الهى ثقه مى بود مردن تو
الهى ثقه مى بود مردن تو
ترور و كشتن و جانكندن تو
تويى آن گربه يى هفت جان ليكن
خورد چوبى ز بالا در تن؟! تو
كى از يادم رود در زاد گاهم
همان راكت پرانى ، كشتن تو
هزاران خانه را ويران نمودى
شود ويرانه اكنون مأمن تو
ازان روزى كه ماندى پا بكابل
به نام صلح مضحك در ظن تو
تعصب آمد و تبعييض هر سو
هراس و وحشتى از بودن تو
اگر چه من نه كشتم پشه يى را
به جانت حاضرم در كشتن تو
زبير واعظى