شهادت یک دختر از بازداشتگاه وزرا
«دختره کشف حجابی نشانت میدهیم!»
یک سال از روزی که ژینا مهسا امینی، دختر کرد ۲۲ سالهای که پس از دستگیری توسط گشت ارشاد در بازداشت پلیس جان باخت میگذرد. او سه روز پیش از آنکه خبر مرگش اعلام شود، با علائم مرگ مغزی از بازداشتگاه پلیس به بیمارستان فرستاده شده بود. آنچه بر سر امینی آمد و همچنین انتشار اطلاعات نادرست توسط مراجع رسمی پس از این واقعه، خشم جوانان ایرانی را برانگیخت. جوانانی که به خوبی میدانستند که آنچه بر سر مهسا آمد، میتوانست برای خود یا یکی از عزیزانشان رخ بدهد. مرگ مهسا، جرقهی اعتراضاتی شد که از سوزاندن روسریها توسط زنان آغاز و سپس به جنبشی علیه حکومت دینی در ایران تبدیل شد و توجه ایرانیان و جهانیان را برانگیخت. یک سال پس از آن واقعه، از آنچه که بر سر مهسا امینی آمد چه میدانیم؟ در نظامی که پوشش زنان توسط قانونگذاران مرد و بدون چون و چرا کنترل میشود، وظیفهی گشت ارشاد اعمال خطوط قرمز ایدئولوژیک این نظام است. در تابستان سال ۱۳۹۸ ماموران گشت ارشاد در ایستگاه متروی حقانی، همان جایی که مهسا امینی سه سال بعد بازداشت شد، ماموریت خود را چنین شرح دادهاند: |
«دستورالعمل و شیوهنامه برای تذکر به افراد داریم؛ اگر خانمی بدحجاب باشد و بدحجابیاش شامل مواردی باشد که اصلاحپذیر نباشد وی را به مقر پلیس امنیت هدایت میکنیم؛ مواردی همچون مانتوی کوتاه و بدننما، شلوارهای کوتاه و چسبان و از این جمله؛ اما اگر فقط مواردی را داشته باشند که قابل اصلاح باشد مثل عقب بودن شال یا روسری با دادن تذکر و اصلاح آن در محل، اجازه میدهیم فرد به تردد خود ادامه دهد [۱].» |
خانواده امینی اعلام کردند که او قبل از این حادثه در سلامت کامل بوده است. افزون بر این، در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، بیمارستان کسری پستی منتشر کرد مبنی بر این که مهسا در حالت مرگ مغزی به این بیمارستان منتقل شده است، پستی که متعاقباً حذف شد [۲]. سندی که از سوی ماموران کلانتری ۱۰۵ تدوین و ثبت شده است نیز «مصدومیت در پلیس امنیت وزرا» را تایید میکند. همچنین در شهادت اخذ شده از یکی دیگر از زنانی که همراه با امینی و با همان اتومبیل ون گشت ارشاد به ساختمان پلیس وزرا منتقل شده نیز آمده است که «مهسا فقط گريه میكرد… مهسا بيهوش بود، اما برخورد ماموران بسيار توهينآميز و تحقير كننده بود و پرتنش» [۳]. با این حال، در گزارشی که ستاد عالی حقوق بشر قوه قضاییه منتشر کرده [۴] با استناد به گزارش پزشکی قانونی، اظهارات رئیسجمهور و رهبر جمهوریاسلامی، و همچنین بیانیه وزارت اطلاعات آمده است که مرگ مهسا امینی «ناشی از اصابت ضربه به سر و اعضا و عناصر حیاتی بدن نبوده است» بلکه به لحاظ عوارض عمل جراحی مغز در سنین کودکی که در نتیجه آن، «توانایی لازم جهت جبران و تطبیق با وضعیت ایجاد شده» را از او سلب کرده رخ داده است، به گونهای که وی پس از دستگیری «به طور ناگهانی دچار افت هوشیاری شده و متعاقب آن بر زمین» افتاده است. یک سال پس از این واقعه، نه تنها هیچ کس در ارتباط با مرگ امینی متهم یا محاکمه نشده بلکه قوه قضاییه جمهوری اسلامی از پیگیری شکایت خانواده امینی نیز امتناع کرده است [۵]. در عوض ، قوه قضاییه جمهوری اسلامی به دنبال شکایت وزارت اطلاعات از محمد صالح نیکبخت، وکیل خانواده امینی، این وکیل دادگستری را به دلیل گفتگو با رسانهها دربارهی این پرونده، به «تبلیغ علیه نظام» متهم