گفتار ترامپ و نظرات هانتینگتون
بیژن باران
آمریکا از دمکراسی لیبرال روزولت به نئولیبرالیسم ریگن گذار کرده؛ این گذار در اکثریت محافظه کار کنگره، سنا، فرماندارها، دیوان عالی در نظرات هانتینگتون تبلور یافت. نظرات هانتینگتون تبیین وضع موجود 40 سال گذشته آمریکا می باشند. نظرات راستگرای هانتینگتون یعنی جنگ تمدنها، نسبیت فرهنگی، 3موج دمکراسی- دوستان ترامپ را جذب کرده؛ در رسانه فوکس مورد علاقه ترامپ تبلیغ شده؛ با استیو بنن نژادپرستی مردان سفید به ترامپ تقویت شدند.
اکنون ترامپ برخی از این نظرات را در جامعه 2قطبی آمریکا توییت می کند. حاکمیت آمریکا در پی تعدیل این توییتها/ جمله گویی های روزانه است. دمکراسی تضعیف شده، تجزیه طبقه متوسط، خشم، نارضایتی، ترس سفیدها در توییتهای ترامپ تبلور می یابند. رسانه های این تویتها را فاکتیابی و مسخره می کنند. نظرات اجتماعی را رسانه ها روزانه در دید دولتمردان می آورند. دیدگاه راست محافظه کار و چپ لیبرال هم در رسانه ها تکرار می شود. رای دهندگان و بینندگان رسانه هم آنها را جذب کرده؛ در گردهمآییهای سیاسی شوق خود را بروز می دهند.
در چرخه تولید، پخش، پذیرش، بیان، اجرا، تهییج – نظرات اجتماعی از نظریه پرداز به دولتمردان و رای دهندگان می رسند. در سده 21 این طوقه نظرات عالم، پخش رسانه ای، جذب دولتمرد سرعت یافته؛ با توهمات، ابداعات، شخصیت دولتمرد می آمیزد. واژه طوقه/ لوپ رابطه دیالکتیکی 3راس مثلث نظریه پرداز، رسانه، دولتمردرا تصویر می کند. اغلب این طوقه نامریی است؛ یعنی نظرییه عالم، بیانات دولتمرد، انتظارات رای دهندگان در رسانه تلاقی می کنند.
انباشت اطلاعات از یک رسانه خاص با آمیزش سلیقه، تجربیات، شخصیت، نظرات دولتمرد در رسانه ها بازتاب می یابد. گاهی هم دولتمرد کتاب یا مصاحبه مبسوط بصورت کتاب نشر می کند. این طوقه نظر، واسطه، عمل در مثلث نظر- واسطه-دولتمرد در 2 نمونه زیر نام برده شده اند.
1-مثلث فوکویاما- ولفوویتز- بوش پسر برای اشاعه دمکراسی در جنگ کلنگی افغانستان و عراق 2001 بود. گرچه فوکویاما مخالف حمله به عراق و رای به انتخاب ترامپ بود. این شاگرد هانتینگتون، “پایان تاریخ” آخر خط تاریخ را در فروپاشی اردوگاه و لیبرال دمکراسی آمریکا انگاشت. ولی با حلول آمریکا به نئولیبرالیسم، او تجدید نظر کرد. ولفوویتز معمار حمله به عراق بخاطر “سلاح کشتار جمعی”بود که با فشار اسراییل انجام شد. لذا نظر فوکویاما برای اشاعه دمکراسی را ولفوویتز به بوش پسر برای آغاز جنگ منتقل کرد.
2- مثلث هانتینگتون- فوکس، بنن- ترامپ نژادگرا بررسی می شود. هانتینگتون بر استیو بنن و رسانه فوکس اثر گذاشت. منبع دانش اجتماعی ترامپ در گروههای راست، میزگردهای فوکس نیوز، سر و کله زدن با کاسبها، توضیحات قوانین کسبی و ورشکستگی ها بوسیله حقوقدانان، کنترات نامه های برجها و زمینهای گلف، مشاهدات خانوادگی و همکاران، برنامه های تلویزیونی ریشه دارد. موضوعات این مناسبات اجتماعی منافع شخصی، ضوابط خانوادگی، ثروت اندوزی، خدشه در اخبار جهان را در بر می گیرند.
