از آنروزى كه انترنت بنا شد
“از آنروزى كه انترنت بِنَا شد”
به هر منزل هزاران ماجرا شد
به همچو درد بى درمان زن و مرد
مصاب و سر دچار و مبتلا شد
وتساپ و وايبر و فيسبوك سراسر
بلاى جان مان در هر كجا شد
روى گر لحظه يى انستاگرام را
سرت گيچ از شلوغ آن فضا شد
ز فيسبوك اش نگوييد كاين توانگر
مدير وصل ملك و قاره ها شد
ز انگولا به يك ريكويست توانست
كسى را در فرانكفورت آشنا شد
به يك لايك و كمنت و يك اشارت
رفيق و هم زبان و هم نوا شد
به صد ها وصلت و طوى و جدايى
ز خيرات اش نصيب بنده ها شد
گل آغايى بيك بانو خپ و چپ
پيامك داد و با وى آشنا شد
به هر سو گير و دار و شور و غوغا
هزاران زوجه يى از هم جدا شد
به مليون مودل و شاعر، هنر مند
به هر يك برگه اش بس رو نما شد
يكى واعظ ، يكى ناصح ، يكى هم
خدا جو گشت و پير و يك ملا شد
سياسى هاى هر حزب و جناحى
بسى وقف سياست هكذا !؟ شد
بزرگ و خورد و مرد و زن خلاصه
دچار و مصدر خبط و خطا شد
“زبير واعظى” خواهى نه خواهى
بسى حيران درين هنگامه ها شد
زبير واعظى