حکایت خورشید
رسول پویان چـو بـال مـلۀ صـیـاد از پـرِ خـام است تـمــام پـرّش آن تـا کــنــــارۀ بـام است مـبــاش بـنـــد تغــافـــل کـبـــوتــر آزاد شکست بال وپرازحرص دانۀ دام است غـروب قـصـۀ پـایـان روز می خـوانـد طلوع حکایت خورشید تا دم شام است ز کـنـــه آدم و الله نمـی شــــویـــد آگاه به پای عقل وخرد تاکه بند…
بیشتر بخوانید