تفسیری دربارۀ تحولات اوکراین و پیرامون آن
نویسنده: توماس رُوپِر ــ Thomas Röperمترجم: سایت «۱۰ مهر»برگرفته از : آنتی اشپیگل ــ Anti Spiegel ــ ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ *
در عینحال، کیف نیروهای خود را در دونباس مستقر کرده و اخیراً گلوله باران دونباس را بهشدت افزایش داده است. علاوه بر این، زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، آشکارا تهدید کرده است که اوکراین را به یک قدرت هستهای برمیگرداند. اینها تهدیدهای توخالی نیستند، زیرا اوکراین نیروگاههای هستهای لازم برای تولید پلوتونیوم مورد نیاز و همچنین دانش فنی برای ساخت بمب اتمی را دارد. این دانش میراث اتحاد جماهیر شوروی است، زیرا موسسات صنعت هستهای در خاک اوکراین وجود داشت؛ موسسات و دانشی که هنوز هم وجود دارد.
این یک تهدید وجودی برای روسیه بود.
روسیه ماههاست که خطوط قرمز را مشخص کرده است. روز دوشنبه، پوتین بهوضوح به اوکراین هشدار داد که بالاخره به خصومتها پایان دهد. تمام هشدارها و نگرانیهای روسیه نادیده گرفته شد. ممکن است شما آن را متفاوت ببینید، اما روسیه راهی جز واکنش نظامی و از بین بردن تهدیدات موجود برای کشور خود نمیدید.
اکنون که شاهد عملیات نظامی روسیه هستیم، نظرات و دلایل خود را در این مورد، در یک تفسیر در اینجا به اشتراک خواهم گذاشت.
من فقط تا حدی از عملیات نظامی روسیه غافلگیر شدم. همین دو روز پیش فکر کردم و علناً گفتم که اعتقاد دارم که جنگی رُخ نمیدهد. اما این نظر در روز چهارشنبه تغییر کرد، اگرچه فکر نمیکردم به این سرعت اتفاق بیفتد.
دلیل اینکه قبلاً انتظار جنگ را نداشتم این بود که فکر نمیکردم کیف از فرصت استفاده کند. پوتین در سخنرانی خود خطاب به ملت در بهرسمیت شناختن جمهوریهای دونباس، تصریح کرد که از کیف میخواهد فوراً خصومتها علیه دونباس را متوقف کند، در غیر این صورت مسئولیت عواقب آن بر عهده کیف خواهد بود. ظاهراً این حرف در کیف بهعنوان یک بلوف تعبیر گردید.
روز چهارشنبه مشخص شد که کیف وضعیت را اشتباه ارزیابی کرده است. ارتش اوکراین نه تنها گلولهباران دونباس را متوقف نکرد، بلکه آن را شدت هم بخشید. تعدادی از غیرنظامیان جان خود را از دست دادند، برق و منابع آب تا حدی آسیب دید، در دونتسک آب جاری وجود نداشت و غیره. حتی حداقل در یک نقطه از جبهه تلاشی برای تهاجم هم وجود داشت.
این ظاهراً به صبر روسیه پایان داد. برای درک اینکه چرا چنین است، باید نگاهی بیاندازیم به تاریخ و سابقه امر.
سابقه و تاریخ
تاریخچه حوادث امروز به پایان اتحاد جماهیر شوروی بازمیگردد. غرب احساس میکرد در جنگ سرد پیروز است؛ شعار «پایان تاریخ» بر سر زبانها افتاده بود که قرار بود به این معنا باشد که نظام غرب از این پس تا ابد بر جهان حکومت خواهد کرد. این ممکن است در غرب خوب یا بد باشد، اما در خارج از غرب خوب نبود. در کشورهایی که به غرب تعلق ندارند، مردم نمیخواستند کسی آنها را مجبور کند که چگونه زندگی کنند، چه چیزی خوب و چه چیزی بد است.
