پیروزی ایران در نبرد قرن، حاصل گمانبری و گماننهبری!

محمدعثمان نجیب
این نوشتهی من به هیچ رو، فراموشی جنایاتی نیست که رژیم آخوندی ایران در تضعیف اقتدار پارسیزبانان و تاجیکان کشور ما داشته از حمایتهای بیدریغ خود در سرکوب ما توسط کرزی و غنی و طالب پشتون عقب نه نشسته. من در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۹۹ در مقالهیی نوشتم که آخوند شیعه را با طالب سنی چه کار؟ هم اکنون هم سفارت کشور ما را برای همان طالبان تروریست سپرده و مردم ما را که خراسانیها و ایرانشهریهای خود شان اند پشت پا زده است.
پیروزی ایران در نبرد قرن: میان گمانبری و واقعیت
مقدمه:
بازخوانی تأثیر متقابل رژیم جمهوری اسلامی و سیاستهای منطقهایاش؛ ترکیب تحلیل تاریخی و واکنش فعلی نسبت به حملات اسرائیل
بخش اول – چارچوب تاریخی و سیاسی:
۱. یادآوری میراث کوروش کبیر و داریوش بزرگ: نوعدوستی تاریخی ایران نسبت به یهودیان؛
2. بررسی گذار جمهوری اسلامی از انقلاب تا تحکیم قدرت مطلقه: از خمینی و خلخالی تا خامنهای؛
3. روش “صدور انقلاب” و ایجاد ساختار نظامی برای کنترل داخلی
بخش دوم – تحلیل جنگ کنونی:
1. موقعیت نظامی – دفاع، بازدارندهگی و عدم آغاز تجاوز؛
2. نقش اسرائیل و حمایت غربی: حمله بیسابقه و واکنش متقابل ایران؛
3. اهمیت تاکتیکی مقاومت ایران و تأثیر ژئوپولیتیکی آن؛
4. خلای اطلاعاتی و خطر نفوذ عوامل اسرائیلی در داخل ایران.
بخش سوم – پیامدهای منطقهیی و آینده:
1. احتمال گسترش جنگ یا سوق آن به سوی کشورهای همسایه؛
2. تأثیر نفوذ آمریکا، مسائل افغانستان و پاکستان؛
3. چالشهای داخلی مانند کردها، بلوچها، مهاجران و جداییخواهان؛
4. وضعیت کشورهای عربی و جایگاه جهان اسلام بدون نقش اعراب.
جمعبندی:
تقویت دوبارهی استقلال منطقهیی و نشان دادن قدرت نوین آسیا در مقابله با تکقطبی غرب؛ هشدارِ نیاز به خودآگاهی در جهان اسلام فراتر از مرزهای مذهبی و قومی.
شیپور نبرد قرن!
سرانجام و پسا چهار دهه تهدید و تخویف، بزن و بگریز و بگیر و ببندهای جنگهای نیابتی و مقابله و ستیز، جهان غرب با قربانی گرفتن اسرائیل، شیپور نبرد قرن را در برابر ایران نواخت. ایرانی که به تنهایی و یک تنه، تا امروز همهی قدرتهای غرب را مجاب کرد یا به مقابله با آنها پرداخت. از جنگهای نیابتی تا ساختارهای اتمی. صرفنظر از هرگونه تمایل یا بی رغبتی نسبت به رژیم آخوندی ایران و مچالهسازیهای داخلی خودش و همسایهگی نابابی که برضد همزبانان خودش در کشور ما داشت، بپذیریم که بازیگر قدرتمند ایستایی در مقابل هر تهدید آمریکا و متحدانش بود و است. یک چیزی که برای همه آگاهانِ آگاهِ سیاست و امنیت و استخبارات و ثابت بود، ایران هرگز قصد آغاز تجاوز به کسی حتا اسرائیل به طور مستقیم را نه داشت. مگر در بحبوحهی جنگ و گریز و تعامل و تقابل دیپلوماتیک، بیتوقف به قدرتمند شدن قدرت دفاعی خودش پرداخت و از هیچ گزینهیی برای رسیدن به این قدرت مضایقه نه کرد.
خطای برخورد و خشونت رفتاری درون کشوری خامنهیی!
