آقای نورستانی مربی دارد و یا دست به عصیان زده است
نویسنده : مهرالدین مشید
آقای نورستانی رییس مستقل کمیسیون انتخابات می گوید، بربنیاد قانون اساسی حکومت، آنان را برکنار کرده نمی تواند، شش سال در سمت خود ماندنی است و هیچ یک از همکارانش حاضر به استعفا هم نیستند. آقای نورستانی اعلام تقویم انتخابات را از صلاحیت های خود خواند و بربنیاد همین صلاحیت ها ۲۴ میزان سال ۱۳۹۵ خورشیدی را روز انتخابات پارلمانی و شورا های ولسوالی اعلان کرد. وی با این سخنان خود هرگاه کاسه اش زیر نیم کاسهء ارگ نباشد، در ظاهر به حکومت چلنج داد و به قول معروف دو پا را در یک موزه کرد، برای حکومت گفت، دست ات خلاص و هرچه از دست ات می آید، از آ ن دریغ نکن و یا به تعبیر این حرف ” دا گز او دا میدان.” حال دیده شود که حکومت چه بازی تازه را با آقای نورستانی به راه می اندازد و اما از شدت لحن نورستانی معلوم می شود که ” مربی دارد و مربا می خورد” و یا این که سر عصیان برداشته است؛ ورنه از آقای نورستانی ابراز چنین جرات بعید به نظر می رسد؛ زیرا که به قول شاعر “ ما را بدین گیاه ضعیف این گمان نبود.”و یا این که آقای نورستانی قاعدهء بازی را فرا گرفته و بین خود مشوره کرده اند و حالا که کارد برکناری نزدیک به استخوان آنان رسیده است و بر مصداق این حرف” آب تا گلو بچه زیر پای” حال ناگزیر شده تا از آخرین فرصت ها و امکان ها استفاده کند. از حملهء آقای نورستانی به حکومت معلوم می شود که وی دریافته است که در برابر حکومت دست ساخت آقای جان کری قرار دارد ونه حکومت استوار بربنیاد قانون اساسی را و اوبه گمان خودش تنها فرمایش امریکا را غیرمسوءولانه قانونی اعلان کرده است. آقای نورستانی در زمان آقای کرزی به این سمت مقرر شده و رابطهء محکمی با او دارد. آقای کرزی که در این روزها خیلی فعال شده و سر زورآزمایی را با حکومت گرفته، از مقام رببس جمهور سایه خود را به زیر افتاده یافته است و در ظرف چند روز توانسته تا برای تشکیل چند اپوزیسیون نقش سازنده را بازی کند. پس معلوم می شود که دست او بر سر آقای نورستانی نیز رسیده است.هرچند در کشور ما همه چیز موسمی شکل میگیرد. از همین رو ایتلاف و اپوزیسیون فقط برای چند روز شکل می گیرند و زود از هم می پاشند؛ اما این نکته را هم نباید دست کم گرفت که اوضاع سیاسی و نظامی چه در درون حکومت و چه بیرون از آن در حال انکشاف است که از واکنش تند ریاست اجراییه و سکوت ریاست جمهوری می توان به قوس و قزح آن پی برد. هرچند آقای عبدالله در واکنش به اعلان تقویم آقای نورستانی گفت که نباید با این گونه اظهارات افکار مردم را مغشوش کرد و افزود کسانی که به گونۀ غیرمسؤولانه این چنین سخن ها را می گویند، آنان پاسخگو خواهند بود؛ اما این حرف به قول عام گل خشک را ماند “گل خشک در دیوار نمی چسپد” که هر گز به دیوار تصمیم گیری های آقای نورستانی اثر گذار نیست؛ ورنه چگونه می توان باور کرد که چنین جراتی از آفای نورستانی به ظهور برسد. وی با این حرکت خود گویا صور تازه یی را بر روح رفقا و همکاران خود دماند و نشان داد که رییس و سردمدار تقلب های گستردهء انتخاباتی هنوز هم در میدان است و بدین زودی صحنه را ترک نمی کند. گویا در بدن او پس از یک سال و چند ماه خون تازه یی بدوران آمده و باقوت تر