ششم جدی در خاطرات رهبری جناح خلق

آشپزهای روسی در خدمت حفیظ الله امین
پیروان و شماری از شرکای دیروز خوان نعمت حفیظ الله امین همیشه تلاش کرده اند تا چنین وانمود سازند که امین شخص مستقل بود و هیچگونه روابط نهانی و پنهانی با ادارات اطلاعاتی شوروی نداشت و نه قوای اتحاد شوروی به خواست او به افغانستان آمده بودند و نه صلاحیت آشپزخانه منزل خودرا به آنها داده بود. آنها در این راستا تا جایی پیش می روند که موجودیت آشپزهای خاص روسی و گارد محافظ امنیتی قوای شوروی در محل اقامت امین در تپه تاجبیک را بصورت مطلق انکار می نمایند.
برای وضاحت مطلب به خاطراتی شماری از رهبران جناح خلق که در روز پنج شنبه ششم جدی 1358 در قصر تاجبیک با اعضای خانواده مهمان امین بودند، مراجعه می نماییم:
1. صالح محمد زیری عضو بیروی سیاسی حزب دموکراتیک خلق افغانستان در کتاب «د نیمی پیړی خاطری» در صفحه (447 – 449) جریان آن روز را چنین ثبت نموده است:
« د ۱۳۵۸ د جدی پنځمه [شپږمه] د جمعې شپه د ورځی له خوا احوال را کړل شو چی تر غرمې وروسته پـــه څلورو بجو د تاج بیک په ماڼۍ کی د سیاسی بیرو غونډ ده… پاو کم څلور بجې د تاج بیگ ماڼی ته ورسیدم. اسمان وريځ او هوا زیاته سړه نه وو … د حفیظ الله امین نوی دفتر ته ولاړم د سیاسی بیرو ځنی غړی هم را غلی وه تر لږ مهال کښینستلو وروسته د ملګرو سره د قصر د لیدلو لپاره را ووتلو. زه د امين له اړخه سره روان وم او له برنډې څخه می د باندی کتل. حفیظ الله امین ته می مخ واړی او ومى ويل «دا خو بیخی پر میدان ناست نه یی؟»
ده وویل «خو دوی وایي دا ځای مصون دی»
مانا لرونکي غوندی موسکی شو. ما هم وخندل او ومی ویل «څه ووایم چی دا په تر ارګ مصون وی…»
د غونډی تر پای رسیدو وروسته یوې بلی همدا ډول تنګې کوټې ته د دوډۍ خوړلو لپاره ولاړو . لمړي د معمول سره سم په ښکلو پيالو کی د چیښلو ښوروا راکړل شوه، چی ډیره خوندوره او د مستو غوندی خوند یی و، ډیره نعنا او تور مرچ هم پر دوړول شوی وه. چا یوه چا دوې پيالې وخوړلې. ټولو د ښوروا او نورو خوړو ستاینه وکړه. حفیظ الله امين وويل «يو ښه او خاص اشپز یی را استولى دۍ ، ډیر ښه شیان پخوی «مقصد یی دا و چی دوستانو ښه اشپز را استولۍ دی… »
وقتی آشپز روسی (بی شک و شبه کارمند ورزیده تحت پوشش ک.گ.ب) متصدی امور آشپزخانه حفیظ الله امین باشد، از آن میتوان نتیجه گیری کرد که چه نوع مناسبات و معاملات بین امین و ادارات اطلاعاتی شوروی موجود بود.
2. غلام دستگیر پنجشیری که بنابر بعضی روایات مهمان خاص این شب بود و “رفقا” بخاطر برگشت موصوف از شوروی مهمان حفیظ الله امین بودند؛ جریان آن روز را در صفحات( 117 – 118) کتاب «ظهور و زوال حزب دموکراتیک خلق افغانستان» چنین آورده است:
«بهرحال در آن روزها، آستانه زوال و فروپاشی دولت امین مرکز اداره،
و در سیاست و رهبری قوای مسلح از ارگ سابق شاهی به کاخ باشکوه و نو سازی شده «تپه تاج بیگ» انتقال یافته بود. جلسه بیروی سیاسی در آن قصر دولتی، برای آخرین بار دعوت شده بود.
