از بد بد تر است
افسار هر آن ملك، كه در دست خر است
تا مرد و زن و خُرد و كلان خونجگر است
جنگ و جدل و فساد و يا غارت و چور
پيوسته به هر كرانه، هر بوم و بر است
هر غايله و رنج و نفاق و غم و درد
غوغا و غريو وحشت و شور و شر است
هر لحظه به هر وجب وجب خاكش هم
خونريزى و آن كاغ نبرد شعله ور است
اكنون كه به اين كشور بدبخت نگرى
چند نكته كه گفته ام يكى ساز گر است
راكب به سرِ گرده ى ملت شب و روز
چند رهزن ارگ نشين چو دد، پر خطر است
آن يک که به جز فکر خود و ديگر هيچ!
در جاه و مقام و شوكت و شأن و فر است
هر هفته و ماه و سال دراين خانه دريغ!
از بد بد تر و بد بد تر و بد بد تر است
ديسانت شدگان بقاء ندارند، بدان!
“تا ريشه در آب است اميدى ثمر است”
زبير واعظى
٢٩٠٧٠٢٠١٨
ايند هوفن
هالند
طنز
من به خاطر اينكه فيسبوك ندارم، هميشه سعى ميكنم تا از راه هاى ديگرى ، دوست و رفيقى برايم پيدا كنم…… آن هم با اين اصول و قواعد:
هر روز از خانه بيرون رفته، به همه ى مردم ميفهمانم كه چه خورده ام، حالم چطور است، چه احساسى دارم، شب كجا بوده ام و چه كرده ام، همين الحان چه ميكنم و فردا چه خواهم كرد، يك عكس از سگ خود، يك عكسى از دوست دخترم، و همچنان عكسى از دوران طفوليت ام را كه در حال ترميم بايسكل خود ديده ميشوم به همه گى نشان داده و با حوصله مندى و صميميت بسيار صحبت و نظريات شان را شنيده و به آنها “gefälltmir” ( خوشم مى آيد ) گفته لايك ميكنم.
بالاخره مى بينم كه بسيار و بى اندازه موثر واقع شده و در حال حاضر پنج كسى هستند كه مرا همراهى و تعقيب مى كنند :
٢ نفر پوليس
١ نفر دكتر اعصاب
١ نفر روانشناس
١- نفر پرستار
موخذ : سايت آلمانى
ترجمه : زبير واعظى