در هیاهوی این خودکفا سازیها بود که شهروندانش را به باد فراموشی سپرد و اقتصاد داخلی و مصرفی دسترخوان مردم را تهی از انباشت غذا و تن بیمار مردمش را نا آشنا به دارو و درمان بسنده ساخت و سیر و سلوک رفتار اجتماعی را با راه اندازی انگیزیسیون جدید، نسبت به کنترل هوش و و رفتار و شخصیت مردم را از سرخطهای سرکوبگرانهی خودش ساخت و چیزی به نام آزادی بیان نه شناخت، زندانها را پر از مخالفین و معترضین خودش و مکانهای مرگ شکنجه ساخت. برای مجازات کسی که حتا نامی از خامنهیی به گونهی عادی برد، کوتاهی نه کرد و در ردیف اعدامسنجیهای جهانی، پیوسته جایگاه اول و گاهی دوم را داشت. میزان مشارکتهای سیاسی و مذهبی و مناسبتی و نمایشهای اجباری و عظیم میلیونی مردم در سخنرانیها و محافل ویژهیی که با حضور یا با پیام خامنهیی در حد قابل ملاحظه بالا برد. پاسخگویی که به ملت نه داشت، نسل چهل سال پسین را هم بیشتر با عطر بدبوی نفرت و انزجار پرورش داد. شمارش آنچه آخوندهای برسراقتدار ایران علیه ملت انجام دادند، به شمول دزدی بیرحمانهی ثروت مردم، اینجا گنجایش گفتار نه دارد و سخن را به هزارو یک شب میکشاند. آنچه بایستهی یادآوری حتمی است، آن که خامنهیی به عنوان مرموزترین قدرتدارندهی مرکزی و تصمیمگیر، رحمی به رقبای احتمالی ومخالفین با نام و بی نام و آشکار و پنهان خودش هم نه کرد و چنانی که من در مقالهی مورخ ۷ جوزای ۱۴۰۳، نوشتم، تیر ترورگر خامنهیی تا ختم حیات او قربانی میگیرد. و چنین هم است که تا پایان از سوی خودش شلیک شده و بر گلوی مدعی احتمالی جانشینی او، نشسته و مینشیند. رفسنجانی یکی از آن شمار بود، کسی که خامنهیی به شهادت شاید دروغ او، در مقام موجود جانشینی خمینی رسید. همهی این نا به سامانیهای بیرحمی و بیمروتی که خمینی اساس آن را با اعدامهای بیشمار گویا محکمهی انقلابی تحت ریاست خلخالی گذاشت تا نخستین دقایق حملهی اسرائیل هم پا برجا بودند. بلند بردن و بلندنگهداشتن سطح خودکفایی در جنگافزارسازی و قدرت مندی قوههای چند لایهی اهرم فشار نظامی، بیشتر از آن که اهمیت ژئوپولیتیکی دفاعی کشوری داشته باشد، زیر پوشش همین نام، تقویت قدرت ماورای هر قدرتی در ایران، برای تقویت جایگاه مقام ولی فقیه یا ولایت فقیه مطلقه بود و است. و این قدرتگیری مطلقهی ولایت فقیه، هممانند است به قدرتداشتن کیمایل سونگ در کرهیشمالی، مگر در پوشش ویژهی مذهب تشیع که تسنن از این روش را نه دارد. هراس آخوندها از فردای خیزش مردم و سرکوب شان توسط مردم یا نیرویی از داخل نیروهای مسلح، سبب شدند تا بیش از هرکاری، به تحکیم جایگاه تدافغی و تعرضی شان، با راه اندازی شعار صدور انقلاب، فرامرزهای ایران بپردازند. سنجشی که کنون به درد شان درمان شد.
ایران امروز، سرزمین کوروش کبیر و داریوش بزرگ، حامیان و بخشندهگان یهود!
بگذریم از پیشینهنگری. در حالینه گفتاری، ایران، همان سرزمین کوروش کبیر و داریوش بزرگ از سوی آنانی مورد تجاوز و بمباران وحشیانه قرار گرفته و مردمان شان را به شهادت میرسانند که کوروش کبیر با فتح بابل، همهی شان را بخشید و آزاد نمود. پس از هم داریوش بزرگ از هیچ کمکی حتا در ساختن معابد شان، برای به پا ایستادن این یهودیان فروگذاشت نهکرد.
تعرض خونبار و وحشیانهی اسرائیل درست در زمانی بالای ایران انجام شد و دوام دارد که گمانهزنیها، انتظار یک چنین حادثه را نه داشتند. حد اقل از طرف ایران. چرا که به راستی ایران اگر تهدید به حمله میکرد، در حقیقت تقویت نظامی و قدرتمندی موقعیت خودش در کارزار جنگسردگونه بود و کاری به حملهی مستقیم نه داشت. مگر اسرائیل، به تحریک غرب و آمریکا، چنین نه بود.
