چه باید کرد؟
این شعر هرچند در سال 1361 خورشیدی، (یعنی در دورۀ نبرد میهنی) سروده شده است، زمانی که امواج آتش و خون در اثر رقابتهای خونین قدرتهای جهانی، جامعه ما را به کام اژدهای جنگ کشیده بود؛ اما تا هنوز در سرزمین جنگزده، بحران گرفته و بلا کشیدۀ ما این رقابتهای خونین و ویرانگر به شدت ادامه دارد. بنابرین این شعر در حال حاضر نیز قابل خوانش مجدد است. با این نیت آن را تقدیم هموطنان می کنم.
چه باید کرد؟
امید زندگی در پنجه های شب،
به عشق صبح نورانی،
چنین افسرده می میرد،
پیام عشق و آزادی،
نوای جان فزای عندلیبان چمن آرا،
میان غلغل زاغان بد آوزا،
چه مظلومانه در امواج واهی،
غرق می گردد.
چه باید کرد؟
فروغ مهر شب افروز،
و رای ابر های تیره
و یا در قعر تاریکی،
درون شط جوشان زمان،
در اوج تنهایی،
بمیدان ستیز کینه توزان سیه،
در خون می غلطد.
چه باید کرد؟
همای تیز پرواز قوی هوشان،
کبوتر های افکار جهان پیما،
زتیر ناکسان
افسرده و مجروح،
پروبال بسته در کنج قفس،
محصور و زندانی.
چه باید کرد؟
در این ویرانه،
صوت بلبل و
رفتار کبک و
جلوۀ طاووس گون،
جرم است؛
کجا آخر!
روان بحر گون قدسیان،
در قالب قیرین زاغان زمان
گنجد.
چه باید کرد؟
اسیر حلقه های تیره زنجیر وحشت
شد؟
لباس حیله و تزویر،
بر تن کرد؟
بساز دلخراش دیو ها،
رقصید؟
ویا راه دگر،
بگزید.
چه باید کرد؟
رسول پویان
26/2/1361