درسهای مرحلۀ اول حملۀ فاشیستهای آمریکا و اسرائیل به ایران

ا. م. شیری
با درود و افتخار و احترام به قوای مسلح و میهنپرستان کشورم که در دفع هجوم غافلگیرانۀ دولت تروریستی قوم «برگزیده» شاهکار آفریدند و با گرامیداشت نام مبارک و یاد عزیز شهدای میهن، قبل از هر صحبتی، لازم میدانم در مورد عنوان یادداشت حاضر مختصر توضیح بدهم که چرا «مرحلۀ اول» نامیدم.
دولت تروریستی قوم یهود که در نتیجۀ دسایس استعمار انگلیس ٧٧ پیش در سرزمین فلسطین تأسیس شد، هرگز مستقیماً به کشور ما حمله نکرده بود و رأساً توان آن را نیز نداشت و ندارد. زمینه و شرایط هجوم غافلگیرانۀ آن در ٢٣ خرداد با حمایت همهجانبۀ لجستیکی، تسلیحاتی، فنی، اطلاعاتی، رسانههای کل دنیای غرب، از زمانی که بیبیسی استعمار انگلیس تمثال مبارک آیتالله خمینی را در ماه دید؛ از زمانی که کنفرانس گوادلوپ در دی ماه ١٣۵٧ تشکیل گردید؛ از وقتی که تشکیلات سازمانها «سیا»، امآی-۶ و موساد در کشور دست نخورده باقی ماندند و «ساواما» بر پایۀ سازمان «ساواک» شکل گرفت و زمینۀ مساعدی برای تشکیل «ستون پنجم» بسیار قوی و نفوذ ایادی بیگانه در نهادهای حاکمیتی فراهم گردید؛ از هنگامی که ماشین توابسازی و اعدامهای فلهای، تعقیب و کشتارهای سالهای دهۀ ١٣۶٠ راه افتاد، زندانی ٢۵ سالۀ رژیم شاه به «جرم جاسوسی برای شوروی» به توبه وادار شد، میهنپرستان اصیل قلعوقمع شدند و موج فرار فرهیختگان و مغزها از کشور راه افتاد؛ از وقتی که تعصب و نابینایی سیاسی جایگزین علم و منطق سیاسی شد؛ از زمانی که ملت ایران به «ملت شهادت»، به «ملت شهیدپرور»، یعنی ملتی که فرزندانش را برای کشته شدن، نه برای کار و خلاقیت در جهت توسعه و شکوفایی کشور پروش میدهد، تبدیل شد؛… از وقتی که استفاده از دانش هستهای- حق طبیعی کشور به مذاکره گذاشته شد و نهایتاً، از روزی که حاکمیت اسلامی زیر فشار و تهدیدهای نظامی- تروریستی دولت آمریکا، با محللگری دولت عمان به پای میز مذاکره (غیر مستقیم) در مورد استفاده از دانش هستهای رفت، کاملاً آماده شده بود نه برخلاف ادعای کوتهبینان سیاسی از ۶- ٧ ماه قبل!
درست است که هجوم تروریستهای «قوم برگزیده»، خسارات و تلفات جبرانناپذیری به میهن ما زد؛ به فاجعۀ ملی انجامید و ما را از فرماندهان و سرداران طراز اول دفاعی، علمی و هموطنان بسیاری محروم کرد. اما در نقطه مقابل، ضربات مهلک و بیسابقۀ نیروهای دفاعی کشورمان به مهاجمان از یک سو و از سوی دیگر، اتحاد و همبستگی ملی در داخل و خارج کشور و حمایتهای گستردۀ جامعۀ جهانی از ایران، این مرحله از هجوم دنیای غرب با دست تروریسم قوم یهود به کشور ما را که بمنظور اشغال و تجزیۀ آن بحساب «ستون پنجم» و دیگر عوامل نفوذی انجام گرفت، با شکست سخت مواجه ساخت.
در این واقعیت نیز هیچ تردیدی نیست که دشمن در اثر پاسخ کوبندۀ نیروهای مسلح میهن ما و تحمل خسارات غیرقابل انتظار، از سر استیصال به توقف حملات مجبور شد. اما این مار زخمخورده برنامۀ خود را علیه ایران کنار نگذاشته و از اهداف پلیدش صرفنظر نکرده است. قطعاً به فکر مراحل بعدی حمله برای اجرای هدف خود خواهد بود. بنابراین، باید همیشه هشیار و دست به ماشه باشیم.