خامنهیی هرگز فکر تهاجم به اسرائیل را نه داشت!
من در نوشتههای زیادی از جمله، به روز یکشنبه تاریخ ۱۴ اسد ۱۳۰۴ مقالهیی که به رسانهها فرستادم نوشتم که جنگ منظم با اسرائیل هرگز در دستور کار خامنهیی قرار نهدارد. من هم اکنون نیز به آن سخن خودم ایستادهام. دلیل هم این است که ایران هرگز پیشدست تعرض و تجاوز مستقیم و منظم علیه اسرائیل نه شد، اگر میشد، لابد تا کنون بارها چنان اقداماتی را انجام میداد. مگر در میانهی اینها، بیقیدیهای بیخبری استخباراتی نقض اساسی در کارکردهای تهران بوده که کارشناسان پیوسته به او هوشدار دادند. این میکند و نهمیکندها بود، که ایران را دستخوش ویرانگری کرد. با آن که در خواب گیرانداختن و کشتن فرماندهان زندهی ارتش و سپاه ایران، نوعی تقاصی
بود از سوی اسرائیل به پاسخ شبیخون رزمندهگان غزه در دو سال و اندی پیش گذشته، مگر اسرائیل مکان خطا را برگزید و به اصطلاح عام ما در خانهی زنبور سنگ زد. این است که حالا شب و روز در اسرائیل یکی شده و فوران آتش بیوقفه و بیپایان و غیر قابل انتظار ایران، اسرائیل را چراغان ویرانسازی و تقاصگیری کرده است. این پروانهپروازی مؤفقانهی ایران تا آنجا اثرگذار بود که حتا طرفداران سقوط رژیم، به شمول ترامپ را شوکه کرد. اگر شورش نیروهای نیابتی اسرائیل در خاک ایران نه بود، کار اسرائیل از گاه یکسره شده بود. متردد بودن و گاهی موضعگیری آشکار و زمانی مذبذب روسیه و چین و هند، یک خلای اطلاعاتی اندرونی چهگونهگی رابطه میان این کشورها را نشان میدهد که سوریه نخستین نمایههای آن را در پشت ایران خالی کردن از سوی متحدان استراتیژیک ایران داشت. بحث این مورد باید جداگانه شگافته شود.
به هر رو، مقاومت امروز ایران در برابر یک تهاجم بسیار بی پیشینهی اسرائیل که با حمایت عمومی غرب هم از لحاظ تبلیغات روحیهدادن و هم از لحاظ تجهیزاتی همراه است، یک برایند بسیار متبحرانه و قدرتمند میتواند محاسبه شود،. ما که مشکل زیادی با همسایه های خود، از جمله ایران داریم و پیوسته از همسایههای خود درد کشیدیم و جنجال دیدیم، در پی این نیستیم که جنگ در جهان گسترش پیدا کند. ولی در پی از این هم نیستیم که کسی در منزلش نشسته باشد و کسی دیگری بیاید در خانهاش تعرض بکند. و او حق دفاع رو نهداشته باشه. من خیلی متأسف هستم که نیروهای به اصطلاح مترقی و کشورهای متمدن و دوران جدید مدرنيته، از تروریسم دولتی جهانی پشتیبانی میکنند.
پویایی نسل نو اسرائیل و جهالت کهنه اندیشان یهود، در رأس نتنیاهو!
