی مدنی است که برای هر انسان از عضوی جامعه بخاطر آزادی داده میشود ، همگان در برابر قانون یکسان میباشند و جامعه عادل نباید جانبدارانه باشد . عدالت تقاضا می کند که آزادی مدنی ، بطور یکسان در جامعه توزیع شود وکسی زیان حقوقی بر دیگران نداشته باشد . قانون آزادی سیاسی وناظر به استقلال هر عضو جامعه به منزله ء شهروند است . فقط شهروندان فعال از برتری سیاسی برخوردارند . یعنی حق دارند که از طریق رای در فرایند قانون گزاری سهیم باشند وهر فرد محق میتواند تشخیص وشناخت خود ازسعادت را دنبال نماید : مشروط بر اینکه برای حاصل نمودن سعادت خویش بطور فریب کارانه یا خشونت آمیز در آزادی دیگران مداخله نکند وباید همه اشکال تعامل افراد ، برمبنای رضامندی سامان دهی گردد عادلانه است ، بنابر این اساس آثار وپیامد های عمل یک فرد بردیگران نشان ازبی عدالتی ندارد ؛ اگر رفتار وی به اساس رضای قبلی آنان باشد وکسی خق ندارد به بهانه ی خیر وخوش بختی خود حق آزادی دیگران را محدود کند . کانت دربارهء تآمین عدالت اجتماعی وثابت دولت درجوامع به این نظر بود که :
۱ــ آزادی وقانون بدون قدرت به معنی هرج و مرج است .
۲ــ قدرت وقانون بدون آزادی مساوی به استبداد است .
۳ــ و قدرت بدون قانون وآزادی بربریت است . با در نظر داشت توضیحات فوق الذکر در افغانستان ، در مدت اضافه تر از سه دهه ای آخیر تغییر مناسبات معنوی جامعه درعرصه های اجتماعی وسیاسی به مناسبات اقتصادی ترویج ورشد تدریجی پدیده های منفی چون ،ظلم ،ستم ، حق تلفی ، توهین ،تحقیر ، تهدید ، اختطاف ، انتحار ، کشتار ،دزدی ، تملق ، انحرافات اخلاقی ، بیکاری ، غربت ،مهاجرت ، فقر ،بیچاره گی ،فساد ،قوم پرستی ، کیش شخصیت پرستی ، ترس وسکوت مرگ بار مردم از خودخواها ، وخودسریهای ددمنشانه ، ظلمانه وغارتگرانه ء خأنین محلی ( قومی ) ، ملی ( دولتی ) و بین المللی وبخصوص دخالت نا مطلوب ومستقیم استبدادگران قدرت و سیاست در جامعه مان ، نگران های مردم افغانستان وهمهء بشریت را برای ایجاد جامعه ودولت بر مبنای عدالت و قانون که در آن کرامت وشرافت انسانی قابل احترام باشد زیاد است .