هر روز که از آغاز هجوم فاشیستهای قوم یهود و توقف اجباری آن فاصله میگیریم، ابعاد هولناک نفوذ و قدرت «ستون پنجم» هر چه بیشتر آشکار میشود. توجه کنید! شاید بسیاری از میهندوستان مانند من از چند دهه پیش اصلا نام شهر آستانۀ اشرفیه را فراموش کردهاند. اما در جریان حملات خصم نابکار از خارج و داخل، ١٢ نفر از اعضای خانوادۀ دانشمند صدیقی صابر، اساساً زن و کودک در این شهر کشته شد. این شناسایی و ترور دقیقا مشابه آن است که رژیمهای آنگلوساکسونی پس از حمله به عراق در سال ٢٠٠٣، بیش از ۵٠٠ تن از نخبگان علمی این کشور را با همدستی ستون پنجم شناسایی و ترور کردند.
علاوه بر اینها، بخش اعظم مخالفان حاکمیت جمهوری اسلامی، در کاربرد کلمات، واژهها و عبارات ضد ایرانی، تمام مرزهای اخلاقی را زیر پا گذاشته، حقارت، فرومایگی و رذالت خود را آشکار کردند. بطوریکه تهاجم جنونآمیز لشکر قوم یهود به نمایندگی از جمیع غرب به میهن ما را «جنگ ایران و اسرائیل»، «جنگ ایران با آمریکا و اسرائیل»، «نبرد بین ایران و اسرائیل» و غیره مینامند. شایان تأمل این نکته است که نام ایران اول ذکر میشود. بنظرم هیچ نکتۀ عجیبی در این فرمولبندی وجود ندارد. زیرا، ابداع کنندگان آنها جرأت نمیکنند هر حادثه یا پدیدهای را مثلا، هجوم و تجاوز را بنام خود بنامند.
علیایهالحال، هر قدر در بارۀ دسایس، توطئهها، تجاوزات، جنایات، قتلعامها و نسلکشیهای جمیع دنیای غرب، بطور کلی، در بارۀ خصلت و ماهیت جنایتکارانۀ تاریخی و ذاتی آن بنویسیم، توضیح دهیم، افشاگری کنیم، نه من و نه هیچ کس دیگر نمیتواند حق مطلب را ادا کند.
با این درک، یادداشت حاضر را با پیشنهادها و توصیههای لازمالاجرا به حاکمیت جمهوری اسلامی ایران ادامه میدهم.
نخست اینکه حاکمان جمهوری اسلامی اگر واقعاً قصد دارند از تمامیت ایران حفاظت و حراست کنند، باید از خیانتهای بعد از انقلاب تا خسارات سنگین مرحلۀ اول حملات اسرائیل، آمریکا و عوامل داخلی و ستون پنجم آنها درس بگیرند و به پذیرند که امروز همچنانکه چهل و چند سال گذشته، از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی تا مشارکت یگانهای پهپادی داخلی دشمن در حملات اخیر ثابت کرد، ارزشهای انقلاب (اسلامی)، انقلابی که شباهتهای فوقالعاده زیادی به انقلابهای «رنگی» داشت، دیگر نمیتوانند عامل اتحاد، انسجام و وفاق ملی باشند. بنابراین، برای قطع خط ممتد نفوذ و خیانت که از سال ۵٧ تاکنون ادامه دارد، باید بطور عاجل به اقدامات زیر دست بزنند تا همبستگی، اتحاد و اتفاق ملی بر مبنای عرق ملی، میهندوستی، تاریخ پر فراز و نشیب، فرهنگ غنی و انساندوستی ایران و ایرانی محقق شود.
در این راستا، قبل از همه، حاکمیت اسلامی باید بر مبنای فرهنگ و عرق ملی- میهنی به بازسازی بنیادی رسانۀ ملی که تا کنون بمثابه ابزار اصلی جنگ روانی نظام با تودهها و عامل و محرک اصلی تبدیل شدن بیبیسی، صدای آمریکا، ایران اینترنشال و غیره به فانوس دریایی اکثریت قریب به اتفاق جامعه عمل کرده، اقدام کند؛ آن را از انحصار متعصبان و اشاعه دهندگان خرافات و موهومات خارج سازد؛
بموازات این و در نوبت بعدی، وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه و ارتش را که در سالهای ۵٧-۵٨ بر پایۀ سازمان ساواک سازماندهی شدند و در نتیجه، زمینۀ فوقالعاده مساعدی برای نفوذ گستردۀ ایادی بیگانه در ارگانهای حاکمیتی و تشکیل ستون پنجم بشدت قوی در کشور فراهم آوردند، باید مانند سازههای کلنگی بکلی در هم بکوبد و از نو، بر مبنای حفاظت و حراست از امنیت و منافع ملی ایران بسازد و با بهرهگیری از ظرفیتهای مردمی، عوامل نفوذی و عناصر ستون پنجم را تا آخرین نفر شناسایی، دستگیر و مطابق قوانین کیفری مجازات کند. این، یک امر الزامی و از اوجب واجبات است؛
