۲۶ دلو روز پرافتخاری که ثمره اش در خون نشست
نویسنده : مهرالدین مشید
پنجشنبۀ گذشته برابر به ۲۶ دلو بود، بیست و نه سال پیش از امروز مردم افغانستان روز فراموش ناشدنی یی را به استقبال گرفتند. مردم افغانستان از این روز به مثابۀ روز پرافتخار یاد می کنند و این روز را نقطۀ عطفی در تاریخ مبارزات شان برضد ارتش سرخ می یندارند؛ اما صدها دریغ و درد که ثمره اش در خون غرق شد و کشتی نجات مردم افغانستان برای همیش در گل نشست. در این روز آخرین نیرو های فرقهء چهل شوروی به فرماندهی جنرال گروموف با عبور از دریای آمو افغانستان را پس از نه سال و یک ماه بیست روز جنگ دشوار و نفس گیر برای همیش ترک کردند. جنرال گروموف با نگاهی به عقب مراسم سادهء شکرگذاری را ادا کرد و خروج از افغانستان را جشن گرفت که از جنگ سخت و آزمونی جان به سلامت برده است. مردم افغانستان برای خروج این نیرو ها بهای گزافی پرداختند که بیش از یک و نیم میلیون شهید و در حدود دو میلیون معیوب و پنج میلیون هم آواره را در بر داشت. مردم در آن روز برای آن از این روز جشن گرفتند که سرنگونی رژیم نجیب و پیروزی زود هنگام مجاهدین را پیش بین بودند. زیرا درک کرده بودند که گرباچوف با ایجاد اصلاحات بنیادی در شوروی زیر نام پروسترویکا گلاسنوس به جنگ افغانستان و رهبران حزب کمونیست خدا حافظی کرده است. مردم ما فکر می کردند که به زودی مجاهدین پیروز می شوند و آرزو های شان در حکومت آنان تجسم عینی پیدا می کند و عدالت عمری و رفاهء اسلامی و بالاخره عدالت اجتماعی را شاهد خواهند بود و به حداقلی از آزادی ها و حقوق انسانی شان نایل می آیند؛ اما با تاسف که این رویا ها خیالی بیش نبود و مردم بیچارهء ما نمی دانستند که گرگانی زیر نام رهبران و فرماندهان جهاد چگونه سخت در کمین آنان نشسته اند که با وارد شدن در افغانستان تمامی زمین های دولتی و شخصی را غصب عزت و حیثیت شان را به بازی می گیرند و حتا از هتک حرمت بر روح شهدا هم دریغ نمی کنند و بدتر از دیگران به آرزو های مجاهدین و ارزش های جهاد و اسلام جفا می کنند. جفاهای شماری رهبران جهاد و فرماندهان آنان سبب شد که نه تنها بدترین ستم طالب را تحمل کردند و شاهد حملهء دیگری به کشور خود باشند؛ بلکه بدتر از آن امروز شاهد بدترین حمله های وحشتبار بوده و هر روز گروه گروه قربانی حمله های وحشیانه طالبان می شوند و هر رو بیکارتر و فقیرتر می شوند و شماری دزدان و غارتگران درون دستگاهی و بیرون دستگاهی دندان های شان را برگلوی این ملت مظلوم چسپانده اند و خون شان را می مکند و بالاخره پس از ۲۹ سال خروج نیرو های شوروی از بد روزگار و وابستگی های رهبران و فرماندهان جهاد به شبکه های استخباراتی، این بار شاهد حضور نیرو های ناتو و امریکا می باشند.
