سیگون و کابل دیروز و کابل کیف امروز؛ چند قلویی های همسرنوشت

نویسنده: مهرالدین مشید
رفتن به پای مردم بیگانه در بهشت – حقا که با عقوبت دوزخ برابر است
گفت و گو ها میان واشنگتن و مسکو در غیاب کیف، خاطره های مذاکرات آمریکا با طالبان را در غیاب نماینده گان حکومت افغانستان تداعی می کند که به بهای سقوط کابل و بازی با سرنوشت مردم افغانستان تمام شد. این رخداد غم انگیز به عنوان همسرنوشتی سایگون و کابل به مثابه ی دو همزاد بیمار و دو قلویی هم سرنوشش یاد گردید. حالا که از سناریوی افغانستان سه ونیم سال می گذرد، عین سناریو در اوکراین در حال تکرار شدن است و از آن به عنوان هم سرنوشتی کابل و کیف سخن زده می شود. سقوط سایگون پایتخت ویتنام جنوبی به دست ارتش خلق ویتنام و جبهه آزادی ملی در ۳۰ اپریل ۱۹۷۵ رخ داد. سقوط سایگون نشانه شکست آمریکا و جبهه ویتنام جنوبی، پایان جنگ ویتنام و آغاز دوره رسمی کمونیست شدن ویتنام میباشد. کابل هم پس از گفت و گو های دو ساله میان آمریکا و طالبان در غیاب حکومت افغانستان در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ سقوط کرد.
پس از رفتن ترامپ به کاخ سفید بسیاری از سیاست های رئیس جمهور پیشین در سطح داخل و خارج از آمریکا مورد تجدید نظر قرار گرفت و ترامپ در عرصه ی سیاست های خارجی آمریکا نخست از همه به موضوع جنگ اوکراین پرداخت و با برقراری تماس با روسیه می خواهد، بدون حضور کیف به جنگ اوکراین پایان بدهد. این گفت و گو ها موضع آمریکا در جنگ ویتنام و خروج این کشور از ویتنام را پس از ۲۰ سال درگیری های خونین ۳۵ سال پیشتر از امروز در خاطره ها تداعی میکند که نشانه های شکست فاجعه بار امریکا در این کشور را به نمایش گذاشت.
جنگ ویتنام –
جنگ ویتنام نام مجموعه عملیات و درگیریهای نظامیای است که از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵ میلادی بین نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادیبخش ویتنام جنوبی از یک سو، و نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش به ویژه ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر رخ داد. همزمان و مرتبط با این جنگ، جنگهای نیابتی دیگری در لائوس و کامبوج بین نیروهای مورد حمایت ایالات متحده در برابر نیروهای کمونیستی در جریان بود. در پایان، با خروج ایالات متحده، جنگ داخلی لائوس، جنگ داخلی کامبوج و جنگ ویتنام به پایان رسیدند و همهٔ این کشورها حکومتهای کمونیستی پیدا کردند.
ویتنامی ها پیش از حملهء امریکا یکصد سال در برابر فرانسوی ها جنگیدند و تا آنکه در سال ۱۹۵۴، فرانسه از ویتنامیها شکستهای سختی خورد و تصمیم گرفت از این کشور خارج شود، بدین ترتیب یک قرن حکومت استعماری فرانسویان در منطقه به پایان رسید. ویتنام طی معاهدهای در ژنو، به یک کشور کمونیستی شمالی و یک بخش جنوبی تقسیم شد. سایر مخالفان رژیم پس از سال ۱۹۵۷، سرکوبگردیدند. مخالفان، با حمله هابه مقام های دولتی و سایر اهداف، شروع به مبارزه کردند تا آنکه در سال ۱۹۵۹ میان دو نیرو جنگ آغاز شد. هوشی مین به منظور وحدت ویتنام یک حکومت واحد را اعلام کرد.