از گذشته به مصاف حکومت و بویژه به نبرد ریاست اجراییه آماده شده است. وی با این اعلان خود گویی بر مشروعیت خود مهر تایید نهاد و ریاست اجراییه را از لحاظ نداشتنن جایگاهء حقوقی به شدت زیر سوال برد؛ اما این موضوع هنوز آشکار نشده که آقای نورستانی از کدام میخ می پرد و از کدام منبع تغذیهء سیاسی می شود یا این که دست به عصیان علیه خود زده است که یک باره برضد حکومت قیام کرد و بغض گلو را شکست؛ زیرا این گونه عصیان ها برخاسته از سرکوفتگی های شدید روانی است و بیشتر زمانی به ظهور می رسند که شخصی خود را در برابر فشار افکار عامه عاجز و متروک می یابد و برای رهایی از ورشکستگی خود مانند آدم های غرق شده در آب دست به هر خس و خاشاک می زند. یا این اقدام او مصداق این سخن است، “مورچه که بال می کشد وقت گمی اش می آید”. شگفت آور این است که آیا آقای نورستانی اندکی به این هم فکر کرده است که بازی با سرنوشت یک ملت بهای گرانسنگی می طلبد. وی مگر فکر می کند که مردم زمان تقلب ها و مسوءولیت گریزی های گذشتهء انتخاباتی او را به باد فراموشی نهاده اند و گویا مردم افغانستان باربار قربانی یاد فراموشی های خود می شوند. از این تصمیم شناب زدهء او فهمیده می شود که چنان شیفته ماندن در مقام ریاست کمیسیون است که پروای هیچ پیشامد ناگوار در کشور را هم ندارد. وی در حالی برای ماندن خود در مقام تاکید دارد که می داند و باور قطعی دارد که او چنان لطمه برحیثیت انتخاباتی کشور زده است که هرگز تحت مدیریت ایشان کسی به پای صندوق های رای نخواهند رفت؛ البته به دلیل این که رای های فربه و چاق گوسفندی او هرگز از ذهن های مردم افغانستان پاک نشده و حتا این بار همان گوسفند چران های رای های انتخاباتی گذشته هم آقای نورستانی را کمک نخواهند کرد. مگر این که برای آقای نورسنانی ماموریت داده شده که او ناگزیر است، به هر بهایی که تمام شود و باید ماموریت خود را انجام بدهد. پس اگر چنین باشد، جرات اخیر ایشان چندان ناموجه هم نیست. کسی که بر ای انجام ماموریتی استخدام شده استخدام شده باشد ناگزیر است که وظیفهء خود را بدون در نظر داشت افکار مردم و بدون تمایل به خوشی و خفگی ملتی به پایان برساند. بنا بر این آقای نورستانی در واقع مردم افغانستان را چلنج داده است و حال بر مردم افاانستان است که برای او پاسخ دندان شکن بدهند تا او و هم سفره های تقلب او را بر سر جای شان بنشانند؛ اما شاید آقای نورستانی سرگوشی ها با ارگ و ارگ نشینان داشته باشد که به این هم باید توجه کرد و از این رو در این بازی احساس تنهایی نمی کند. این در حالی است که کار کمیتهء گزینش پس از رد فرمان تقنینی رییس جمهور از سوی هر دو مجلس به دلیل خلای قانونی به تعلیق افتاده است که نوعی سر در گمی و ابهام را برای ادامهء کارش بوجود آورده است. ریاست اجراییه که از روی ناگزیری ها و پاسخگویی به افکار عامه خود را حامی اصلاح نظام انتخاباتی می داند. از سویی هم دستش زیر سنگ رییس جمهور است و از لحاظ اجرایی دست اش بسته و قدرت اش محدود است. این اداره که هنوز به قول معروف بیشتر شباهت به انگشت ششم دارد و دست اش درست به سر خودش نمی رسد و چه رسد به این که دستانش ار کاخ سپیدار بیرون شود و دستان مردم را بگیرد و به یاری شان بشتابد. این اداره که در چهارچوب