کرده است. آقای نیکبخت در تاریخ ۸ شهریور در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران حاضر و محاکمه شد. نیکبخت خواستار تشکیل کمیته حقیقتیاب مستقلی، متشکل از پزشکان متخصص شده بود. وی همچنین خواسته بود که تصاویر دوربینهای متصل به لباس ماموران گشت ارشاد و همچنین دوربینهای داخل ون پلیس حامل مهسا و دوربینهای امنیتی محدوده فعالیت گشت ارشاد منتشر شود [۶]. همچنین دو روزنامهنگار به نامهای نیلوفر حامدی و الهه محمدی در اولین روزهای اعتراضات بازداشت و طی روند قضایی غیرعلنی ، که تا خرداد ۱۴۰۲ ادامه یافت، به اتهاماتی از جمله «همکاری با دولت متخاصم آمریکا» و «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی» متهم شدند [۷]. نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی خانواده امینی را نیز هدف قرار دادند. در ۱۴ شهریور، دایی مهسا امینی بازداشت شد. در روزهای منتهی به اولین سالگرد جانباختن مهسا، پدر او چهار بار برای بازجویی به دفتر وزارت اطلاعات در سقز احضار شده بود. ماموران وزارت اطلاعات او را تهدید کردند که اعضای خانواده نباید در سالگرد مهسا بر مزار او بروند و از گذاشتن پستهای یادبود در رسانههای اجتماعی خودداری کنند اگرنه فرزند دیگرشان نیز دستگیر خواهد شد. در روز سالگرد نیز پدر مهسا احضار شد و برای مدت کوتاهی در بازداشت بود. او زمانی به خانه بازگردانده شد که ماموران اطلاعات خانه را محاصره کرده بودند تا مانع خروج او از منزل شوند [۸]. کمیته حقیقتیاب سازمان ملل متحد در مورد ایران، در بیانیه روز ۲۳ شهریور ۱۴۰۲ خود به این اقدامات مقامات جمهوریاسلامی واکنش نشان داد و گفت: «از زمان مرگ در بازداشت ژینا مهسا امینی، دولت جمهوری اسلامی ایران از انجام تعهد خود مبنی بر تامین و تضمین حق شناخت حقیقت و برخورداری از عدالت و اقدامات ترمیمی و جبرانی خانواده او و خانواده سایر قربانیان، زنان و دختران و همه معترضانی که حقوق بنیادین بشری شان نقض شده، سرباز زده است» [۹]. بلایی که چهل چهار سال است دامنگیر ایران شده، عدم پاسخگویی و معافیت سیستماتیک مسئولان مجرم این حکومت از مجازات است؛ این امر هر تلاشی برای شفافسازی و تحقیقات مستقل را به بن بست می کشاند و باعث شده انبوهی از پرسشها و ابهامات همچنان درباره سرنوشت امینی مطرح باشد. زن جوان دیگری نیز با بنیاد عبدالرحمن برومند مصاحبه کرده که داستان او شباهت بسیاری به سرگذشت امینی دارد و نور را بر تاریکخانهای میاندازد که حکومت تلاش میکند آن را مخفی کند [۱۰]. زهرا (نام او برای پنهان کردن هویتش تغییر کرده) در یک خانوادهی بسیار مذهبی در شهری کوچک و محافظهکار به دنیا آمده است. او در زمستان سال ۱۳۹۸ درست مانند مهسا امینی در حوالی ایستگاه متروی حقانی در شمال تهران توسط گشت ارشاد بازداشت و مانند او به بازداشتگاه وزرا منتقل شد. زهرا از این مصیبت جان سالم به در برد. اما روایت او خشونت خودسرانه و زنستیزی سازمانیافتهی نظام آپارتاید جنسی ایران را به تصویر میکشد: |