قرار شد که در انتخابات سال ۱۹۶۵ ویتنام دوباره متحد شود؛ اما ایالات متحده نمیخواست که این کشور تبدیل به یک کشور کمونیستی شود. نگو دین چپدیم؛ جنرال ضدکمونیست ویتنامی با حمایت آمریکا از عمل کردن به معاهده سرباز زد. این سیاستمدار امپراتور ویتنام را کنار گذاشت و خود را رئیس جمهور این کشور نامید. او با کمک و حمایت ایالات متحده در ویتنام جنوبی دست به یک سلسله اقدامات بسیار شدید علیه کمونیستهایی زد که در ویتنام جنوبی باقی مانده بودند. وی در حدود صدهزار نفر را بازداشت و تعداد زیادی از کمونیستها را به گونهء بیرحمانه شکنجه و اعدام کرد.
با شکستهای پیدرپی آمریکا در جنگ ویتنام و به ریاستجمهوری رسیدن نیکسون، وی برای رهایی از جنبش ضد جنگ روشهای تازهای در پیش گرفت. او از عبارت اکثریت خاموش برای توصیف آمریکاییهایی استفاده میکرد که معتقد بود پشتیبان جنگ هستند، اما در این باره سکوت میکنند. وی در تلاش برای محدود کردن تلفات آمریكاییها در جنگ، برنامهای را به عنوان ویتنامیزه کردن جنگ اعلام كرد که بعدها خروج نیروهای آمریکایی را با افزایش بمباران هوایی و توپخانهای، آموزش و تامین سلاحهای ویتنام جنوبی به منظور كنترل جنگ زمینی میسر گردانید. ویتنام جنوبی دو سال پس از خروج آمریکا سقوط کرد و ویتنام واحد تشکیل گردید
در ۳۰ اپریل ۱۹۷۵ شهر سایگون پس از سالها جنگ خونین به تصرف نیروهای ویت كنگ و وحدت طلب ویتنامی در آمد و كشور ویتنام یكپارچه شد. پیش از سقوط شهر جنوبی سایگون، بسیاری از مقام های دولتی كه در طول جنگ با آمریكا همكاری داشتند با هواپیما و هلی كوپترهای آمریكایی از سایگون به وسیله ی ناو های این كشور به آمریکا منتقل شدند.
آخرین دسته از ویتنامی ها نیز از طریق پشت بام سفارت آمریكا سایگون را ترك كردند. پس از خروج نیرو های آمریکایی از ویتنام مقام های سابق به اردوگاه باز آموزی فرستاده شدند و بعدتر به زندگانی عادی بازگشتند.
افغانستان-
نیرو های آمریکایی ۲۶ سال بعد از شکست در ویتنام در سال ۲۰۰۱ وارد افغانستان شدند و پس از ۲۰ سال جنگ با پذیرش شکست افغانستان را ترک کردند. هرچند جو بایدن رئیس جمهور امریكا در آستانه ی خروج نیرو های آمریکایی از افغانستان در یک کنفرانس مطبوعاتی در ۸ جولای صراحتا هرگونه مقایسه و شباهت بین خروج امریكا از افغانستان و عقب نشینی تحقیرآمیز آن از ویتنام در ۱۹۷۵ را رد کرد! اما بوش در مصاحبهای با شبکه آلمانی دویچهوله خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان را شکست آمریکا خواند و گفت، غیرنظامیان در افغانستان در معرض “کشتار” گروه طالبان قرار خواهند گرفت.
به گزارش نشریه ی“نیوز ویک” «آدام کینزینگِر» عضو جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا ماموریت آمریکا در افغانستان را ” شکست سنگین” خوانده و به شکست مأموریت این کشور در افغانستان اذعان کرد. وی افزود: «طالبان همواره میگفتند، آمریکا ساعتها را در اختیار دارد ولی ما زمان را در اختیار داریم». وی از بازگشت دوباره به افِغانستان نیز سخن گفت.
نیرو های آمریکایی در حالی در آخر گست ۲۰۲۱ افغانستان را ترک کردند که غنی در ۱۵ اگست ارگ را به طالبان تحویل و خوداش به امارات فرار نمود. درست این فروپاشی سیاسی، اداری، نظامی و اجتماعی پس از آن رخ داد که آمریکایی ها پس از دو سال گفت و گو های نفس گیر با طالبان در دوحه، توافقنامه ی موسوم به دوحه را در غیاب مردم و حکومت افغانستان امضا کردند.