غرب در آن زمان به گورباچف قول داد که ناتو را گسترش ندهد. معلوم بود که این وعده شکسته شده است (که اکنون رسانههای غربی نیز بدان اعتراف دارند). این امر آغازگر از دست دادن اعتماد به غرب بود که اکنون شاهد عواقب آن هستیم.
هرکسی که اولین گسترش ناتو را بهیاد میآورد، بهخاطر دارد که ایالات متحده در دهه ۱۹۹۰، چگونه میخواست گسترش ناتو را برای روسیه خوشایند کند. آنها گفتند که ناتو تضمین میکند که گرایشهای ضدِ روسی که در برخی از کشورهای اروپای شرقی، بهویژه لهستان و کشورهای بالتیک وجود دارد، مهار شود. امروز میدانیم که برعکس این اتفاق افتاد و احساسات ضدِ روسی را در این کشورها بیشتر دامن زد.
ناتو گسترش بیشتر و بیشتری را بهدنبال داشت. درک دیدگاه روسیه مبنی بر اینکه روسیه توسط یک دستگاه نظامی قدرتمند و غیردوستانه احساس خطر میکند، و در حال پیشروی در مرزهای روسیه است، اهمیت بالایی دارد. در روابط بینالملل، بسیار مهم است که ترسها و نگرانیهای دیگر کشورها جدی گرفته شده و نادیده گرفته نشود. نادیده گرفتن چنین ترسهایی باعث جنگهای بسیاری در طول تاریخ شده است. اما غرب ترسهای روسیه را ، ترسهایی که روسیه بیش از ۲۰ سال است آن را تکرار میکند، نادیده گرفته است.
سپس غرب از میدان در کیف حمایت کرد. میدان یک انقلاب مسالمتآمیز نبود که مردم خواسته باشند. میدان توسط غرب سازماندهی و تأمین مالی شد. من این را با جزئیات نشان داده و مستند کردهام و با منابع بسیاری در کتابام در مورد بحران اوکراین در سال ۲۰۱۴، آوردهام و هر کسی که بخواهد میتواند منابع را بررسی کند.
مردم اوکراین به میدان آمدند زیرا خواستههای سادهای داشتند: پایان دادن به فساد در کشورشان و پایان دادن به حکومت الیگارشیها. مردم بهدلیل اجرا نشدن خواستههایشان مورد استفاده قرار گرفتند. میدان یک الیگارشی را به قدرت رساند و پس از میدان، فساد در اوکراین به حد انفجار رسید.
میدان یک رژیم فاشیستی را به قدرت رساند و این رژیم تقریباً تمام روابط تجاری خود را با روسیه که ۵۰ درصد تجارت خارجی اوکراین را تشکیل میداد، قطع کرد. بعد از آن است که این کشور فقیر و فقیرتر شد و اکنون یکی از فقیرترین کشورهای اروپاست. اینها یکی از نتایج میدان است.
از این منظر، جنگ در دونباس حتی برای دولت اوکراین موهبتی بود، زیرا توانست مشکلات خودساخته کشور را به گردن جنگ بیندازد.
اما بدتر از آن، فریب دوباره ایالات متحده بود. پوتین در مصاحبههای خود میگوید که در زمان کودتای میدان چگونه با اوباما صحبت میکرد. اوباما از پوتین خواست که عقبنشینی کند و قول داد که نیروهای تحت کنترل آمریکا را نیز تحت کنترل خود نگه دارد. پوتین موافقت کرد. اما روز بعد، نیروهای تحت حمایت مالی ایالات متحده، با وجودیکه یک روز قبل برای انتخابات جدید مذاکره شده بود، به منطقه دولتی در کیف یورش بردند و دولت قدیم را سرنگون کردند. یکی از ضامنان این امر، اشتاین مایر، وزیر امور خارجه وقت آلمان بود که در مذاکره کمک کرده بود. اما در مورد نقض توافق کودتاچیان سکوت کرد.