استیو بنن، متولد 1953 ویرجینیا، در آغاز طرفدار کندی لیبرال دمکرات، اکنون استراتژیست کاخ سفید، مشاور ارشد ترامپ عامه گرای جمهوریخواه است. در رقابت درونی ژوییه 2017 او کنار زده شد. او صاحب رسانه برایتبارت با گرایش “بدیل- راست/ آلت-رایت”بوده که “نگران طبقه متوسط و کارگر جامعه است.
زیرا با جهانی گرایی این طبقات با بیکاری مفرط دست و پنجه نرم می کنند.” او باور عمیق به تقابل میان 2 تمدن یهودی-مسیحی و اسلام دارد که به نوعی جنگ مقدس خواهد انجامید. او “فاشیسم اسلامی” را بکار برد که به جنگ تمدنهای هانتینگتون شبیه است. استادان، صاحبان جایزه نوبل اقتصاد، شهره گان ورزشی، سینمایی هم نظرات خود را نشر می کنند.
برخی استادان در کتاب، مصاحبه، ویدیو، برنامه تلویزیون نظرات راست یا چپ را به جامعه می ریزند. هانتینگتون، فریدمن، فوکایاما نمونه هایی از شهرگان سیاسی اند. هنرمندان الک بالدوین، ترهور نوح، استیو کولبرت طنز ترامپ را مرتب اجرا می کنند. ورزشکاران متعهد به جامعه مانند تختی کشتی گیر ایران، محمد علی مشتزن آمریکا، روماریو فوتبالیست سوسیالیست برزیل اند.
رسانه فوکس را روپرت مرداخ محافظه کار، راستگرا، جمهوریخواه در 1996 آغاز کزد. تلویزیون کابل آن در نیویرک 17 میلیون مشترک و محتوای اخبار مغرضانه، تئوری توطئه، تبلیغ منشور حزب جمهوریخواه، نژادگرا دارد. اخبار جنگ افغانستان، عراق، سوریه را از دید دولت وقت با حذف اخبار بد پخش کرد. مدیران آن اغلب به حرمت کارکنان زن تعرض کرده که به دادگاه کشانده شده اند. آنها مواضع حزب مورد علاقه خود را بضد حزب دمکرات نشر می دهند. یکی از این مدیران شان هنتی برای تبلیغ ترامپ است.
در 2015 حدود 95 میلیون خانوار آمریکایی فوکس نیوز را دریافت کردند. این رسانه چاپی، صوتی، بصری در کانال کابلی ماهواره ای 24ساعته، رادیو، تلویزیون، پایگاههای اینترنتی برای پخش صرف خبر چون گذشته نبوده؛ بلکه ارباب برنامه ها بایس/ تعصب خود را در اخبار تزریق می کنند. در ویکی پیدیا هم دروغهای این رسانه تبلیغ می شوند. 28% بینندگانش مجاب شده؛ به حزب جمهوریخواه رای می دهند. این مشاطه گری شوق و شور در بینندگان خود تولید کرده؛ رتبه محبوبیت بالای فوکس را برای جذب آگهیهای صنایع و خدمات دارد.
پیروزی 2016 ترامپ با وعده های عوامفریبانه به کمربند زنگار Rust Belt ممکن شد. ایالات دور 5دریاچه از شمال غرب نیویورک، پنسیلوانیا، ویرجینای غربی، اوهایو، میشیگان، ایندینیا، ایلینویز، ویسکانسین در کمربند زنگار ند. آنها در واکنش به بیگانگی از دولت، ویژگیهای شخصیتی رییس جمهور فعلی، انتظارات فروخفته سفیدها، تضاد سرمایه صنعتی و مالیگرا باو رای دادند. ترامپ تجربه سیاسی نداشته؛ اطرافیانش مانند برنن، لابی لیکود، فوکس نیوز نظرات سیاسی را به او القا می کنند.