امروز که از تراژیدی سقوط کابل سه و نیم سال میگذرد؛ خلاف پیمان دوحه و اجرایی شدن فیصله های چهارگانه ی آن بدون اینکه در افغانستان حکومت ملی و همه شمول تشکیل شود؛ این کشور برای طالبان سپرده شد و هنوز هم از سرنوشت معاهده ی دوحه و پرونده ی ناتمام آن خبری نیست؛ اما افغانستان زیر چتر طالبان به بیش از ۲۲ گروه ی تروریستی سپرده شد. در نتیجه ی این معامله ی ننگین میلیون ها شهروند افغانستان از این کشور مهاجر شدند و انانیکه در افغانستان ماندند، تحت ستم طالبان با فقر و بیکاری دست و پنجه نرم می کنند؛ نه تنها این بلکه میلیون ها دختر از آموزش و هزاران زن از کار محروم شده و صدا های اعتراض آنان در گلو ها خفه می شود و ده ها زن در زندان های طالبان دچار بدترین خشونت های جنسی اند.
اوکراین –
هنوز صدای غم انگیز سقوط کابل بدست تروریستان و زمزمه های همسرنوشتی سیگون و کابل در فضا طنین انداز است که با آغاز گفت و گو های مقام های آمریکایی با روسیه بدون حضور زلنسکی رئیس جمهور بحث وقوع سناریوی جدید زیر نام هم سرنوشتی کابل و کیف بر سر زبان ها جاری است. در همین حال گمانه زنی هایی وجود دارد که با عقب زدن کیف از میز مذاکرات هر توافقی که میان آمریکا و روسیه بر سر اوکراین صورت گیرد؛ نتیجه ی آن هرچه باشد، جز هم سرنوشتی اوکراین با کابل پی آمد دیگری نخواهد داشت. این در حالی است که آمریکا و اوکراین بر سر چارچوب یک قرارداد در زمینه بهره برداری از مواد معدنی در اوکراین به توافق رسیدهاند. اما این توافقنامه در نتیجۀ پرخاش لفظی میان ترامپ و زلنسکی در کاخ سفید امضا نگردید. استخراج مواد معدنی در اوکراین به لحاظ استراتژیک از اهمیت بالایی برخوردار بوده و به لحاظ اقتصادی نیز بسیار سودآور است. به نظر ترامپ دستیابی آمریکا به این مواد معدنی به نوعی جبران کمکهای نظامی واشنگتن به اوکراین است و در واقع از این طریق کیف میتواند بخشی از مخارج آمریکا را بازپرداخت کند.
معامله بر سر منابع معدنی اوکراین –
خبرگزاری فرانسه و خبرگزاری آسوشتیدپرس گزارشهایی بر اساس گفتههای مقام های ارشد دولت اوکراین منتشر کردهاند که در آنها آمده است، آمریکا موافق است که بر اساس این قرارداد اوکراین موظف خواهد بود تا مواد معدنی را به ارزش حدود ۵۰۰ میلیارد دلار به آمریکا ارسال کند. بربنیاد این قرارداد ایالات متحده و اوکراین قرار است که صندوق مشترکی ایجاد کنند که باید در آن سود شرکتهای دولتی اوکراین از فروش این مواد معدنی جمعآوری شود. اما در چارچوب این قرارداد تضمینهای امنیتی آمریکا منظور نشده است. هنوز روشن نیست که آیا آمریکا قصد دارد به گونه ی مستقیم در این قرارداد سرمایهگذاری کند یا نه. سرمایهگذاری مستقیم آمریکا میتواند استخراج مواد معدنی را تسریع کند.
