تکرار
طالب آمد، کردۀ، اَشرَار کرد
اَقتَلُو را مثل او ،تکرار کرد
گرسلف کشتار،درخلوت نمود
لیکن اودرکوچه وبازارکرد
بجای گل درچمن آتش افروخت
بَهرِخوشیی سیا ،هرکار کرد
آنقدر چسپید، بر ذاتِ کُهَن
خلق راازنام دین ،بیزارکرد
آیه خوانده درشفای هرمرض
طبیب این وطن را، بیمار کرد
چراغ علم ودانش خاموش شد
بسی جهل و جهالت ،بسیار کرد
فریبند تامن وتو ،بعضی هاشان
نیک تائی ،تعویض به دستار کرد
«طاقت» ما طاق گشته هموطن
«راحل»آمد با خودی دیدارکرد
ولی خوشم زجاهل ها،چرا؟ که
مرا از خواب غفلت ،بیدار کرد
مسعود حداد
17دسمبر 2014