ترامپ بساز و بفروش و چهره تلویزیونی جنجالی نیویورکی با خانواده، برجها، ثروت، زمین گلف در چندین نقطه جهان با رسانه ها داد و ستد چند دهه دارد. لذا از راه تفنن و جاهطلبی با سخنرانیهای انتخاباتی، مناظره های جنجالی، تعارفات توهمی- آمال فرو خفته بخش عمده سفیدپوستان منزجر از دولت را کانالیزه کرد. او جدا از بساط رسمی جمهوریخواه با اتکاء به جنجال رسانه ای و 30 میلیون پیرو متعصب پرزیدنت شد. در انتخابات 2016 حدود 120 میلیون رای دارند که این بلوک طرفدار سرکوب می شود.
این بلوک رای در حزب جمهوریخواه بساط رسمی را بخاطر انتخابات آتی 2مجلس به کرنش کشید. در سخنرانیهای کُنده ای/ معرکه ای انتخابات و پس از پیروزی هم شور در بخش راست جامعه پدید آورد. ترامپ اگرچه در انتخابات 3 میلیون رای کمتر از رقیب آورد؛ ولی با 306 رای الکترال- ناشی از 3ایالت پاندولی پنسیلوانیا، ویسکانسین، میشیگان با 107هزار رای بالاتر از رقیب- پرزیدنت شد. https://www.washingtonpost.com/graphics/politics/2016-election/swing-state-margins/
هانتینگتون نوشت: “جنگ تمدنها با رقابت ابرقدرتها، نیروهای جهانیگرایی غرب، جهادیگرایی اسلامی، ابراز وجود چینیها پایان می یابد. انقلاب مردم آمریکا را ببار آورد. جنگ داخلی ملت/ کشور آمریکا را ساخت. جنگ جهانی 2 رسالت آمریکا {گسترش سرمایه داری و دمکراسی} را ببار آورد.” تمدن شامل هویت، مذهب، ارزشها، فرهنگ، تاریخ می باشد. او روی جنگ تکیه کرد. این رسالت صدور دمکراسی آمریکایی است. این رسالت در افغانستان، عراق، لیبی ناکام ماند. پس از 1دهه بیلان نظامی آمریکا در خاورمیانه بقرار زیر است: هزینه 2تریلیارد دلار، چند هزار کشته، قتل چند 100 هزار مسلمان، کلنگی کردن شهرها، چند میلیون آواره و پناهجو به کشورهای همسایه زیر چادرهای سازمان ملل، 2کشور بیدولت سومالی، یمن.
اجرای تز جنگ تمدنهای هانتینگتون از نیمه آخر سده 20 تا آغاز سده 21 آمریکا را در تنش آورد. نیز می توان گفت: پیشگویهای او در آمریکا رخ داده اند؛ گردآوری پول در میهمانیهای “چایخوری” بضد “معامله نو” لیبرال روزولت برای تقویت نئولیبرالیسم ریگان بود. ثروتمندان راستگرا در این میهمانیها برنامه بیرون راندن اعتدالگرا های حزب جمهوریخواه را اجرا کردند.
این تنش شکاف جامعه بین سفیدها و مهاجران قهوی ای جنوبی، طبقات زحمتکش و نخبگان، ملیگرایان و جهانیگرایان، فرهنگ رنگین کمانی با آزادی ازدوج دگرباشان و سنتیان دینی را اوج داد. این تنش در سده 21 دولت را مختل کرده؛ اغلب پرزیدنت را کنگره در آچمز نگهداشت. رزمندگی کارگران دهه 1960 نرخ سود را کاهش داد؛ در دهه 1970 با گشایش چین سرمایه به آسیا رفت. کوچ سرمایه به آسیا به پیدایش نئولیبرالیسم آمریکا منجر شد. اکنون مزد واقعی کارگر از 1979 کمتر است.