بخشی از این مواد معدنی در مناطقی از اوکراین قرار دارد که توسط ارتش روسیه تصرف شدهاند. شرایط جبههها برای اوکراین در حال حاضر دشوارتر شده و بعید به نظر میرسد که با امکانات فعلی کیف بتواند این مناطق را از روسیه پس بگیرد. پوتین، رئیس جمهوری روسیه در روزهای گذشته پیشنهادهایی به آمریکا در زمینه استفاده مشترک از منرال های کمیاب اوکراین شامل اسکاندیم، ایتریم، لانتانیم، سریم، پرازودیمیم، نیودیمیم، پرومیتیوم، ساماریوم، یوروپیوم، کادولینیم، تربیوم، دیسپروسیوم، ایتربیوم، لو و لونتیوم داده است. این منرال ها به شکل طبیعی کم پیدا هستند. او از سرمایهگذاریهای آمریکا برای بهرهبرداری از منابع طبیعی در مناطق اشغالشده اوکراین توسط روسیه حمایت کرده است. پوتین در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: «ما حاضریم شرکای خارجی را به مناطق تاریخی جدید خود، که به روسیه بازگردانده شدهاند، دعوت کنیم.» او افزود که مسکو آماده است “با شرکای خود، از جمله آمریکاییها، در این مناطق جدید همکاری کند”.
دستبرد ها در افغانستان –
هرچند در مدت بیست سال حضور ناتو در افغانستان استفاده و دستبرد از منابع طبیعی کمیاب افغانستان آنچنانی رسانه ای نشده است؛ اما گزارش های جسته و گریخته ای وجود دارد که حاکی از بهره جویی های نیرو های خارجی از مواد معدنی کمیاب طبیعی و مواد مخدر است. آنچه مسلم است، اینکه موجودیت پایگاه های نظامیان خارجی در مجاورت منابع معدنی افغانستان در مناطق مختلف این کشور؛ شک و تردید ها در این زمینه را تقویت می نماید که هدف از حضور نیرو های خارجی در افغانستان رسیدن به اهداف جیوپولیتیک و جیوایکونومیک بود که پس از مدت معین با یک تغییر بازی و تغییر ماموریت پایان یافت. ماموریتی که زیر نام مبارزه با تروریسم آغاز شد و اما مقام های امریکایی هر از گاهی می گفتند که مبارزه با برتری جویی های اقتصادی چین و تسلیحاتی روسیه مقدم تر از مبارزه با تروریسم است؛ گذشته ی فاجعه بار جنگ افغانستان و واقعیت های موجود جنگ اوکراین و به اضافه ی جنگ ویتنام از بسیاری ناگفته ها پرده برمیدارد که این سه جنگ با اندک تفاوت ها دارای ویژه گی های مشترک اند که منافع استعماری راهبردی و جیوپولیتیک کشور های استعماری را بر می تابد و به این حقیقت مهر تایید می گذارد که ” رفتن به پای مردم بیگانه در بهشت – حقا که با عقوبت دوزخ برابر است”
تا زمانیکه مردم یک کشور برای تعیین سرنوشت شان به تصمیم ملی نرسند؛ نه تنها صلح و ثبات در آن کشور برقرار می گردد؛ بلکه منازعه های داخلی پای دخالت قدرت های خارجی را به میدان آن گشور می کشاند. چنانکه ما شاهد هستیم، کشور هایی مانند، ویتنام، افغانستان و اوکراین بیشتر قربانی منازعه های داخلی اند و جنگ های داخلی پای قدرت های بزرگ را به میدان جنگ این کشور ها کشانده است. حالا که از این تکرار تاریخ در ویتنام ۳۰ سال و در افغانستان سه ونیم سال می گذرد و آمریکا پس از ۲۰ سال درگیری های خونین در ویتنام و بعد افغانستان نخست ویتنام و بعد هم افغانستان را از دست داد. هنوز آمریکا از این دو شکست درس آموزنده نگرفته بود که خود را درگیر جنگ اوکراین نمود و حالا هم ترامپ خوان بازی با پوتین بر سر اوکراین را گشوده است. نظر به گزارش ها ترامپ در صدد بازگرداندن بیش از پنجصد میلیارد دالر از اوکراین است؛ اما پوتین در این بازی رویا های دیگری دارد. یک کارشناس روابط بین الملل میگوید که پوتین به تیم ترامپ همچون یک ماشین دلقک نگاه می کند. یعنی پر از تازه کارانی که زود فریب می خورند. او در صدد بازگرداندن عظمت روسیه و کاهش قدرت آمریکا است. ممکن ترامپ در معامله بر سر اوکراین با ترامپ پای خود را از این کشور بیرون کند؛ اما با توجه به اشغال بخش هایی از اوکراین بوسیله روسیه، پیچیده شدن اوضاع سیاسی و اجتماعی در اوکراین و فروپاشی های اقتصادی وارده از جنگ در این کشور، بعید به نظر می رسد صلح و ثبات سیاسی به این کشور جنگ زده برگردد.