من نیز برای نخستین و آخرین بار طی حکومت و فرمانروایی یکصد روزه امین بعد از معالجه و بازگشت از شوروی در جلسه بیروی سياسي اشتراك كرده بودم. امین بوقت معین وارد اتاق جلسه نشد. انتظار ما طولانی گردید. سرانجام بساعت ۱۱ قبل از ظهر وارد اتاق شد با عرض پوزش و احوال پرسی جلسه دفتر سیاسی را دایر کرد. درین جلسه دو موضوع از سوی حفیظ الله امین ارائه گردید:
یکی جریان ملاقات او با تبیف سفیر کبیر شوروی مقیم کابل دو دیگر ثبت سخنرانی او بمناسبت پانزده همین سالگرد تاسیس حزب دموكراتيك خلق افغانستان.
امین در زمینه موضوع ملاقات خویش با سفیر شوروی مقیم کابل چنین گزارش داد که سفیر کبیر شوروی به نماینده گی از رهبری دولت شوروی به او اطمینان محکم داده است که دولت شوروی بقدر ویتنام بافغانستان مساعدت تخنیکی نظامی و مالی میرسانند و کشور ما را در مقابل دخالت و مداخله پاکستان و دیگر کشورهای منطقه تنها نمی گذارد.
همچنین امین در حالیکه مشوش به نظر میرسید باساس گزارش سفیر شوروی این اطلاع غیر منتظره و نگران کننده را به دفتر سیاسی ارائه کرد که «قطعات محدود نظامی شوروی از بندر حیرتان عبور کرده تا شهر پلخمری به هیچگونه مقاومت مردمی مواجه نشده است. هنوز نتایج عبور «مهمانان ناخوانده» از مرز مشترك افغانستان و شوروی سابق ارزیابی نگردیده بود که باتاق طعام دعوت شدیم. چونکه طبیبان معالج مرا از خوردن روغن و نمک طعام پرهیز کرده بودند اتفاقاً بخوردن سوپ آمیخته بمواد زهردار قطعاً میل نکردم… این مطلب نیز لازم بیاد آوریست که آشپز کاخ در آنروزها وابسته گان کی جی بی و تبعه اتحاد شوروی سابق بوده است.»
دستگیر پنجشیری بصراحت از زبان امین، رسیدن قوای شوروی را تذکر داده و یادآوری کرده است که آشپز (خانه امین ) وابسته گان کی جی بی و تبعه اتحاد شوروی سابق بوده است.
3. عبدالکریم میثاق عضو بیروی سیاسی و همراز حفیظ الله امین در کتاب «خاطره ها، گپ های از گذشته» در صفحات (414 – 419) جریان دعوت و رویدای اقامتگاه امین را چنین ثبت نموده است:
«در روز ۶ جدی ۱۳۵۸ش حدود ساعت ده پیش از نیمروز از دفتر امین به دفتر کارم تلفون شد که امروز چاشت برای صرف نان به منزل امین بیایم لحظه هایی بعد دستگیر پنجشیری که در آن وقت وزیر فواید عامه بود، برایم تلفون کرد و گفت که نزدیکی های چاشت نزد من می آید و یکجا به منزل امین میرویم.
روز پنجشنبه بود و روز کار رسمی نیمه روزه بود….
در همین جا می خواهم قصه اعمار مجدد قصر تاج بیگ را برایتان شرح کنم: در یکی از جلسات رسمی امین برایم خاطرنشان کرد که دوستان شوروی مشورت دادند تا اعمار مجدد قصر تاج بیگ باید به صورت جدی سرعت بگیرد و به زودترین فرصت ختم شود و مصارف گزافی که برای سرعت بخشیدن این قصر به کار است، باید از بودجه وزارت مالیه پرداخته شود. من به حیث وزیر مالیه به شکل قطعی مخالف پرداخت مصارف سریع و باقی مانده این تعمیر شدم چون میدانستم که مصارف اعمار سریع و مجدد چنین تعمیرهای مجلل بسیار زیاد است و زیادتر از چندین صد هزار دالر امریکایی میرسد و به صورت بسیار جدی استدلال کردم که خرج چنین پول های گزاف در این مقطع زمانی برای سرعت گرفتن اعمار مجدد چنین تعمیر، غلط و اضافه جویی از بودجه دولت است ما باید از پول های بودجه دولت برای مصارف ضروری فعلی کشور استفاده کنیم، اقتصاد کشور را اول به پا ایستاده کنیم بعد به فکر تکمیل اعمار مجدد چنین قصرها شویم. کتله بزرگ مردم ما در کشور در سطح پایینی از فقر زندگی میکنند. آنان قصر کار ندارند، نان خوردن کار دارند. من اضافه کردم که باز دوستان شوروی ما که این قدر علاقه به تکمیل عاجل این قصر دارند خودشان مصارفش را بپردازند، باز در آنجا دربار کنند.