«من یه شال و کلاه زمستونی تنم بود کاملا یک تار موهام هم بیرون نبود، گردنمو با شال گردنم کاملا پوشونده بودم، کلاهم کلاه زمستونی خیلی بزرگی بود [که] تا گردنم اومده بود، یک کاپشن سورمهای بلند و گشادی هم پوشیده بودم. از مترو که اومدم بیرون این گشت ارشادهای مترو حقانی همیشه بودن، یعنی من هر وقت که میرفتم اونجا میدونستم که این موجودات کثیف رو باید ببینم و همیشه یک ستیز خاصی باهاشون داشتم، همین که پام رو از مترو حقانی گذاشتم بیرون هفت-هشت تا زن چادری و هیکلی اومدن سمت من انگار مثلا یه قاتل زنجیرهای دیدهاند». «یورش آوردن به سمت من و گفتن چرا کلاه گذاشتی دخترم؟ این پوشش غربی چیه تو داری؟ مگه نمیدونی مملکت ما مملکت اسلامیه، پوشش کلاه مگه عرف جامعه ماست خانوم؟ من واقعا اینجور مواقع نمیگم بله بله حق با شماست، اصلا اگر بفهمم قراره حتی به من تجاوز هم کنن باز سر خم نمیکنم در برابر این موجودات پلید. گفتم چی میگید برای خودتون؟ من پوششم الان کاملا پوشش اسلامیه حتی گردنم هم بیرون نیست. تو به کاپشن من نگاه کن، حجاب من الان از حجاب تو برتره. اینا یهو گفتن تو [توی] تظاهرات چند وقت پیش بودی آره؟ گفتم تظاهرات چیه؟ کدوم تظاهرات من بودم؟ چی میگی برای خودت؟ چیزی زدی؟ اینو که من گفتم منو گرفتن دوتایی کشوندن زمین!» «کلا این کشوندن زمین هم روال کاریشونه انگار مثلا یک میزانسن حفظ شدهای هست براشون. منو کشوندن روی زمین بردن گذاشتن تو ونشون گفتن تو توی تظاهرات شرکت کردی، این هم که وضع پوششت هست، دوربین توی ماشین ماست هر کاری کنی از این لحظه ثبت میشه. من هم گفتم عه دوربین تو ماشینتونه؟ خیلی خب کلاهم و شالم و همونجا باز کردم گذاشتم زمین، اومد یک سیلی محکم زد در گوش من. یعنی برق از سر من پرید!» «پاشدم داد و بیداد کردن و جیغ جیغ کردن که هوی چرا منو میزنی؟ با چه حقی منو زدی؟ من رو بردن وزرا، گشت ارشاد وزرا. بردن اونجا منو توی یک اتاق تنها نشوندن. گفتن تو با چه کسانی در ارتباط هستی؟ با چه حقی تو ماشین گشت ارشاد داری کشف حجاب میکنی؟ تو حالا هیچ دختری حق نداشته این کار رو بکنه. گفتم من میکنم حرفیه؟ من میکنم وقتی من با پوشش درست اومدم بیرون و تو بیدلیل اومدی و برای من داری تنش ایجاد میکنی و روز من رو خراب میکنی، من این کارو میکنم. گفت میکنی؟ دوباره اومد اون سیلی که تو ماشین زده بود رو یک دونه دیگه زد به من! داد و بیداد کردم که با چه حقی داری من رو میزنی؟ اینجا کسی نیست صدای منو بشنوه؟ کی هستی منو بزنی؟ واقعا بیشعورترین آدمهای دنیا هستین!» «اینجا شروع کردن به اون زدنشون. میزد وسط پیشونیام، میگفت ساکت باش. از اونور همکارش از پشت سر بهم میزد دو تا لپمو اینجوری مثلا با دستش گرفت لبام شکل ماهی شده بود. بهم میگفت بگو گه خوردم، بگو گه خوردم.» «فردا صبح که اومدن منو ببرن اومد زنی که داخل اتاق من شد منو با لگد با زانوش از پشت محکم زد توی کمر من گفت برو تند برو سریع باش. اینطوری که منو زد من داد زدم گفتم بیشرفتر از شماها وجود نداره، بابا شما چی میخواهین از جون من؟» اینو که من گفتم من رو برد داخل سالن وزرا نشوند روی یک صندلی، دستامو دستبند زد، بعد این دستبند رو هم با یک دستبند دیگه به دسته صندلی وصلش کرد، بعد دوباره با یک سیلی محکم زدش گفت به ما فحش میدی؟ دختره کشف حجابی نشونت میدیم! من چند ساعتی تو همون حالت نشستم تقریبا چهار-پنج ساعت. ۹ صبح بود منو آوردن از اتاق بیرون تا عصر که منو ول کردن، چهار پنج ساعت توی همین حالت بودم هی حرف میزدم، هی وسطش میومد مثلا با مشت میزدن توی پشت سرم، محکمها! خیلی زدن وحشتناکی بود. من این دو روزی که اونجا بودم شاید باورتون نشه ولی من هیچی نخوردم اونجا، میرفتم سرویس بهداشتی از روشویی که دستمو میشستم آب میخوردم اونجا آب سردکن بود گفتم بهشون تشنمه از این به من بدید خودشون میخوردن میگفتن ما به دختر کشف حجابی آب نمیدیم!» «قبل این هم گشت ارشاد من رو خیلی گرفته، یعنی مثلا این پنج-شش باری که گرفته من سه بارش رو سه شب توی بازداشتگاه بودم و خب چون باهاشون درگیر لفظی میشدم کمابیش هر سری کتکم زدن من هر سری ساکت نمیموندم مثلا اعتراض میکردم چرا منو گرفتن، برای چی گرفتید، من پوششم اوکیه، میومدن میزدن یک سیلیهایی به صورت آدم میزنن با پشت دست، با کف دست، خیلی وحشتناک! اصلا آدم واقعا برق از سرش میپره.» |