اکنون، سر دستۀ مهاجمان به کشور ما، قاتلان نخبههای نظامی، علمی و هموطنان ما بیشرمانه از مذاکره و توافق با ایران صحبت میکنند. حاکمیت جمهوری اسلامی به حرمت خون شهدا، با احترام به عزت و عظمت ایران، حق ندارد و نباید تحت هیچ شرایطی نه تنها با دولتهای تروریست مذاکره کند، بلکه با هیچ کشور دیگری بر سر حق طبیعی و مسلم کشور در مورد بهرهمندی از دانش هستهای و ارتقاء توان دفاعی کشور مذاکره کند. مذاکره فقط و منحصراً در زمینۀ عادیسازی روابط با برخی کشورها میتواند انجام شود. در این رابطه، حتی اسرائیل از آنجائیکه به دلیل فقدان عناصر مندرج در بند ١ مادۀ ۴ منشور سازمان ملل متحد، یعنی نداشتن عناصر اساسی دولت بودن مانند سرزمین، جمعیت، حکومت مستقل، صلحجویی، عدم پذیرش تعهدات منشور و ناتوانی و عدم تمایل به اجرای تعهدات و همچنین، بدلیل نداشتن مرزهای شناخته شدۀ زمینی، دریای و هوایی، یک کشور نیست، بکلی از این قاعده مستثنی است؛
و بالاخره، درس فوقالعاده مهمی که حاکمیت جمهوری اسلامی باید از مرحلۀ اول حملۀ آمریکا و اسرائیل به ایران بگیرد تا بتواند در مسیر اجرای مراحل بعدی حملات امپریالیسم و صهیونیزم موانع مستحکم ایجاد کند، اولا- لازم است عضویت کشور در پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای و آژانس بینالمللی انرژی هستهای را بلادرنگ به حالت تعلیق درآورد، دوربینهای نظارتی این سازمانهای جاسوسی را در تأسیسات هستهای کشور خاموش کند و علیه رئیس اسمی این آژانس، رافائل گروسی به جرم جاسوسی برای اسرائیل و آمریکا، در سازمانهای جهانی و محاکم قضایی بینالمللی اقامۀ دعوی نماید؛
ثانیا، حاکمیت رسمی ایران باید با بهرهگیری از کوچکترین امکانات در دسترس، حملات اسرائیل و آمریکا از هوا و دریا به تأسیسات هستهای کشورمان را با اصرار و با دقت به عنوان حملۀ اتمی برای جامعۀ جهانی تعریف کند و در مجامع جهانی و محاکم قضایی بینالمللی علیه تروریست اعظم، قاتل سردار سلیمانی، دونالد ترامپ و نتانیاهو، این صهیونیست کودککش و توله فاشیست قوم «برگزیده» نیز به دلیل حملۀ اتمی به ایران ما شکایت کند، اقامۀ دعوی نماید، شکایت خود را بطور منظم پیگیری کند حتی با علم یقین به اینکه آنها دستگیر و مجازات نخواهند شد؛
حاکمیت جمهوری اسلامی به حکم وظایف ملی خود موظف است بموازات انجام وظایف فوقالذکر خود، توان دفاع هوایی و نیروی هوایی کشور را بلاتأخیر تقویت کند؛ از اجرای دستور العملهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول فوراً دست بردارد و اقتصاد کشور را بر محور عدالت سر و سامان بدهد؛ واگذاری ثروتهای ملی را به دزدان غارتگران داخلی تحت عنوان کذایی خصوصیسازی متوقف و بخشهای واگذار شده را ملغا اعلام کند؛ با فساد، دزدی، رانتخواری، باندبازی و سایر مظاهر مفاسد اقتصادی قاطعانه مبارزه کند؛ با تودهها مهربانی در پیش گیرد؛ از خودی و غیرخودی کردن تودهها اکیداً پرهیز نماید؛ از ادامۀ جنگ روانی با توده با استفاده از تاریخ راست و دروغ بیگانه و نمادهای غیر، که در یک طرف باعث رشد تعصب و کورذهنی و در طرف دیگر، باعث دینگریزی بسیار گسترده در جامعه گردیده است، دست بردارد (بعنوان مثال در اینجا به شباهت نماد جمهوری اسلامی با نماد آئین سیک توجه کنید)؛ به شعور مردم احترام بگذارد؛ با ایجاد تصنعی مشکلاتی مانند دخالت در زندگی خصوصی و پوشش مردم، بویژه حجاب برای زنان، اذهان عمومی را از مشکلات اصلی کشور منحرف نکند و موجبات تفرقه و تشتت در جامعه را فراهم نیاورد تا ظرفیت مقابله با مراحل بعدی حملات مهاجمان تقویت شود و الیآخر.
این یادداشت را من بعنوان دفاعیۀ خود در مقابل دادگاه تاریخ نوشتم. «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید».
با امیدواری به پیروزی و پایداری ایران باستانی!
٨ تیر- سرطان ١۴٠۴