اوباما به قولی که به پوتین داده بود عمل نکرد، و عمداً پوتین را فریب داد. این نسخه حتی مورد مناقشه ایالات متحده نیست، بلکه در عوض غرب به سادگی در مورد آن سکوت میکند.
فاشیستهایی که پس از آن در اوکراین به قدرت رسیدند، وقت را تلف نکردند و در ۶ آوریل ۲۰۱۴ عملیات به اصطلاح ضدِ تروریستی، یعنی جنگ در دونباس را آغاز کردند. از اواخر فوریه ۲۰۱۴، زمانی که دولت کودتا به قدرت رسید، تا ۶ آوریل، حتی یک هیأت مذاکرهکننده از کیف به دونباس نیامد. کیف دولتهای منطقهای را که قبل از میدان بهطور منظم در آنجا انتخاب میشدند، برکنار و دولتهای جدیدی را در کیف منصوب کرد، که از کیف بدون رفتن به دونباس و صحبت با کسانی که مخالف کودتای میدان بودند، دونباس را اداره میکردند. امّا کیف چه کرد، در ۶ آوریل ۲۰۱۴، تانک فرستاد و از آن زمان جنگ در دونباس جریان دارد.
پس از آن قرارداد مینسک منعقد شد که راه بسیار دقیق و همچنین سادهای را در راه صلح نشان میداد. کیف هرگز این توافق را اجرا نکرد و اکنون رسانههای غربی به آن اذعان دارند.
ما نباید فراموش کنیم که مناطق مورد بحث بهطور سنتی روسی هستند و همچنین ساکنان آن نیز از اقوام روسیه میباشند. مرزهای اوکراین امروزی در زمان اتحاد جماهیر شوروی ترسیم شد و هرگز بهعنوان مرزهای دولتی در نظر گرفته نشد و هیچ توجهی به جمعیت قومی نداشت. در داخل اتحاد جماهیر شوروی اهمیتی نداشت که مرزها کجا باشد، همانطور که در آلمان مهم نیست که یک مکان متعلق به نیدرزاکسن باشد یا هِسِن.
اما وقتی بعد از فروپاشی شوروی این مرزها به مرزهای دولتی تبدیل شد، دیگر مسئله بیاهمیتی نبود. این امر در مورد بسیاری از جمهوریهای شوروی سابق صدق میکند، بههمین دلیل است که در زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جنگهای زیادی رخ داد.
برای روسیه و روسها در اوکراین، هشت سال گذشته بد بوده است، زیرا هیچکس دوست ندارد افرادی را ببیند که بهعنوان هموطن شناخته میشوند، ولی با یک زبان صحبت میکنند و سنتهای مشابهی دارند. و بله: من عمدا از کلمه «کشتار» استفاده میکنم، زیرا حدود ۱۵هزار نفر در جنگی که در کیف آغاز شد جان باختند؛ و این را هم نباید فراموش کرد که سازمان امنیت و همکاری اروپا گزارش میداد و میدهد که ۷۵ درصد از تلفات غیرنظامیان جنگ را میتوان به ارتش اوکراین نسبت داد. پنهانکاری رسانههای غربی، نمیتواند واقعیت را تغییر دهد. و همچنین در مورد کودکانی صحبت میکنیم که با خمپاره به مهدکودکها و کودکستانها شلیک میشد.
و در پایان
اخیراً روسیه بارها از خطوط قرمزی صحبت کرده است که نباید از آنها عبور کرد. مسئله مربوط میشود به گسترش بیشتر ناتو و ایجاد پایگاههای ناتو در اوکراین. برای بیش از ۲۰ سال، روسیه شاهد بوده است که ایالات متحده و ناتو تمام نگرانیها، استدلالها و توضیحات این کشور را نادیده گرفتهاند. سال گذشته روسیه خطوط قرمز خود را اعلام کرد و در غرب بهنظر میرسید این احساس وجود دارد که روسیه جدی نمیگوید و مسئله مانند گذشته قورت داده شد. اما از دیدگاه روسیه، روسیه پشت به دیوار است و نمیتواند گام دیگری به عقب بردارد. ناتو در کشورهای بالتیک، در لهستان و در حال حاضر نیز در اوکراین درست در مرز روسیه است.