توافق های حکومت وحدت ملی به میان آمده است و هنوز از لویه جرگه هم خبری نیست تا در صورت برگزاری و تایید آن نظام ریاستی به نظام پارلمانی بدل شود و ریاست اجراییه بحیث مقام نخست وزیری در قانون اساسی کشور سجل شود. این اداره تا آن زمان ناگزیر است، به قول معروف آب خود را”پف پف کرده بنوشد” و در برابر فرمابش های ارگ احتیاط را از دست ندهد. از این رو ناگزیر است تا آن زمان بیشتر نقش نظریه پرداز را در برابر ارگ داشته و این حدود را تا آن زمان حفظ کند که خشم ارگ برانگیخته نشود، با عصبانیت فرمانش را پس نگیرد و بالاخره ادارهء اجراییه بلاتکلیف باقی بماند. در هر حال ریاست اجراییه هم مانند گمیسیون مستقل انتخابات سرنوشت خود را در زیر فرمان رییس جمهور می بینند. هرچند جایگاهء کمیسیون قانونمند است و وادعای شش سال ماندن را دارد. چنانکه رد فرمان تقنینی رییس جمهور از سوی هر دو مجلس در پیوند به تشکیل کمیسیون اصلاح نظام انتخاباتی، ارگ و سپیدار را تکان داد و آقای نورستانی و یارانش را نیرو و تحرک تازه بخشید. این نحرک به یک قدرت عصیانی در آقای نورستانی بدل شد که حالا مهار کردن آن چندان ساده هم نبست. حال دیده شود که این بازی به کجا می انجامید و سرنوشت کمیسیون مستقل انتخابات و کمیسیون اصلاح نظام انتخاباتی و بویژه کمیتهء گزینش که وظیفهء بس مهم و ملی را به عهده دارد و بالاخره سرنوشت انتخابات پارلمانی و شورا های واسوالی ها چه خواهد شد. آیا این سرنوشت را که به تراژیدی عجیبی مبدل شده است، بالاخره آقای نورسنانی رقم خواهد زد و یا آقای دیگری که هنوز در زیر کارد تیز بوروکراسی ارگ قرار دارد و در واقع مشروعیت خود را از ارگ می گیرد که این موضوع خود مایهء نگرانی قانونگذاران کشور شده است تا مبادا ارگ و سپیدار در تبانی باهم کمیسیون انتخاباتی را شکل بدهند که در آینده برای نماینده گان چالش آفرین باشد؛ اما پرسش مهم این است که به بلاتکلیفی مردم کی ها پاسخ خواهند گفت که در جغرافبای هر دو گزینهء انتخاباتی جای پای ندارند. چگونه ممکن است تا آنان را برای رفتن به پای صندوق های رای دهی ترغیب کرد و تا به دموکراسی نوجوان ذبح شده دوباره روح نازه داد و برای مردم میل جدید برای بیرون شدن از خانه در انتخابات آینده داد، دغذغهء بزرگی که بیشتر مردم نگران آن اند و کمتر ارگ و سپیدار به آن می اندیشند؛ زیرا این ها در این مدت ثابت کرده اند که دغدغهء حفظ منافع شخصی، گروهی و جناحی شان بر وسوسه های مردمی و ملی شان چربی و سنگینی می کند. از این رو مردم افغانستان با آنان بدرود بی درود گفته اند. حال پرسش این است که به این دغدغهء مردم کی ها باید و چگونه پاسخ بدهند. بدون تردید این پر سش برای همیش بدون پاسخ باقی خواهد ماند؛ زیرا به آرزو ها و آرمان های این ملت چنان زمامداران ظلم کرده و برای آن دروغ گفته اند و هست و بود شان را به بهانه های گونه گون به تاراج برده اند که امید های شان به سنگ های سخت و اجسام بی روح مبدل شده است؛ پس آرزویی که به چنین سنگ سیاه و سخت بدل شده باشد،چگونه ممکن است که به آن روح بخشید و با طراوتش کرد.امری که مستحیل است و اما ممکن که برای انجامش انجامش مردان پاک باز و سر بکف و ایثارگر نیاز است و نه به قول مولانای روم : نه زان مفلسکانیم که بز لاغر گیرند. یاهو