اشک درویش

ترحم کن خدایا ،یک کمی بیش
میازار بیش ازین ،پروردۀ خویش
بجای خنده وباران رحمت
چرا؟ریزی همیشه اشک درویش
بجای گرگ وکفتارِ خون ریز
چرا؟ تیغت بسوی بره و میش
چه ظلمی بود به باغ ما نکردند؟
زمرگ گل، دل بلبل شده ریش
بسا سالیست که ما بیچاره گان را
گهی مار وگهی عقرب، زند نیش
جدا از تن، کنند سر را، بنامت
باین سر ها ،تو هم اندک باندیش
اگر عدلت بُوَد دایم ،همین سان
مراتیراست،زاین آئین ،زاین کیش
مسعود حداد
18دسمبر 2015