هانتینگتون تمدن را گسترده ترین و مهمترین سطح هویت جامعه یعنی در برگیرنده دین، ارزشها، فرهنگ، تاریخ دانست. “جنگ تمدنها”ی هانتینگتون در سخنرانی ترامپ 2017 در ورشو جان گرفت. ترامپ “از اروپایها و آمریکایها خواست که از تمدن غربی بضد افراطیان قهر و گروههای بربر” یعنی جهادیگران اسلامی حراست کنند. نظرات هانتینگتون رگه های نژادگرا، خوف/ پارانویا، ضد خارجی، ملیگرا را داشته که استیو بنن آنها را جذب کرده؛ به ترامپ انتقال داد.
در حالیکه تمدن غرب دستآوردهای زیر را برای انسانها دارد: حقوق بشر شامل حقوق اقلیتها می شود. اشاعه دادگاههای مدرن در شهرها به دادگاه نظامی سرایت کرد نه بنا به سنت قبیلگی صحرایی برای تقاص جابجای مجرم. قانونگرایی، جدایی دین و دولت، آزادی رسانه ها، یک فرد یک رای، مرزهای باز، تجارت آزاد، پیشرفتهای طبی، دارویی، فنآوری، علمی، ایجاد سازمان ملل، گسترش توریسم، صیانت صلح، گسترش خدمات و طبقه متوسط، ایمنی محیط کار، آگاهی به خطرات زیستبوم.
هانتینگتون در جهت منافع جناح راست نظامیگر آمریکا، بمباران یکپارچه ویتنام برای زدایش گیاهان، تخریب ژنتیک موجودات، کوچ اجباری انسانها را تبلیغ کرد. او تحلیلگر سیاست آمریکا نبوده؛ از تمدن اسلام، چین، هند فهم بسزا نداشت. او تهاجم آمریکای پس از ج ج 2 را به تمدن تعمیم داد. در دهه 1970 در جامه مجاهدان ضد شوروی در پاکستان و افغانستان جهادیهای مذکر را عربستان با مدرسه سازی و آمریکا با اسلحه سازماندهی کردند.
جنگ اوکراین، رجز خوانی کره شمالی، تهدید چین، دیوار مرز مکزیک، بیاحترامی ترامپ به مرکل آلمان و دیگر رهبران جهان – ربطی به “جنگ تمدنها” نداشته؛ ناشی از شخصیت و تبلور نژادگرایی لایه ای از مردم آمریکا در ترامپ است. این جنگ تمدنها نبوده؛ جنگ بخش نظامی آمریکا با جهان برای فروش بیش از 200 میلیارد دلار به عربستان و انفجار تسلیحات بخرج مردم در جنگهای خاور میانه است.
اکنون ترامپ بر راس سرمایه داری جهانی با توییترها، سفرها، رفتار غیر دیپلماتیک آشوب سیاسی را دامن می زند. در حالیکه آمریکا بسوی فرهنگ رنگین کمانی می رود؛ برتری کارگران مرد سفید رقیق شده؛ هجوم نژاد قهوه ای جنوبی و پناهجویان افزون شده؛ فرار کارخانجات به آسیا بیشینه شده؛ منابع انرژی تجدیدپذیر گسترش می یابند.
این روندها را ترامپ در ضدیت با مهاجرت، موضعگیری متناقض در مورد وهابیگری عربستان و اخوانیه مصر، حمایت نژادگراها، رفع مقررات زیستبوم، بیاحترامی به کشورهای دیگر بیان می کند. حقوق مدنی در ایران را پیرهن عثمان کرده؛ ولی نقض فاحش آن را در عربستان مسکوت می گذارد. در مثلث هانتینگتون- فوکس، بنن- ترامپ، برخی نظرات هانتینگتون بررسی می شوند: جنگ تمدنها، نسبیت فرهنگی، موج 3 دمکراسی، نژادگرایی سفید.