تفاوت اوضاع افغانستان و اوکراین –
هرچند اوضاع افغانستان با اوضاع اوکراین متفاوت است؛ اما چیز های مشترکی را از جنگ به ارث برده اند. چنانکه پس از خروج آمریکا از افغانستان، هرچند در آغاز امنیت شکننده در این کشورش تامین شد؛ اما با گذشت هر روز همه چیز در حال فروپاشی است و حالاآه ع فروپاشی درونی طالبان را تهدید می کند. این در حالی است که میراث شوم باز مانده از دو تجاوز هنوز برگردن مردم این کشور سخت سنگینی می کند. افزون بر آن اشتباهات سیاسی زمامداران و سیاست گران فاسد و قوم گرا و انحصار طلب افغانستان پس از فروپاشی شوروی و بعد از حمله ی امریکا و حالا هم حاکمیت استبدادی طالبان مزید بر علت ساختار های قومی و مذهبی این کشور را مورد حمله قرار داده و این کشور را به جزایر اختلاف های قومی، زبانی و مذهبی بدل کرده که حالا به مثابهء بار های منفی از بار فرصت های خوب کاسته است و در آخرین تحلیل نقشه ی راه ی صلح پایدار را در این کشور به ابهام برده است.
درس های تاریخی –
از درس های تاریخی بر می آید که دولت های تحت حمایت نیروی خارجی پس از خروج سقوط کرده اند. این حادثه نه تنها در افغانستان و ویتنام؛ بل در کامبوج و لائوس نیز واقع شده است. حال بحث این است که اوکراین با چه سرنوشتی دچار خواهد شد. این در حالی است که روسیه بر حاکمیت خود بر مناطقی را که اشغال کرده، اصرار دارد. با این حال چقدر ممکن است که صلح و ثبات به این کشور باز خواهد گشت یا اینکه با سرنوشت ناگوار کشور های آسیب دیده از جنگ روبرو خواهد شد.
به گواهی تاریخ اینگونه کشور ها پس از خروج با سرنوشت یکسان رو به رو شده اند. هرچند میان آمریکا و کشور های اروپایی بر سر اوکراین و گفت و گو های ترامپ و در حاشیه نگهداشتن آنان و زلنسکی اختلاف دارند. اما بعید به نظر می رسد که زلنسکی با استفاده از اختلاف میان آمریکا و اروپا دست به ابتکاری بزند که با عبور از بن بست ها اوکراین را نجات بدهد؛ زیرا ساختار های سیاسی، نظامی و اجتماعی در کشور های پسا جنگ طوری است که جمع و جور کردن و به انسجام دوباره آوردن آنها امری ساده نیست. زیرا ساختار های سیاسی، نظامی، اداری و چیدمان افراد در کشور های در حال جنگ سلیقه ای و رابطه ای و آسیب پذیر بوده است که در کوتاه مدت به سوی فروپاشی می رود. چنانکه ما شاهد ضعف جدی مدیریتی و فروپاشی افغانستان بودیم.
در حکومت غنی چند نفر چنان بر تمامی عرصه ها شکم افگنده بود که خود را مالک الرقاب افغانستان تلقی می کردند. این چیدمان مانع عمده برسر اجماع ملی بود و نظام هم در نتیجه ی تکروی های غنی و انحصار گرایی های این افراد سقوط کرد. دلیلش نبود اراده ی سیاسی برای حاکمیت قانون در کشور بود که در نتیجه ی آن قانون خوار شده و قانونیت تحت حاکمیت های ضعیف و فاسد و مدیران عوام فریب به زنجیر کشانده شده بود. پس در فضای سیاست های غیرواقعی غنی و یارانش دیدیم که کابل با چه سرنوشتی دچار گردید. درست سرنوشتی بدتر از سایگون و پس سرنوشت اوکراین هم چیزی کم تر از آن نخواهد بود. پس در آیینه ی خروج آمریکا از جنگ ویتنام و افغانستان، هم سرنوشتی اوکراین را میتوان خواند. ممکن اوکراین با سرنوشتی متفاوت تر از افغانستان و ویتنام روبرو شود؛ زیرا شرایط ویتنام و افغانستان متفاوت از اوکراین است.