همه خندیدند و از گپ های من طرف داری کردند و امین هم اگرچه خوش معلوم نمیشد مجبور خاموشانه قبول کرد.
بعدها خبر شدم که کار اعمار مجدد قصر به سرعت جریان دارد، حیران شدم و به امین زنگ زدم و جویای احوال اعمار مجدد قصر شدم، او با خنده بلند جواب داد: «مشوش نباش، مصارفش را از جای دیگر پیدا کردیم بودجه وزارت مالیه در جایش است». بعد مکثی کرد و گفت: «به حساب مشورت خودت با دوستان شوروی بحث کردم و بعداً برایم احوال دادند که بریژنف شخصاً خودش وعده داده است که قصر تاج بیگ را به زودترین فرصت به شکل مجلل برایم اعمار و آماده کند و به حیث یک تحفه ناچیز برای شخص خودم تقدیم میکند». شوخی کردم و گفتم کم ات.
حتماً قصرهای ما بعد از قصرهای خودت آماده خواهد شد.
امین خنده کرد و گفت: «به دوستان شوروی باور کنید، همه کشور را بالاخره با قصرهای مجلل آباد میسازند». …
ساعت دوازده و سی دقیقه چاشت بود که من و پنجشیری به قصر تپه تاج بیگ رسیدیم. پیش از ما سایر اعضای دفتر سیاسی آمده بودند. وقتی از کنار شمالی و غربی قصر دارالامان گذشتیم و به سرک ورودی قصر تپه تاج بیگ داخل شدیم، دروازه های محافظت که در چند جا تنظیم شده بودند به روی ما باز بود و گارد امین به دو طرف سرک و سایر نقاط به طور عادی به نظر می آمدند.
امين با لبخند همیشگی اش ما را در منزل دوم قصر در یک اتاق مدوّر در برج سمت غربی قصر استقبال کرد. بعد از چند لحظه نشستیم و گپ های شوخی آمیز زدیم، امین گفت: «مهمانی امروز مهمانی بوریاتکانی است. بیایید که پیش از نان، قصر را به شما نشان بدهم.
نخست ما را به یک تالار راهنمایی کرد تالاری بزرگ بود فرش تالار و روکش دیوارها و پایه ها با سنگ های مقبول مرمر زینت داده شده بودند پرده های دروازه ها و پرده های ارسی ها که از تکه های بسیار قیمتی ساخته شده بودند اتومات پس و پیش می شدند. چوکی های بسیار راحت و قیمتی با صفهای منظم در میان تالار چیده شده بودند.
من از امین پرسیدم: «این چوکی ها طوری قطار چیده شده اند، مثل اینکه اینجا تالار سینما باشد».
و او لبخند زنان گفت: «خی چی فکر میکنی».
دکمه ای را در بغل دیوار فشار داد پرده ها از سمت غرب دیوار پس رفت و پرده سینما نمودار شد و بعد او به سخنش ادامه داد: «این تالار طوری ساخته شده است که نظر به ضرورت به هر قسمی که خواسته باشید از آن استفاده میشود برای کنفرانس ها، مجالس دعوت ها و همچنین به حیث تالار سینما»
چلچراغ های بسیار زیبا و قیمتی به سقف آن آویزان بودند، دروازه هایش از چوب چار مغز ساخته شده بود.