هانتینگتون 1927-2008 عضو حزب دمکرات شورای امنیت ملی کارتر بود؛ بنیانگزار نشریه مشی خارجی، بود. ولی در مورد مهاجران نظرات راست در محدودیت آنها در آمریکا داشت. او گفت: جنگ آینده بین کشورها نبوده؛ بین تمدنهاست. نمونه: جهادیگران بضد صلح جهان. این حکم از طریق میزگردهای تصویری فوکس به ترامپ نشت کرده؛ در نتیجه به رقیب انتخاباتی نق می زد که از کاربرد “فاشیسم اسلامی” برای اغتشاشات خاور میانه حذر می کند. در حالیکه این رقیب گفت: داعش و طالبان دست پرورده های آمریکا بودند.
هانتینگتون 3موج دمکراسی را در جهان مدرن نام می برد. موج 1 دمکراسیها با رای مردان سفید پرزیدنت جاکسون آمریکا و 29 کشور دیگر بود که در 1942 به 12 تا کاهید. موج2 تا 1962 با 36 دمکراسی؛ در نیمه دهه 1970 به 30 تا کاهید. موج 3 دمکراسی در 1974 با پرتغال آغاز شده؛ سپس در 1980 به فیلیپین، کره جنوبی، تایوان؛ بعد اروپای شرقی و آمریکای لاتین تا به 100 کشور رسید. موج 4 با بهار عربی آغاز شد؛ تنها تونس پیروز شد. اکنون اکثریت اعضای سازمان ملل دمکراسی اند. آیا جهانگستری آمریکا در لوای گسترش دمکراسی است یا نتیجه نظامیگری ابر قدرتی؟ چرا آمریکا اجازه قداره کشی در خلیج فارس را دارد؛ نه سازمان ملل؟
اکنون چین، هند، روسیه مبارزه با تروریسم را در نشست 2017 بریکس علم کرده؛ تا بتوانند به نواحی مورد دلخواهشان لشگر کشی کنند. هانتینگتون در نظم سیاسی در جوامع در حال تغییر 1968 نوشت: 3قاره آمریکای لاتین، آفریقا، آسیا در کوران مدرنیزاسیون اقتصاد برای انطباق با غرب تلاش کرده تا سیاست شان را نیز نهایتا با مدرنیته غرب انطباق دهند. در اینجا غرب در برگیرنده عمدتا آمریکا، انگلیس، صندوق بین الملی پول، بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی می باشد که توسعه اقتصادی رقابتی را جهانی کرده اند.
هانتینگتون با دیدگاه نسبیت فرهنگی در کتاب ما کیستیم؟ نوشت: صعود چندفرهنگی خطری برای هویت ملی شهروندان آمریکا قلمداد می شود. او تغییر در فرهنگ را نمی پذیرد. نیز بجای فرهنگ تمدن را بکار می برد. فرهنگ ارزشها، رسوم، راه زندگی در حال تکامل با همسایگان است. مانند فرهنگ مدرن آمریکا. تمدن مرحله عالی توسعه جامعه انسانی در فرهنگ، علم، صنعت، حکومت در منطقه خاص تاریخی می باشد. مانند تمدن هند و مصر.
هر فرهنگ جدید با تاریخ و اوضاع مادی مشخص می باشد. فرهنگ پرورش و تبلورات هنری و ذهنی گروهی انسانها شامل آداب، رسوم، نوع اندیشه، زبان، خوراک، پوشاک، تجارت، راه زندگی، خلقیات، در زمان-مکان خاص است که به نسلهای بعدی انتقال می یابد. مانند فرهنگ قبیلگی، فئودالی، بورژوایی.
فرهنگ بختیاری با فرهنگ شیرازی و حجاز در سده 20 تفاوت داشت. در حالیکه همه در تمدن ایران درج می شوند. فرهنگ امپریال خارجی مثلا آمریکایی نمی تواند بزور بر فرهنگ بومی مثلا افغان اعمال شود. البته در برخی موارد جنگی و ماشین سازی غالب می شود.