در ویتنام درگیری بین نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادیبخش ویتنام جنوبی از یک سو، و نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش به ویژه ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر رخ داد تا آنکه سایگون پایتخت ویتنام جنوبی در ۲۰ اپریل ۱۹۷۵ سقوط نمود. در نشست نمایندگان شمالی و جنوبی در تابستان 1976، تصمیم رسمی گرفته شد، دو ویتنام در یک ایالت واحد به نام جمهوری سوسیالیستی ویتنام ادغام شوند. این تصمیم بدون هیچ بحث معناداری گرفته شد. برخی از نمایندگان جنوبی مخالفت کردند و گفتند مردم جنوب به راحتی زندگی در یک سیستم سوسیالیستی را نمیپذیرند، اما به اعتراضات آنها توجهی نشد. پس از سقوط سایگون درگیری ها در ویتنام پایان یافت. در افغانستان گروه ی طالبان به مثابه ی پیش مرگان جنگ نیابتی برضد حکومت و مردم افغانستان می جنگیدند و در یک سناریوی خیلی پیچیده و سازماندهی شده، قدرت برای آنان سپرده شد. اما در اوکراین وضعیت طور دیگر است.
افزایش تنش ها میان کیف و مسکو –
هرچند جنگ روسیه و اوکراین پس از انقلاب ۲۰۱۴ میلادی اوکراین در کناره دریای سیاه و سپس در مناطق شرقی اوکراین رخ داد. اما تنش ها میان دو کشور پس از اشغال کریمیا بوسیله ی روسیه بالا گرفت تا آنکه روسیه در ۲۴ فبروری ۲۰۲۲ تهاجم گسترده را به اوکراین آغاز کرد. این تهاجم، بزرگترین حملهٔ نظامی متعارف به خاک اروپا از زمان جنگ جهانی دوم است. پیش از این تهاجم پوتین، رئیسجمهور روسیه از گسترش ناتو از سال ۱۹۹۷ بهعنوان تهدیدی برای امنیت کشورش انتقاد کرد و خواستار ممنوعیت قانونی پیوستن به ائتلاف نظامی برای اوکراین شد.
در همین حال مقام های آمریکایی و روسی هنوز بر سر تقسیم اوکراین به توافق نرسیده اند. روسیه بر ادعاهای مالکیت ارضی بر مناطق دونباس، لوهانسک، دونتسک، خرسون و زاپوریژیا و همچنین منطقه ساختگی «نووروسیا» را که شامل تمامی مناطق شرقی و جنوبی اوکراین از جمله خارکیف، دنیپر و پتروفسک، اودسا و میکولایف است، تاکید دارد. روسیه در حال حاضر تنها بخشهای کوچکی از استان خارکیف و شبهجزیره کینبورن در استان میکولایف اوکراین را تحت اشغال دارد و در حال پیشروی به سمت مرزهای استان دنیپر و پتروفسک است. مارکو روبیو، وزیر امور خارجه ایالات متحده گفت درخواستهای حداکثری روسیه نشان میدهند که پوتین به دنبال مذاکره با حسن نیت نیست؛ اما دونالد ترامپ بر لزوم دادن امتیاز به روسیه در مذاکرات صلح تاکید کرده و گفته است که آمریکا برای بازپسگیری هرچه بیشتر سرزمینهای اوکراین تلاش خواهد کرد.