دفاع مقتدرانهی ایران یک بار دگر ثابت ساخت که جهان از حالت یک قطبی و تکتازی غرب و به ویژه آمریکا رهایی پیدا کرده و کسی نهمیتواند مانع کسی برای دفاع کسی و خودش شود. دامن زدن جنگ، به نفع آمریکا در هیچ صورت نیست جزء فروش اسلحه و تجهیزات جنگی و آزمایش سلاحهایی که اسرائیل را قربانی آزمایش شان ساخته. ما دیدیم که در پی حملات اسرائیل، گروهی از مردم اسرائیل که خواهان جنگ نهبودند با گریه و زاری از مردم ایران معذرت خواستند. این یک نوع پويايی جدید است در پویش مدرن نسل جدید اسرائیل که دیگر اسرائیل به منظر گذشتهی 70 سال پیش خود یا پیش از اون نهمیتواند باشد. مردم اسرائیل فراموش نهمیکند که کوروش کبیر یا داریوش بزرگ یا مردم آنزمان ایرانشهر، با آنان چی کرده و چی خوبی کردند و ایرانشهریها با اینان چی نیکیها نمودند و بعد، امروز سیاستمدارهای شان چرا مردمان را در تقابل قرار میدهند. بحث دین و بحث سیاست دینگرایی، میان یهود و مسلمان زمین تا آسمان تفاوت و گفتومان های بسیار بنیادی اختلافی دارد که هرگز آشتی نه میکنند. اما در بحث سیاست، در بحث قدرت، در بحث تواضع، در بحث تفکر و در بحث اندیشه، ما نه میتوانیم ببینیم و شاهد باشیم که گروهی از مردمان مسلمان، تحت حملهی یک گروه نامسلمان جابر قرار بگیرد. به شهادت مسلمان و ویرانی و نابودی یک تمدن نظارهی بی تفاوت داشته، یک طرف را تقویت کنیم که اسرائیل باشد و یک طرف دیگری را ضعیف سازیم که ایران باشد. دید هر یک از عزیزان، به عنوان کارشناسها در مورد چنینگرایشهای تهاجمی و تجاوزکارانهی اسرائیل باید دید بیطرفانهی مثبتگرايانه باشد.
سرگیچهگی ترامپ در تصمیمگیری نهایی!
آمریکا با فرستادن ناوهای مختلف جنکی خود در حوزهی دسترسی به ایران و فرستادن جنگندههای خود در عربستان، هنوز هم در دو راهههای مداخله کردن مستقیم به جنگ ایران و طرفداری جنگی از اسرائیل قرار دارد. که در هر دو حالت تصمیم، بازنده است. اگر تا زمانی که من این مقاله را تمام میکنم، آمریکا مستقیم وارد جنگ با ایران نه شود، دگر راهی جزء تن به شکست دادن نه دارد. این منطقه حیات خلوت سوق الجیشی گروه بریکس و بیشتر هند و چین روسیه و خود ایران است. پس چهگونه خواهد بود که بگذارند ایران ناکام مجادله شود؟
سرنوشت کشور ما!
از آنسوی دگر خطر آن میرود که آمریکا و متحدانش در پی یک آشفتهحالی ذهنی و راهبردی، سررشتهی سرنوشت افغانستان و افغانستانی های غیر اوغان و غیر پشتون را به صورت بلاقید و خودمختار به دست پاکستان بسپارد و پاکستان به دست ایادی ظالم پشتون و اوغان طالبانی. در آن صورت است که نیروهای پارسی زبان و غیر افغان، نیاز به یکاراایش درون خودی و بدون چشمداشت به کمک دگران نیاز دارند، تا اقتدار شان را برگردانند و تعدد جزایر ساختاری به یک چتر واحد راهبردی کنار هم بیایند.
ترامپ آدم معاملهگری است که هرکاری از او انتظار میرود، ترامپ با آن غرور و نخوت و کبری که دارد، تا مجبور نهباشد، رئیس ستاد ارتش پاکستان را برای دو روز در قصر سفید میزبانی نه کرده و چک سفید صلاحیتداری برای ویرانًگری افغانستان را برایش نه میسپارد، تا او را از کنار ایران در بحث دفاع اسلامی دور کند. پاکستان که قدرتمداران شان حتا نماز خواندن عادی را یاد نه دارند و ستان چپ شان را بالای دستان راست شان هنگام نماز میگذارند و دین هم برای شان ارزشی نه دارد. این فرصت را هرگز از دست نهمیدهند. به ویژه که پاکستان میخواهد، از شر پشتونهای داخلی خود و خارجی اش در افغانستان و قبایل مرزی رهایی یافته و افغانستان را تحویل کلی برای شان بدهد.
ایران هم چندان روز خوبی در داخل نه دارد، جدایی خواهان بلوچستان و مخالفان سنتی رژیم ایران که همه ایرانی اند، ایران با قوت هستهیی را از داخل دچار چالش شکست میسازد، اگر آخوندهای ایران به تغییر رابردی برخورد شان با آنان کنارنیایند. از سوی دگر همان قدر که خبری پیروزی ایران در این جنگ خوشآیند است، پسلرزههای از سر گیری یک سره اعدام و شکنجهی تر و خشک و گناهکار و بیگناه در ایران مرگبار خواهند بود، به ویژه مهاجرانی که غیر از خدا پناهی نه دارند، گناهکار و بیگناه یکجا به تیرهای نیستی و جوخههای اعدام سپرده خواهند شد. در بهترین حالت هم آخوندهای ایران، همه را دست بسته به جلادان طالبانی اوغانی خواهند سپرد.