فرهنگ ثابت نمانده؛ با همسایگان و وضع جدید مانند اینترنت یا تلویزیون ماهواره ای در رفتار، پوشاک، کاربرد تلفن همراه تغییر می کند. فرهنگ می تواند نسبی بنا به 2 کشور یا 2زمان باشد. نمونه فرهنگ نسبی 2 زمان در زیر می آید. ترکیب روز بخیر و شب بخیر مربوط به دوره رو در رویی حضوری 2طرف بود. اکنون با تلفن، تلگرام، سکایپ، فیسبوک- وصل برخط در 2منطقه ی زمانی متفاوت- آنها را نمی توان بکار برد. وقتی یک طرف در ایران می گوید روز بخیر، در آمریکا یا استرالیا شب است. لذا باید گفت وقت بخیر که نسبت به ساعت شبانه روز خنثی است.
آیا اخلاق بنا به فرهنگ نسبی است؛ یعنی نیک و شر بنا به هنجارهای فرهنگی تغییر می کنند؟ داوری اخلاقی در حقیقت نمی گنجد. داوری اخلاقی در کشورهای اسکاندیناوی و خاورمیانه متفاوتند. نمونه های این تفاوت: اعدام، زن عصمت مرد است، کشتن جانوران، دروغ گویی، بچه سرراهی بهتر از کورتاژ/ سقط جنین است، پرداخت بدهی اجباری است. نسبیت فرهنگی اینها را شامل نمی شود: سر قول بودن، بدکاری بد است، رسوم بختیاری بر رسوم قشقایی ارجح اند، نیات دکتر مصدق نجیب اند، هدایت ژنی بود، کردار بنا به فرهنگ فرد درست است.
در هر فرهنگی برخی داوریهای اخلاقی صدق می کنند، ولی هیچ داوری اخلاقی جهانشمول نیست. هر داوری اخلاقی نسبیت فرهنگی دارد. ولی برخی داوریهای اخلاقی فرای نسبیت فرهنگی اند. داوری دیگران جهانشمول است؛ یعنی در همه فرهنگها داوری، فضولی، مداخله به درجات وجود دارد. داوری اخلاقی صحت دارد اگر حقیقت داشته باشد، اگر شخص خاصی را در بر نگیرد. اگر دزدی بد است؛ آنگاه این یک حقیقت است. دیگر نمی توان گفت دزدی در فرهنگ آ نسبت به فرهنگ ب خوب است.
ولی شاید برخی ارکان فرهنگ ثابت بمانند. البته مغزهای خلاق هر فرهنگ هم آنرا از درون تغییر می دهند. نمونه: اصطلاحات نوین زبان، کاربرد، ترک لغت، تکیه کلام، ضرب المثل، رفتار، معماری ساختمان حمام و آشپزخانه اندرونی. کیش آمریکایی را می توان خلاصه کرد: آزادی، برابری، فردیت، دمکراسی، قانونگرایی. می توان گفت در سده 20 کیش آمریکایی نسبیت فرهنگی در 3قاره دارد. این کیش در چنگال بوروکراسی نظامی جهانگستر گیر کرد. نمونه: سرنوشت حقوق بشر کارتر در دولت ترامپ.
نسبیت فرهنگی در سده 21 با هنجارهای سازمان ملل خوانا نبوده؛ همانگونه که خیمه صحرایی در تقابل برج دارای تهویه مطبوع ناجور است. عربستان و ایران حقوق بشر را اسلامی ندانسته؛ پس با نسبیت فرهنگی می توان این 2 کشور را در تضییع حقوق بشر در شلاق و قطع عضو مجرمین پذیرفت.
منابع. 2017/09/08 هانتینگتون Huntington 1927-2008 کتب زیر را نشر کرد:
The Third Wave: Democratization in the Late 20th 1993
The Clash of Civilizations and the Remaking of WorldOrder 1996
American Politics: The Promise of Disharmony1981
Who Are We?: The Challenges to America’s National Identity 2004
Political Order in Changing Societies The Henry L. Stimson Lectures Series 2006
https://afeministtheorydictionary.wordpress.com/2007/07/21/cultural-relativism/ نسبیت فرهنگی 2007.