چه کسی ملامت است، ترامپ یا بایدن یا همهی حکام آمریکا و اروپا؟
نبرد پوتین
سقوط قصر سفید در غرقاب زلزلهی چند هزار ریشتری، آتش و خشمِ مایکل وولف!
نوشتهی محمد عثمان نجیب
تحولات پسا هجوم روسیه به اوکرائین نه تنها گمانهزنی ها برای تقابل محتمل بین آمریکا و متحدین و روسیه را به واقعیت ناگوارتبدیل کرد، بل جهان را به بیثباتی های بدتر از دوران جنگ های جهانی اول دوم و جنگ سرد سوق داد. پیشلرزه ها و پیشزمینهسازی های این رویارویی ها اقدامت منتهی به تنشزایی های آمریکا و متحدین او بر ضد روسیه مستقیم و برضد جهانآسیایی به صورت غیر مستقیم بود. خریداری با ترفند زمان از سوی متحدین اروپایی آمریکا در ملاقات با پوتین آنگونه که اززبان انگلا مرکل وامگیری شده است، معنای اعلام جنگ با روسیه بوده است. مظاهر دیگر از دورهی ریاست جمهوری ترامپ بهخصوص در فضاسازی ترامپ برای فرار آمریکا از باتلاق افغانستان و فروپاشاندن عمدی نظام جمهوری و شیرازه های زندهًگیافغانستان به دست غنی و سپردن آن به گروه نیابتی تروریستی طالبانی هویدا بودند. ترامپ درمشاوره با باشندهگان اتاق هایفکری سیاسی و جنکی و راهبردی خود به نتیجه رسیده بود تا زمینهی برچیدن بساط ناکامی خود از افغانستان را مساعد ساختهو به همین به بهانه طالبان تحت امر پاکستان و انگلیس و متحدین خود را به سرلشکری اعلام ناشدهی به مرزهای کشور هایآسیای میانه و خاصتاً مرز های امتدادی افغانستان با آن کشور برساند. با توجه ببه رابطهی پیدا و پنهانی که ترامپ با روسیهداشت، خواسته باشد آن همه غایله ها را با چنین اقدامات خود خاموش سازد. اما بدیهی است که ترامپ از سکوی اعتمادسیاسی و استخباراتی و نظامی در آمریکا و میان متحدین اروپایی آمریکا افتاده و دور پرتاب شده بود. بازی ترامپ به روشدوگانه نشان داد که سیاست را باید دست کم نه گرفت. نیمه راه بی اعتماد را که ترامپ رفته بود، بایدن با جنون و نارسایی عقلیخود دوباره و از سر پیمود و به زعم خودش پوتین را هم توهین کرد و او را بیروح خواند و تهدیداتبهحواشی قلمرو های سابق وکشورهای مشترک المنافع امروزی با روسیه را رقم زد. پوتین که ظاهراً و به قول دروغ رسانه های غربی فریب خورده بود، برخلافانتظار آمریکا و متحدانش پیشگیری های غافلگیرانه کرده و تهاجم به اوکرائین را رقم زد تا نشان دهد که غرب کورخوانده است. باور امریکا به ییثبات سازی منطقه توسط طالبان مزدورش بر ضد روسیه و تشدید تحریم ها برای زمینگیر ساختن اقتصادورابطه های روسیه غلط از آب درآمدند. تکانهی این رویداد دور از انتظار ترامپ در زمان ریاست جمهوری اش بود و دلیل مهمیکه ترامپ تصمیم به فروپاشاندن نظام افغانستان در وجود موافقت با طالبان داشت، زدودن لکهی بدنامی ارتباط جاسوسی ترامپبا روسیه بود و شاید هم به مشورهی پوتین و KGB. چنانی که ما پیشا فروزان شدن مشعل جنگ اوکراین گفته بودیم، تکانهایجنگ اوکرائین بسیار ویرانگر بودند. ترامپ که به قول خودش نابغه هم است، نابخردانه و بالجاجت نا آگانه، قهرمان میپروراند. برآیند نهایی جنگ اوکرائین هر چه باشد و حتا به عقبنشینی روسیه هم نشر شود، روسیه و متحدین چینایی، هندی و ایرانی اواین معادله برنده اند. چون ناتو و آمریکا و انگلیس هیچ دستآوردی غیر از ویرانی زیربنا های اوکرائین و آوارهگی مردم اوکرائینو نابودی کامل کشور شان نه داشتند. اگر کمک های نظامی اروپا و آمریکا به اوکرائین ویران شده بلاعوض نه باشند، دیگرمشکل است تا مردم اوکرائین روی راحتی را ببینند. اگر اوکرائین به عنوان یک کشور مستقل در نقشهی جهان باقی بماند کهمحتمل هم است، اما هرگز اوکرائین دوران اتحادجماهیر شوروی سابق و اوکرائین عاشق و مایل به قد و قامت رویارویی با روسیهو پیوستن به ناتو نه خواهد بود. الا این که ناتو چشم بسته عضویت آن کشور را با خود بپذیرد و همه شرایط خود را کنار نهد، ولیاین پذیریش هیچ اثری هم به بهبود وضعیت اوکرائین نه خواهد داشت. زیرا جغرافیای قرارگیری سرزمینی اوکرائین این کشور راخواهی نه خواهی به اثرپذیری ها و آسیب پذیری ها مستقیم و غیر مستقیم روسیه وا میدارد. این سوی سکهی کثیف بازی سیاهآمریکا و اروپا متوجه افغانستان است که ملت ما را در گرو گروه وحشی قرار داده و چشمان شان از هر جنایتی در افغانستانعلیه ملت ما کور اند. حس بشردوستی ناحق اروپایی ها و آمریکایی ها اصلاً به سوی افغانستان نیست. آنان فقط طالبان راحمایت میکنند. در ایران برای منافع خود آتش خشم مردم را شعلهور نگهداشته و در افغانستان از همهی بیدادگری نوکران شانبرضد مردم و کشور ما چشمپوشی دارند. شکی نیست که هیاهو و دست و پاچه شدن با دلهرهی ترامپ در مورد کتابی که علیهخودش آن هم توسط نزدیک ترین شخص و دوست دیروز و دشمن امروزش تحریر و عنوان استادانهیی هم بر آن گزیده، بر مطرحشدن ارزش و شخصیت سال شدن نویسنده و جلب خواننده همراه با درآمد سرشار ناشی از فروش در بازار منتهی شده است. برای سیاسیون و نظامی ها و قدرتمدار های اروپا و آمریکا هم زنگ خطری بوده که نواختن آژیر آن همهی شان را برای اتخاذ یکتصمیم پرشتاب و عجولانهی نزدیک سازی تهدیدات علیه روسیه از سکوی افغانستان متحد ساخت. نتیجهی منحوس این اقداماتاشتباه آمیز را اول ملت افغانستان حس میکنند و در آتش آن میسوزند و سپس آن گروه از مردم اوکرایین که عاشق اروپا وآمریکا نه بودند و نیستند.
اگر ترامپِ دیروز، این نابغهی به زعم خودش بسیار مؤفق، در زمان اش فقط با سکوت،، شاهد ماجرا میبود، بی تردید کسی بهمحتوای این کتاب توجه چندانی نه میکرد و افزون برآن دید و داوری خواننده و منتقدین کتاب هم در یک بخش بیشتر متوجهگذشته و اختلافات میانی ترامپ و نویسنده میشد که تا حدودی میتوانست از سنگینی هر بحثی در داخل کتاب بکاهد و فشاربر ترامپ را به حداقل برساند.
وقتی ترامپ با آن لشکر مشاورین سیاسی و با آن دم و دستگاه دولتی و اقتصادی و با آن کوته فکری سیاسی دودمانش که ازلشکری هم کم نیستند، به پذیرایی چنین ناکامی هایی با پای خود رفت، آشکارا ناکامتر از آن است که سیاست مدار ردیف اولمملکتی با چنان عظمت باشد. یعنی همکاری با وی عملن وجود نه دارد و هر کسی ناظر و انتظار سقوط او بودند. و تلاش ترامپبرای یک روپوش پیدا کردن در تبرئه اش از رابطهی جاسوسی با روسیه. روسیه هم دست کمی از آمریکا نه داشت و نه دارد تاعامل منافع خود را زودتر به دام بیاندازد، بازندهی هر بازی سیاسی نظامی که ترامپِ به قول خودش بسیار مؤفق شروع کرده اولخودش و دم دستگاه اش بوده و دوم تا امروز مملکت اش. یعنی به طور کل سیاست ها تهاجمی و غیر انسانی آمپریالیسم آمریکاو جرقه های ایجاد شده ناشی از آن نابخردی که در قرن حاضر توسط ترامپ رقم زده شد و توسط بایدن نهادینه گردید، جهان رابه کام بیثباتی فروبرد و اروپای مقتدر را با همه ثروتی داشت بیچاره ساخت و اقتصاد روسیه را تقویت کرد و روش یک قطبیبودن جهان را پایان داد. بلی، ترامپ برای پولسازی بهترین ساز و کار را