بله، همچنین در اوکراین. به گفته ناتو، این کشور «مأموریتهای آموزشی» را در اوکراین راهاندازی کرده است و طبق آمار رسمی ناتو، هزاران سرباز غربی در آنجا مستقر هستند. اینها، چه آنها را «ماموریتهای آموزشی» بنامید یا نه، پایگاههای ناتو در اوکراین میباشند. و این یکی از خطوط قرمزی بود که روسیه ترسیم کرد.
در ماه دسامبر، روسیه پس از تماس تلفنی بین رئیسجمهور بایدن و پوتین، مذاکرات را آغاز کرد. روسیه پیشنهادهایی برای معاهدهای جهت تضمین امنیت متقابل به غرب را ارائه کرده که غرب در موارد مهم آنها را نادیده گرفته است. روسیه بیش از هر کشور دیگری در تاریخ شفاف بوده، و نه پشت درهای بسته، که همه پیشنهادات خود را علنی کرده است.
در عینحال، کیف نیروهای خود را در دونباس مستقر کرده و اخیراً گلوله باران دونباس را بهشدت افزایش داده است. علاوه بر این، زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، آشکارا تهدید کرده است که اوکراین را به یک قدرت هستهای برمیگرداند. اینها تهدیدهای توخالی نیستند، زیرا اوکراین نیروگاههای هستهای لازم برای تولید پلوتونیوم مورد نیاز و همچنین دانش فنی برای ساخت بمب اتمی را دارد. این دانش میراث اتحاد جماهیر شوروی است، زیرا موسسات صنعت هستهای در خاک اوکراین وجود داشت؛ موسسات و دانشی که هنوز هم وجود دارد.
این یک تهدید وجودی برای روسیه بود.
روسیه ماههاست که خطوط قرمز را مشخص کرده است. روز دوشنبه، پوتین بهوضوح به اوکراین هشدار داد که بالاخره به خصومتها پایان دهد. تمام هشدارها و نگرانیهای روسیه نادیده گرفته شد. ممکن است شما آن را متفاوت ببینید، اما روسیه راهی جز واکنش نظامی و از بین بردن تهدیدات موجود برای کشور خود نمیدید.
اهداف عملیات نظامی اعلام شده توسط روسیه عبارتند از: پاکسازی نظامی و فاشیستی اوکراین. صحبت از این نقل قولهاست. صحبتی از اشغال اوکراین نیست، اما اشغال موقتی مانند آنچه در سال ۲۰۰۸ در گرجستان دیدیم، احتمالاً برای از بین بردن زیرساختهای نظامی ارتش اوکراین رخ خواهد داد. در گرجستان پنج روز طول کشید.
من شخصاً درک میکنم که پس از بیش از ۲۰ سال دروغ و فریب، روسیه صبر خود را از دست داده است. اما هر کس میتواند آن را همانطور ببیند که میخواهد.
امیدوارم اعلام روسیه مبنی بر عدم حمله به اهداف غیرنظامی، فقط به اهداف نظامی، اجرایی شود. با این حال، من در این مورد شک ندارم، زیرا بسیاری از بستگان خونی شهروندان روسیه در اوکراین زندگی میکنند. میلیونها ارتباط خانوادگی وجود دارد. در روسیه برای رویکرد روسیه درک وجود دارد، اما البته نه اشتیاق. اگر دولت روسیه به اهداف غیرنظامی حمله کند این درک مردم خود را از دست خواهد داد. بنابراین من کاملاً مطمئن هستم که ارتش روسیه تقریباً به هر قیمتی سعی میکند از تلفات غیرنظامیان در اوکراین جلوگیری کند.
* https://www.anti-spiegel.ru/۲۰۲۲/ein-kommentar-zu-der-entwicklung-in-und-um-die-ukraine/