به پا شو ! انقلابى كن، كه يابى كام استقلال
خوشا قومى كه مسعود اند، از فرجام استقلال
به خود بالند ز كيف و نشه يى از جام استقلال
هر آن ملت كه در گيتى اسير و بى پر و بالست
ز صبحش صد شرف دارد، همانا شام استقلال
هر آنكشور كه جان كيرى ز بهرش رهبرى آورد
ذليل و خوار و رسوا گردد و ناكام استقلال
عدالت گر نباشد در مهن، اين واژه كمرنگ است
به پا شو! انقلابى كن ، كه يابى كام استقلال
بنازم همچو ملت را كه از سعى و تلاش خود
به عزم و و رزم مى آرد به ما پيغام استقلال
شوم قربان آن خلقى، كه آرد عدل و آزادى
فدا گردم زبانى را كه گيرد نام استقلال
به يورش هاى انگريز،ملت شيران نشد تسليم
كه چون پرورده گشته در هواى بام استقلال
زبير واعظى