بعد ما را سایر اتاق ها و تشناب ها را نشان داد همۀ اتاقها و تشناب ها بسیار لوکس و مدرن بودند. تشناب ها فرش های لاجوردین داشتند همچنان تپ ها نیز از سنگ های مرمر، رخام و لاجورد ساخته شده بودند. در هنگامی که خانه ها و تشناب ها را نشان میداد خطاب به همه اعضای دفتر سیاسی گفت: «حتماً اوقات وزیر مالیه بسیار تلخ می شد، اگر مصارفش را از بودجه وزارت مالیه میگرفتیم؛ مگر خدا بریژنف ره خیر بته کَدی تحفه اش».
من همرایش شوخی کنان گفتم: «کدام تحفه نازک دیگه همراهش رایی نکرده است؟»
و در این هنگام زیری خنده کنان گفت: «میرزا بچو احتیاط که خانم امین صاحب دمی نزدیکی هاست.»
همه خندیدیم و سپس امین ما را به اتاق کار خود برد. اتاق کارش در منزل دوم به سمت شرق قصر بود وقتی اتاق را به ما نشان می داد، گفت: «البته شما می دانید که اصل جای کارم قصر دارالامان است روزانه در وقت رسمی در آنجا می باشم. شبانه و صبح ها پیش از اینکه به آنجا بروم اینجا مطالعه کرده و کارهای ضروری را انجام میدهم».
در این وقت من با لحن شوخی آمیز گفتم: «شما که این قدر شب و روز در این کارها مصروف هستید، او کار دیگه چطور میشه؟»
لحظه ای همه خاموش ماندند و نگاه هایی پرسش آمیز به من دوخته شد. در این هنگام صالح محمد زیری باز خنده کنان گفت: «ده غضب شوی کدی ازی مزاق هایت» و اضافه کرد: کار عیال داری را میگه».
سپس امین لبخند زد و همه خندیدند
بعد به برنده اتاق کار امین برآمدیم. از آنجا چشم انداز شرق و بخشی از جنوب و شمال قصر به نظر می آمد. همچنان قصر دارالامان معلوم میشد.
امین دورنماها را به ما نشان داد و توضیح داد: «تمامی اطراف قصر را فارم های زراعتی و پارک می سازیم. اهالی اطراف این منطقه را در هر جایی از افغانستان که خواسته باشند به دلخواه شان زمین می دهیم و زمین های اینجا را می گیریم به فارم های زراعتی دولتی و پارک ها شامل می سازیم آرمانهایی را که امان الله خان و نورمحمد تره کی نتوانستند برآورده سازند ما برآورده می سازیم».
در این هنگام باز کسی عنان سخن را به دست گرفت: «بلی، امان الله و تره کی نتوانستند که در این قصر بیایند و زندگی کنند و قصر این افتخار را دارد که حالا شما در آن زندگی می کنید».
و بعد باز امین در حالی که به سوی قصر دارالامان اشاره کرد و توجه همه را بدان سو جلب کرد، گپ هایش را ادامه داد: «قصر دارالامان هم بسیار خوب ترمیم و احیا شده است. در آنجا یک سالون بسیار بزرگ برای پارلمان آماده شده است. پارلمان را باز به خیر در آنجا افتتاح میکنیم و پارلمان کارش را در آنجا ادامه میدهد و من هم دفتر کارم در کنار پارلمان
است».
در این وقت لحظه ایی مکث کرد و در این هنگام من برایش گفتم: «به خاطر اینکه در نزد پارلمان جواب ده میباشید و…»
و او با سرعت سخن های مرا قطع کرد و گفت: «بلی ما خو به پارلمان معتقد هستیم.
در این وقت به شرعی خطاب کرده پرسید: «کار» قانون اساسی به کجا رسیده است؟» و شرعی پاسخ داد: «تقریباً تمام شده تنها همان یک موضوع مانده که مشاورین در آن باره گپ دارند».
و امین پرسید: «کدام موضوع؟
و شرعی پاسخ داد: «همان موضوع افغانستان فدرال که نظر شماست تا ازبکستان افغانستان تاجیکستان ،افغانستان پشتونستان ،افغانستان غرجستان افغانستان و سایر پرنسیپ های مناطق خود مختار به قانون گنجانیده شود و مشاورین نظر دارند که این موضوع برای افغانستان مفید نیست و هنوز وقتش نیست».