ماموران گشت ارشاد در حال دستگیر کردن یک فرد در ایستگاه مترو حقانی تهران. برگرفته از پستی در رسانههای اجتماعی مورخ ۱۷ مهر ۱۴۰۰ |
آنچه که بر سر زهرا آمده منحصر به فرد نیست. در طول ۴۴ سال گذشته، میلیونها زن در سراسر ایران رویکرد سختگیرانهی ماموران دولتی را تجربه کردهاند. مامورانی که وظیفهی آنها نقض ابتداییترین آزادیهای زنان، از جمله حق آزادی بیان با نحوهی لباس پوشیدنشان است. رویا برومند، مدیر بنیاد عبدالرحمن برومند میگوید:«این یکی از علائم آپارتاید جنسی است که قوانین جمهوری اسلامی بر زنان ایرانی تحمیل کرده است. زمان آن فرا رسیده که جامعه جهانی بهانههای فرهنگی رهبران ایران برای نقض حقوق اولیهی میلیونها زن را به چالش بکشد و به معافیت آنها از مجازاتِ آنچه که بر سر زنانی مانند ژینا و زهرا میآورند پایان دهد.» |
[۱] رکنا، ۲۰ تیر ۱۳۹۸، bit.ly/3PFCGYj [۲] «از آنجا که تحقیقات مستقل در ایران غیرممکن است، این سازمان ملل است که باید خلاء موجود در پاسخگویی را پر کند»، بنیاد عبدالرحمن برومند، ۲ آذر ۱۴۰۱، https://www.iranrights.org/fa/newsletter/issue/129 [۳] شبکه حقوق بشر کردستان، ۲۸ شهریور ۱۴۰۲، https://kurdistanhumanrights.org/fa/publications-fa/special-reports-fa/2023/09/15/p29429/#pll_switcher [۴] گزارش ستاد عالی حقوق بشر قوه قضاییه همچنین مدعی مداخله شرورانه عوامل خارجی در اعتراضات سراسری شد: «تجمعات، ارتباطی با فوت خانم مهسا امینی، حجاب و حقوق زنان ندارد. دشمنان ایران از این بهانه استفاده کردند و با طراحیها و برنامهریزیهای مداوم خود، دست به ایجاد آشوب و اغتشاش زدند.» ستاد حقوق بشر، نهادی است که یکی از وظایف آن صراحتاً «مقابله با حملاتی است که [علیه جمهوری اسلامی] انجام میگیرد» و «توسعه نظری حقوق بشر بر اساس اندیشه اسلامی» نیز از دیگر وظایف آن است. https://en.mfa.ir/files/mfaen/report.pdf [۵] شبکه حقوق بشر کردستان، ۲۸ شهریور ۱۴۰۲، https://kurdistanhumanrights.org/fa/publications-fa/special-reports-fa/2023/09/15/p29429/#pll_switcher [۶] کُردپا، ۸ شهریور ۱۴۰۳، https://kurdpa.net/fa/news/2023/08/119 بیبیسی، ۲۸ شهریور ۱۴۰۲، https://www.bbc.com/persian/articles/cw89lqll14go [۷] ایران وایر، ۱۰ مرداد، ۱۴۰۲ https://iranwire.com/en/journalism-is-not-a-crime/119076-irans-judiciary-arrest-of-two-journalists-not-related-to-mahsa-amini-reporting/ [۸] شبکه حقوق بشر کردستان، ۲۲ شهریور ۱۴۰۲، https://kurdistanhumanrights.org/en/news/2023/09/13/jina-mahsa-aminis-father-threatened-for-familys-commemoration-plans/ و ۲۸ شهریور ۱۴۰۲، https://kurdistanhumanrights.org/fa/news-fa/detained-civilians/2023/09/16/p29486/ [۹] ۲۳ شهریور، ۱۴۰۲، https://www.iranrights.org/fa/library/document/4063 [۱۰] مصاحبههای بنیاد برومند، ۱۲ خرداد و ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ |