چنبر عِرفان
نصر الله کمندی “سیدنی”
طرفه کلامی از پیر سخن بشنو تا طبعت، شور و مستی انگیزد. ازخواب غفلت وارهی و تکیه برسکوی سماوات زنی.
وصل حق بیدل نظر بربستن است از ما سوا
قرب شه خواهی زعالم چشم چون شهباز بند
روح ملکوتی شاعر توانا، ازاد مرد، عارف بزرگ میرزا عبدالقادر بیدل گوینده روشن ضمیر شبه قاره هند شاد باد! کز انفاس قدسی پیامش با وجود گذشت تقریباً 310 سال از افول این ستاره تابناک شعر و ادب وعرفان عطر افشان دلهای شوریده حالان و هوا خواهان سیر و سلوک بوده، کلام را چه در نظم و چه در نثر با کرشمه و انداز خاص در قالب نظم و نثر تجمل بخشیده تقدیم سالکان و از خود تهی شدگان وادی عرفان میدارد و پیام میدهد:
آتش از چهرۀ زرین اثر زر ندهد
دین به دنیا مفروشید که دنیا، دنیاست
به میزانی که حرص در دل انسان به زر اندوزی مایل می شود و به تعلقات مادی گرایش می یابد، به همان اندازه دنیا و د نیا پرستی چون عنکبوت در نفس او تنسته گذاشته، تار و پود می بافد تا بین (عبد ) و (رب) فاصله ایجاد کند. چون دنیا مانند یک مهمان سراست که از یکطرف پر می شود و از جهت دیگر خالی. نباید درین کاروانسرا دعوی اقامه کرد و مراتب بصیرت دل را دنیا پرستی ها فریب دهد و از لذات معنوی دور شده و کشتی ما در بحر متلاطم دنیا طلبی توفانی شود.
آیا میدانیم این قایق به ظاهر کوچک همان دل است که اگر سوراخ شد و به داخلش آب رخنه کرد، غرق می شود. چنانچه مولانای بزرگ جلال الدین قومی رومی بلخی در دفتر اول این موضوع را بیان داشته اند:
آب در کشتی فنای کشتی است
آب اندر زیر کشتی پشتی است
اما جهت دیگر موضوع به هر اندازه که عشق و محبت الهی در دل پرورش می یابد، به همان اندازه دل متجلی شده پرتو حسن ازلی یعنی همان نور لم یزلی در شبستان وجود، در اعماق قلب یعنی مهمان خانه دل تابیدن گرفته مشعشع می شود، به عباره دیگر؛ تا وقتی که این گوهر ستوده در قید جسم است، مانند پرنده یی است که در قفس محصور است. هر وقتی که این مرغ محصور از قید اسارت مادی کشیده شد، آن وقت است که به یقین می رسد، احساس روشنی میکند، قندیلی می شود که ازان نور ساطع شده مجذوب و مجذوبتر عشق الهی شده، خداوند او را بیش از پیش مانند موج دریا به هم آمیخته چنان معطوف جذبات حق تعالی می شود که، غیر از ماسوالله همه چیز از نظرش افتاده، مستغرق عشق الهی گردیده، همه چیز را در خود می یابد. درین جا بیدل صاحب می فرماید:
دل عارف مستجمع صفات کمال الهی میگردد که در اعمال انسان عارف همان صفات کمال متبلور می شود.
هرچه خواهی همه در خانه خود یابی
همچو آیینه اگر حلقه زنی بر در خویش
اگر انسان شکرانه مواهب الهی را به جا بیاورد، در انکسار، خشوع و خضوع قرار گیرد مزید بر انوار الهی صفات ذاتی یکتا در وجودش جا گرفته در ورطه غرور و خود کامگی هلاک نمی گردد.
دریا دلانی که عشق الهی را پیشه و اندیشه خود کرده اند نفس های گرم شان همه و همه به ذکر خفی توام بوده و دل از علایق مادی کنده وادی های سیر و سلوک و عرفان را طی نموده چنان با شور و مستی قلندرانه غوطه می زنند که غیر ( هو) اوی دیگرش به یاد نیست. مراتب تقوای ظاهر و باطن را می پیمایند.
و من الله توفیق