و امین به شرعی گفت: «کمیسیون قانون اساسی را بگویید که پشت گپ های آنها نگردند، کار خود را بکنند.» …
… پس از این صحبت ها و بازدیدها باز به همان اتاق آمدیم که در اوّل نشسته بودیم، در آنجا بر چوکی ای که من نشسته بودم در مقابلم از پنجره کوه قروغ معلوم می شد. در دل کوه اینجا و آنجا برف به نظر می آمد و کوه نقطه حاکم بر قصر بود. نگاه های من در آنجاها دوخته شده بود و در کله ام چرت هایی دور میزد که در این وقت امین بالایم صدا کرد و گفت: «چرا چپ هستی و چیزی نمیگویی؟»
چون من همیشه شوخی میکردم و حالا که خاموش بودم امین این پرسش را به میان آورد.
و در این وقت صالح زیری گفت: «از اینکه میرزا یک اندازه شاعر مزاج است، کوه های پر برف را سیل میکند»
من به خود آمدم و لبخندی بر لبانم نشست و خطاب به امین گفتم: «در این وقت که انقلاب هنوز محکم نشده و خوب جابه جا نشده است، آیا به مصلحت است که رئیس دولت در چنین جایی که کوه ها بالایش نقطه حاکم است و چهار طرفش زمین های هموار و آزاد است، زندگی و کار کند؟»
لحظه ای همه خاموش ماندند و همگی در اندیشه فرو رفتند. سپس امین خاموشی را شکستانده و گفت:
«دوستان شوروی به من گفته اند که در اینجا یک پلان امنیتی مطمئن را عملی می سازند. سیم های مخصوص و سامان آلات مخصوص از شوروی خواسته اند، طوری که همین امروز صبح مشاور امنیتی گفت سیم ها و سامان آلات به «شیرخان بندر» رسیده است شاید در همین یکی دو روز به کابل برسد. تمام اطراف این منطقه را سیم های مخصوص می گیرند و در جاهای لازم برج های بلند می سازند. خصلت سیم های برقی طوری است که هرکس تا به ده متری سیم نزدیک شود، زنگ های نصب شده به صدا می آیند و محافظان باخبر می شوند طوری که به من اطمینان داده اند، طوری امنیت این منطقه را تأمین می کنند که پشه هم پر زده نتواند».
در این وقت پیشخدمت با لباس مخصوص سیاه و پیراهن سپید که به یخنش بوی سیاه زده بود، آمد و با رسم و تعظیم به خصوص گفت: «نان آماده است».
همه به اتاق نان رفتیم به دور میزنان بدون رعایت پروتکل رسمی نشستیم. صحبت ها آزاد بود و زیادتر گپ های شوخی آمیز به میان می آمد و گاهی از دستگیر پنجشیری درباره سفرش پرسش هایی به عمل آمد و او از جمله گپهایش گفت:
«رهبری شوروی به امین صاحب زیاد احترام دارند و در منطقه امین صاحب یگانه فرد مورد اعتماد رفقای شوروی است و…»
پیشخدمت ها که دریشی های مخصوص سیاه برتن داشتند، مشغول چیدن غذاها بودند، طبق معمول نخست سوپ آوردند یک نوع سوپ مخصوص مثل اینکه کمی آرد در آن مخلوط شده بود به ترتیب بشقاب ها را پیش روی هر یک گذاشتند. بشقاب اول در پیش روی حفیظ الله امین گذاشته شد و اولین نفری که شروع به خوردن کرد، حفیظ الله امین بود…
… در ضمن صرف چای به من یک نوع احساس نشه شدن، خواب آلودگی و سستی پیدا شد و من این موضوع را به دیگران ،گفتم دیگران نیز از چنین احساس در خودشان گپ زدند و من خطاب به امین گفتم: نشده باشد که در غذا به ما چیزی داده باشند؟»
امین گفت: «نخیر، هیچ چیز جدی نخواهد باشد شاید احساس خستگی باشد، غذا مزه دار بود، شاید زیاد نان خورده باشیم. از طرف غذا خاطر جمع باشید؛ زیرا آشپزخانه تحت مراقبت یک داکتر شوروی است و آشپزها هم شوروی ها هستند و یک ترجمان خوب هم دارند».