داشت و تجربه اش را در عربستان دیدیم. چنانی کهفقط هر صحبت اش اگر رسمی یا گروهی اگر سیاسی بود یا حالا هم است یا دیپلوماتیک و اگر تهدید بود یا تخویف، فقط با پولشروع و با پول ختم شده و میشود. حالا هم برندهی اصلی، نویسندهی کتاب آتش و خشم است که این قلم آن را نه عامل همهی ماجرا ولی بخشی از اثرگذارترینعامل درگیری جهان میداند. نه میدانم با یکچنین فردی که حداقل خرد سیاسی نه داشت و با جویایدنی که و سلامت روان اشهم مانند مغز متفکر افغانستان زیر پرسش است چی خواهد کرد؟ به خصوص که سیاسیون و مقتدران قدرت و سیاست در آمریکاهم هر روز شاهدان
خاموش سقوط کشور شان به پرتگاه نیستی اُفتِ عزت و منزلت و حتا منزوی شدن از سوی چند آدم شدیدنبیمار جاه طلب هستند؟ ظاهر آراستهیی از اقتدار و باطن لرزانندهیی از وحشت سقوط دارد قصرِسفید. جهان هرروز شاهد سر افگنده گی قصر سفید است. از شکست نظامی و سیاسی در سوریه تا افغانستان گرفته تا تضرع آنگاهترامپ به تمایل صحبت تلفنی با کیم جون اونگ قدرتمند که دیروز اخطار نابودی ملک اش را می داد. چی شده بود که آن شیدایکاذب یک شبه چنان تفکری پیدا کرده بود؟ ترامپ و بایدن که هر دو به اساس جبر زمان بر آمریکا مستولی شده اند با اعمال چنینتغییرات فاحشی در کارکردهای جهانی شان، تَوَهُم و هراس را بر تن لرزان قصر سفید بار آوردند؟ تغییر مسیر اذهان عامه دربحبوحهی انتشار کتاب آتش خشم و نفرت، عدم استقرار ذهنی و تصمیمگیری آنزمانِ رئیس جمهور خودکامه و خودرآی، از دستدادن ابتکار عمل دستگاه حاکم در مدیریت بحران، تجرید آمریکا حتا توسط دوستان خودش، ناکامی های جدی به دلیل نبودصداقت در سیاست برخورد جنگ های که خود آمریکا در جهان راه انداخته، نهداشتن تصمیم و سیاست واحد و پایدار در موردپاکستانی که هر روز به مشکل جدی برای آمریکا تبدیل میشود، دست بلند داشتن سیاست های متهورانهی روسیه و به دستگرفتن ابنکار عمل جهانی توسط کرملین، مقابلهی مدبرانه و بیباک پیکنگ در همه امور با آمریکا، به خصوص بازار کار و اقتصاد،قبول نهکردن حقیفت سفوط آمریکا بر باتلاق تاریخ تک تازی و برنامهی یک قطبی نوسط نخبهگان آمریکا، انزوا و انزجار بیش ازحد و کم سابقه علیه آمریکا و به وجود آمدن یک اجماع کمنظیر جهانی علیه آمریکا به خصوص در معادلات گوناگون جهانی وداعیهی بر خق ملت شجاع فلسطین، نفرت پراگنی های مستقیم و تبعیض های آشکار و منحصر به فرد شخص ترامپ و بایدنعلیه واقعیت های متعددی مثل سیاه پوستان داخل آمریکا و علیه اکثریت مسلمانان و سایر ادیان جهان، (که به هیچ عنوان نظرملت و عام مردم آمریکا نیست). ناکامی های متواتری که اوباما طی دو دوره ریاست جمهوری به شدت ناتوان به جا مانده است، وموارد بی شمار دیگر از جمله مهمترین آن ها نه بود اراده برای ختم جنگ در افغانستان، تربیت گروه های مخلتف تروریستیتوسط سیاه زیر نام های طالب و داعش و این قماش، با امکانات فراتر از تصور برای انجام عملیات های تروریستی شان، اسبابسر افگندهگی آمریکا را به گونهی جدی فراهم آورده، تا آن جا که حالا رهبران آمریکا به پای هرکسی حتا طالب در افغانستان وزلنسکی در اوکرائین به تضرع افتاده تا بجنگندند که آمریکا سلاح بفروشد و خودش را بالون هوایی معرفی بدارد. البته که درهمراهی هند و ایران با متفقین با روسیه در جنگ اوکرائین و مدیریت ناکام چنین امری توسط آمریکا و ناتو، نشانهی زنگخطرباخت آمریکا در وجود رهبران امروز و نابخرد آمریکا و اروپاست.