صد ها دریغ و درد، امروز مردم ما در جایی قرار دارند که دیروز در زمان خروج نیرو های شوروی از افغانستان حالت بهتر و بهتری از آن داشتند، شاید این حرف برای آن غارتگران جهاد و ارزش های جهاد کشور چندان خوشایند نباشد؛ زیرا که با به تاراج بردن دارایی های عامه و شخصی چنان ثروتمند شده اند به سرمایه های افسانه یی رسیده اند و از ناز و نعمت زنده گی برخوردار اند که حتا از شدت بی حیایی تلخی خوان تلخ دیروزی خود را نیز فراموش کرده اند و در موجی از خودبیگانگی ها گویی زنده گی فلاکت بار دیروزی پدران شان را در کنگره های طلایی و ستون های مرمرین و تاق های زمردین کاخ ها و ویلا های شرم آلودی به تماشا نشسته اند که حتا شرم از خدا و حیا از مردم را هم به باد فراموشی سپرده اند و در دنیایی از بی دردی ها چنان بی شرمانه نفس می کشند که در موجی از خودبیگانگی حتا خشم و نفرت خداوند را بر خود رحمت پنداشته و در زیر سایه های درخت بی ننگی که ریشه در مقعد شان دارد، فخر و مباهات می کنند. این در حالی است که مردم هرچند در زیر زنجیر های ستم آنان دست و پنجه نرم می کنند؛ اما شرمساری آنان را با چشمان گشاده به تماشا نشسته اند. امروز که ۲۹ سال از آن روز می گذرد، شهروندان کشور بویژه شهروندان کابل چنان در وحشت زنده گی می کنند که ازبد روزگار به آن و روزگاران زشت شکران ادا می کنند؛ اما شگفت آور این است که امروز هم آنانی بی شرمانه گلو ها را پاره می کنند و با افتخار از آن روز یاد می کنند که بیشترین جفا را در حق مجاهدین راستین و مردم افغانستان روا داشته اند و بی شرمانه داد از جهاد و ارزش های دیروزی آن می زنند و سخت مورد خشم نفرت مردم ما قرار دارند. از همین رو است که امروز مردم افغانستان با بلند کردن دست به سوی آسمان می گویند که الهی ما را از شر رهبران و فرماندهان جهاد و وحشت طالبان و دهشت مفسدان درون دستگاهی و بیرون دستگاهی نجات بده و این ناامنی ها و تنش ها را در کشور نابود کن و هرچه زودتر صلح و ثبات را در کشور برقرار دشمنان داخلی و خارجی مردم افغانستان را شرمسار و نابود کن. هرچند این دعا برای آنانی که وجدان های شان خوابیده و به قول قرآنگریم “ختم الله” شده اند، حرف اضافه یی تلقی شود؛ زیرا آنانی که احساس شان را در برابر رنج مردم از دست داده اند، به مثابهء سنگ های جهنم اند که در خشم خدا می سوزند و درد مردم داشتن در وجود شان مرده است. از این رو از غم انسان فارغ اند و انسانیت در درون شان مرده است. پس از این مرده ها به قول حافظ بزرگ ” اگر نمرده به فتوای من براو نماز کنید”هرگز توقعی نمی توان داشت و فقط این قدر بس است که فریب شان را نخورد برای آنان فرصت داد تا در آتش جاودان خدا مانند نمرود تاریخ بسوزند؛ زیرا آنانی که زیر نام جهاد، میلیون ها دالر را از مردم افغانستان دزدیده اند، اسلام سیاسی را به موزه های تاریخ سپردند، به جهاد و ارزش های جهاد جفا کردند، آرزو های میلیون ها انسان مظلوم بویژه مجاهدین راستین را به بازی گرفتند و جهاد را ابزاری برای غارت دارایی های مردم افغانستان قرار دادند، باید بدانند که تاریخ حیات سیاسی شان به پایان رسیده است، خشم و نفرت مردم را بیش از این برضد خود نیانگیزند. آنان باید بدانند که دیگر مردم افغانستان آنان را شناخته اند و دریافته اند که آزموده را آزمودن خطا است و گزیدن یک مسلمان از یک سوراخ دوبار نه ننها گناه؛ بل حماقت بزرگ است. شگفت آور این است، آنانی که بیشتر غارت کرده اند و در حق جهاد و اسلام بیشتر خیانت کرده اند. به گونهء بی شرمانه گلو های شان را بیشتر از دیگران تا کام می درند و داد از سلام و ارزش های جهاد می زنند، فکر می کنند که مردم افغانستان حافظه های شان را از دست داده و خاطره های پس از سقوط داکترنجیب تا امروز را به باد فراموشی نهاده اند. در حالی که این طور نیست، مردم افغانستان آنان را شناخته اند و درک کرده اند که به چه میزانی در میان مردم تجرید شده اند و سیاهی لشکر های آنان همه مقطعی است؛ زیرا آنان از تنگدستی های مردم استفاده می کنند و این سودجویی های آنان از مردم مقطعی است و جایگاه استواری ندارد. یاهو
اول حوت سال ۱۳۹۶