در این وقت دستگیر پنجشیری در حالی که پیاله چایش را به دست داشت، گفت: «ترجمانش را من هم میشناسم آدم بسیار دلسوز و خوب است». پس از یک مکثی اضافه کرد: همه ما او را می شناسیم».
و محمود سوما پرسید: «نامش چیست؟»
پیش از اینکه پنجشیری چیزی بگوید امین گفت: «محمدجان گل جان اوف» و پنجشیری اضافه کرد: «او از تاجیک های شغنانی تاجیکستان شوروی است، در تاریخ افغانستان داکتری دارد و بیش از بیست سال است که در افغانستان است و به اداره های مختلف افغانستان کمک کرده است…» …
4. عبدالکریم شرعی جوزجانی درباره ششم جدی در خاطراتش (نشر شده در صفحه فیسبوک) زیر عنوان ماجرای قــصـــر «تپه تاج بیک». چگونه اعضای بیوروی سیاسی مسموم ساخته شدند؟ چنین نوشته است:
« به روز ششم جدی، اعضای بوروی سیاسی را برای جلسه نوبتی دعوت کرده بودند. من اولین بار بود که کاخ مجلل تپه تاج بیک را از نزدیک میدیدم. به منزل دوم رفتیم و همگی در یک اطاق نشستیم. در آنجا مدتها بعد دستگیر پنجشیری را دیدیم که پس از سه ماه از شوروی برگشته بود.
امین گفت: این قصر را امان الله خان اعمار کرده بود اما نتوانست در آن اقامت کند. همچنان ظاهر و داوود و تره کی که امر ترمیم و باز سازی آنرا داده بود نتوانستند از آن استفاده کنند ببینید سرانجام اقامت درین قصر نصیب ماشد. گفتیم که به خیر باشد. …
امین که خیلی مشوش به نظر میرسید پرسید نظر شما در مورد آمدن قوای شوروی چیست؟
پنجشیری گفت: من در میدان بودم و آمدن طیارات غول پیکر کشور دوست را از نزدیک میدیدم از هر طیاره سه دانه تانک غول پیکر خارج میشد و خارجیانی را که برای سفر در میدان آمده بودند، به وحشت می انداخت.
من گفتم یک سوال دارم و آن این که چرا شورویها همین قوای خود را به ویتنام که زیر حملات وحشیانه امپریالیزم قرارداشت نفرستادند؟ ما که در آن موقف دشوار قرار نداریم؟
رفقای دیگر نیز سوالاتی داشتند امین گفت: من درین باره با رفیق گرومیکو تیلفونی صحبت کردم. او گفت که خطری جدی از طرف پیمان سنتو شمارا تهدید میکند قوای ما به زودی برخواهند گشت و نیز گفت هر قدر کمکی که خواسته باشید ما به شما روان میکنیم. امین گفته که ما انتظار داریم برابر بلغاريا بما کمک شود. گرومیکو گفته که حاضریم ده برابر بلغاریا به شما کمک بدهیم. باید بگویم که هیچگونه سند کتبی و یا فیصله رهبری حزبی و دولتی در رابطه به آمدن قوای شوروی به افغانستان وجود نداشت. …»
با در نظرداشت نوشته های بالا که سند و مدرک معتبر است و توسط نزدیکترین اشخاص به حفیظ الله امین و اعضای بیروی سیاسی او نگاشته شده است؛ قوای شوروی مدتها قبل برای حفاظت امین وارد افغانستان شده و امنیت حلقه بیرونی تپه تاجبیک توسط آنها تأمین گردیده و همچنان حفیظ الله امین حتی صلاحیت آشپزخانه منزل خودرا به آنها سپرده بود.
امین با همه زرنگی و مهارتی که در توطئه ها داشت سرانجام خودرا در جالی گرفتار کرد که خود تنیده بود.