سخن پایان:
در نگاه ژئوپولیتیک، جهان باید متوجه باشد که آسیای امروز، آسیا دیروز نیست. آسیای امروز خودسازندهگی بسیار برای زندهگی دارد و اگر کسی در جهان آقایی میخواهد، از خواب بیدار شود. زندهگیها نه میتوانند مهم باشند در صورتی که بسیاری قلدران جهان، آسیا را نادیده انگارند. چنین نادیده انگاریها پیآیندهای سرسام آور خسارات برای شان میداشته باشند که اصلا در فکرشان خطور نه کند. همان رقمی که مقاومت ایران در مقابلشان در مخیلهی آنان نهمیگذشت. آنچه که مربوط با آگاهی داشتن از حملات اسرائیل میشود، در استخبارات ایران نارساییها و کمکاریها بسیارند. و این یک فاجعه است. فاجعهیی که در زیر چشمشان و در سال های طولانی جنین گرفته، کار شده و یک ارتش داخلی نیابتی و نفعی به اسرائیل تربیه شده بوده. این کار هایی که شده حاصل همان بیمهری دولت آخوندی نسبت به مردم ایران بوده و اگر ثابت شود که برخی مهاجران هم از سوی اسرائیل جذب شده اند، این هم ناشی از سیاستورزی های ظالمانهی ایران در برابر مهاجران است. امیدوار هستم در شرایط که مسلمان ها در یک امتحان قرار دارند، بدون نگاه به روایت مذهب و بدون در نظر داشت مذهب و مسائل مذهبی، در این فکر باشند که چطور میتوانند خود را از سیطرهی نیابتیهای جنگ اسرائیل و امریکا و متحدین شان جدا کنند؟ و این کار نقش بسیار اساسی دارد در فعالیت آیندهی جهان اسلام. ما اعراب را باید و باید از جهان اسلام جدا بدانیم. ما میبینیم که عملا عربستان در چی موقعيت علیه اسلام قرار دارد. پایگاه های نظامی امریکا هم در اونجا فعال شدند، قطر، عربهای خلیج فارسنشین کلشان همانگونه در خدمت آمریکا و اسرائیل اند. این مزدور های گذشتهی دولت های امپریالیستی بوده و دست پاچهگی ایشان هم فایده نهدارد. بالای کشور های عربی کسی به نام مسلمان، حساب نهکند. به درد هم نهمیخورند.
مورد مهم دگر این است که اگر آمریکا یا متحدان اسرائیل یا خود اسرائیل کوشش کنند، اسرائیل را وارد جنگ زمینی کنند یا خود شان طرح کدام سبوتاژی را داشته باشند، در حقیقت مرگ پیاده نظام خود را امضا میکنند و ما در نبردهای پیشین شش روزهی اسرائیل با حزبالله لبنان یا نبردهای دو سال پسین اسرائیل در غزه ناکامیهای قطعی اسرائیل را گواه بوده ایم. چون اسرائیل هرگز نه مستقیم و جبهیی نه جنگیده و تنها در غزه و سرزمینهای اشغالی نسلکُشی کرده. برعکس، ایران که صدها برابر آن مقتدر است و تجربهی هفت سال جنگ با عراق، جنگهای نیابتی منطقهیی و مقاومت سنگرداری را دارد.
پایان
سرچشمههای ثبوت:
جنگ منظم با اسرائیل هرگز در دستور کار خامنهیی قرار نه دارد.
http://www.afghanmaug.net/index.php/-mainmenu-36/5677-2024-08-04-16-59-50
اسرائیل هیچگاه نه جنگیده، تنها نسل کُشی کرده است. – سایت همایون – HOMAYUN.ORG
تیر ترورگر خامنهیی تا ختم حیات او قربانی میگیرد.
http://www.afghanmaug.net/index.php/-mainmenu-36/5611-2024-05-27-03-36-00
تیر ترورگر خامنهیی تا ختم حیات او قربانی میگیرد. – وبسایت جام غور
آخند شیعه را با طالب سنی چی کار؟ –
Afghan Maug
http://www.afghanmaug.net/index.php/component/content/article?id=4746