سلطهءشب
برخیز سوی لانهء خورشید پر بزن با دست مهر حلقه به باب سحر بزن دور عذاب سلطهءشب را بهم بریز آیین این زمانه به نقش دگر بزن زنجیر برده گی فگن از دست وپای خویش آتش بجان خرمن بیدادگر بزن شاداب وپر جوانه بکن باغ آرزو بذری بخاک سوختهء بی ثمر بزن دگر ضعیفه گوشهءهر…
بیشتر بخوانید