نگویم که برادر و متحد شویم – برادر خلق شده ایم به حکم قرآن!
اگر گویم در بین سه طالب٬ دو آن متعهد به وطن و دین است و آن سومی منفی منفور که در طرف تضاد طالب هم دیده می شود – یعنی اگر این اتحاد که به حکم قرآن آنرا تاسیس کنیم قدرت ششم در حق وتو در سازمان افغانستان است.
این پدیده نامری منفی که زبان و کلمات رهبران از خود فروخته شده را در اختیار دارد و علت اصلی عدم اتحاد اقوام هم همین هستند و از طرفی بین علماء ربانی و سوء من مقاله هم دارم که باید بگویم بسیار از علماء خواسته یا ناخواسته نتیجه حرف ها و گفتارهای شان در حساب بیگانه یا استخبارات های قدرت ها ریخته می شود.
حالا در نشست مسکو نماینده ایران گفت: طالبان داعش را در افغانستان مهار کرد یعنی داعش واکنش بود که کنش آن فاطمیون و برادر شیعه افغانستان بوده و باید اینطور به محقق رهبر قوم محترم هزاره ما گفت: میوه و دانه از افغانستان٬ تذکره و پاسپورت از افغانستان کرسی شما تا معاونیت و پارلمان در دولت افغانستان که اهل سنت در ایران در طول چهال سال یک بار در وزارت دیده نشده اند و خدمت و عسکری تان برای فاطمیون و ایران؟ چرا فرار کردی در پهلوی مردم خود و طالبان ایستاده می بودی در مهار کردن داعش؟ این انصاف نیست و خیانت ملی است.
پس اینجاست که ما مردم بیدار شویم و هوشیاری و سواد سیاسی را مهد تصامیم خود قرار دهیم یعنی کم و پیش در بین دو صد کشور دنیا در کدام کشور شما شاهد هستید که از مسیر فدرالیسم راه مبارزه و عدالت اجتماعی را مهیاء ساختند؟ اول به حاکمیت ملی رسیدند بعد به فدرالیسم یعنی در طول بیست سال اگر اهداف ملی و کشوری خودرا تعقیب می کردم بجای این گونه اهداف تُهی معنی امروز سرنوشت که چنین است نمی بود.
عدالت اجتماعی در پاسخگو کردن قدرت در بستر اتحاد مردم پدیدار می شود یعنی اگر به معنی حقیقی و از خود بیرون رفتگی که قومی و سمتی نباشد در مسیر حاکمیت ملی در حرکت شویم٬ طیف وسیعی از طالبان را می توانیم با خود یکجا کنیم٬ اما هنوز هم در جریانات تضاد طالب همبستگی و اتحاد دیده نمی شود.
طلوع وحدت!
جلوه هستی یار، در طلوع وحدت مشمار
هر ذره و کثرت ، یک وجود وجد سرشار
میکشد آنطرف، نیست باک زهیچ طرف
پی غروب نیستی، در هستیش من فرار
دورش مباش مریب، مرکز قلب حبیب
از آنجا متعالی، روح را کشف الاسرار
دیدن در دین مقصد، از هر رنگ یکی آید
کز آفتابش سوختن، فنای نبوی ابرار
استجاب الدعاء، کز جذب حضور پیدا
متوصل به محبوب، در جمال تهی اغیار
زحواشی بپرهیز٬ وقت را جوهر ساز
کاندر رندی کار، طلوع سوخت نه ساختار
فقیری مستیز، بنور عقل و عشق تیز
در مسافرتِ اینجا، هر پروازست قرار
محمدآصف فقیری