آینده ی اوکراین را درنتیجه ی دیدار زلنسکی و ترامپ در کاخ سفید می توان بد پیش بینی کرد. مذاکرات میان زلنسکی و پوتین پرتنش بوده و دو رهبر با صدای بلند در مقابل رسانه ها با هم مشاجره کردند. ترامپ به زلنسکی گفت تو در وضعیت خوبی نیستی که برنده ی جنگ شوی و او را متهم به دامن زدن به جنگ جهانی سوم کرد. ترامپ لفاظی زلنسکی را بی احترامی در برابر مردم آمریکا خواند و گفت، زلنسکی حاضر به صلح نیست و به کشور اش برگردد و هر زمان که حاضر به صلح شد، به آمریکا برگردد. اما پرخاش شجاعانه و در نهایت اندوهبار زلنسکی در مقابل ترامپ در کاخ سفید نشان دهنده ی تعهد او برای مردم اش است که تاریخ آن را فراموش نخواهد کرد. این شهامت زلنسکی در کاخ سفید، سکوت مرگبار و پر از شرمساری غنی در برابر مقام های آمریکایی و فرار او و تسلیمی ناجوانمردانه ی ارگ به شبکه ی حقانی در خاطره ها تداعی کرد. زلنسکی درک کرده که صلح آمریکا به معنای از دست رفتن سرزمین های اوکراین است و از همین رو به شدت نگران معامله ی ترامپ با پوتین است. از همین رو او در برابر امضای قرار داد منابع معدنی خواهان اسلحه و تضمین امنیتی شد. اما ترامپ به ختم جنگ تاکید کرد و به زلنسکی هشدار داد که یا «توافق کن یا روی کمک ما حساب نکن.» زلنسکی به ترامپ گفت، نباید با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه «هیچ سازشی» صورت بگیرد و خواستار «تضمین» برای شروع مذاکرات صلح شد. وی افزود، امریکا در دام حباب اطلاعات روسیه قرار گرفته است و ترامپ او را متهم به دیکتاتوری کرد. وی افزود، در صورت تامین صلح در اوکراین و عضویت یافتن اوکراین در ناتو از مقام خود استعفا خواهد کرد. این گفت و گوی شجاعانه ی زلنسکی خاطره ی مذاکرات آمریکا و طالبان و نقش جبونانه و پر از تذویر غنی را به نمایش نهاد؛ رهبران دو کشور در حال جنگ که نخستین برای تامین صلح و وقار مردم خود تا پای جان ایستاده و دومی برعکس با سخنان دروغین مردم خود را به فریب کشاند و با تحویل ارگ به طالبان فرار کرد. این در حالی است که پوتین بر اوکراین تجاوز کرده و زلنسکی خود را برای دفاع از اوکراین در برابر تجاوز روسیه ملزم می شمارد. اینکه آمریکا و روسیه بر سر اوکراین چه می آورند، همین حالا معلوم است.
هرچند هنوز مذاکرات میان آمریکا و روسیه در موجی از سر مهری های ترامپ و گرم جوشی ها و حمایت های کشور های اروپایی بر سر اوکراین ادامه دارد و ممکن دیدار مستقیم ترامپ و پوتین بار دوم سرنوشت جنگ و سرنوشت اوکراین را رقم بزند. این دیدار هم زمانی صورت خواهد گرفت که مذاکره کننده گان دو طرف به فیصله ی نهایی نایل آیند؛ اما آنچه در این میان آشکار است، اینکه دو کشوری در غیاب حضور نماینده گان اوکراین بر سر سرنوشت این کشور تصمیم می گیرند که برای منافع خود می اندیشند و چانه زنی بر سر سرنوشت اوکراین خطوط سیاسی آنها را تعیین می کند. این در حالی است که کیف نه حق اشتراک در مذاکرات و نه هم حق تغییر دادن مسیر گفت و گو ها را دارد. پس معلوم است که در چنین حال هرچه باشد کیف جز بازنده گی و هم سرنوشتی با سایگون و کابل چیز دیگری را تجربه نخواهد کرد. با این حال کیف سرنوشت بدی را در پیش دارد و خطر آن می رود که توافق میان آمریکا و روسیه نه تنها به بهای از دست رفتن سرزمین های اوکراین؛ بلکه سبب ارج و مرج در اوکراین شود و در نتیجه ی اختلاف های درونی فروپاشی بدی دامنگیر این کشور گردد. پایان