نگاهی به مهمترین وقایع سالی که رو به پایان است
نویسنده: اسکات ریتر ــ
شاید مهمترین واقعۀ سال ۲۰۲۳ ضدحملۀ اوکراین در بهار امسال بود که همه با هیجان در انتظار آن بودند. ضدحملهای که بهنوعی نسخۀ ناتوییِ حملۀ «آردنن» آلمان در سال ۱۹۴۴ بود، آخرین تلاش در نبردی از سر استیصال با صرف آخرین ذخایر از تجهیزات باقیمانده؛ حملۀ متقابل به دشمنی که رویکرد استراتژیک خود را مدتها بود اتخاذ کرده بود. هر تحلیلگر خردمندی میتوانست شکست غیرقابل اجتناب اوکراین را پیشبینی کند. کسی با وجدان آسوده نمیتوانست آغاز حملهای مستقیم به مواضع دفاعی بهشدت محافظت و از پیش آماده شده را به نیروهایی که برای بهسرانجام رساندن این عملیات فاقد تجهیزات، سازماندهی و آموزش نظامی بودند، توصیه کند.
ابعاد تصوراتِ توهمآمیزی که با انتظارات اوکراین و ناتو همراه بود، فقط تأییدی بر استیصال آنها بود. حمایت غرب از اوکراین همیشه خصلتی سطحی داشت، در عین اینکه همیشه سیاست داخلی بر واقعیت جهانی تقدم مییافت. جهالت کسانی که براین اعتقاد بودند که اوکراین میتواند خطوط دفاعی روسیه را درهم بشکند، از جهالت کسانی پیشی گرفت که معتقد بودند با تحمیل تلفیقی از تحریمهای اقتصادی و جنگی بیپایان به روسیه در اوکراین میتوانند «میدان» دیگری را در مسکو رقم بزنند.
ضدحملۀ اوکراین تجلّی روسهراسی غرب جمعی بود؛ جایی که نادانی بر واقعیت غلبه میکند و تصورات توهمآمیز جایگزین واقعیات میشوند. ضدحملۀ ناموفق اوکراین روسیه را بههیچوجه تضعیف نکرد، بلکه مهدِ ولادتِ روسیهای مقتدرتر، با اعتماد به نفس بیشتر و مقاومتر شد که دیگر حاضر نیست در جامعۀ جهانی به عضو درجۀ دوم تنزل داده شود.
هفتم اکتبر: جنگ بین اسرائیل و حماس
روز ششم اکتبر، اسرائیل در قلّۀ جهان بود. تلآویو موفق شده بود طوری «بایدن» را مرعوب کند که او راهحل دو کشور را دیگر به فراموشی بسپارد. و صاحبان قدرت در تلآویو، اسرائیل بزرگی را در چشمانداز میدیدند که اشغالِ مستمر خاک فلسطین را با حمایتهای نامحدود از شهرکهای غیرقانونی لاپوشانی کنند. همزمان، تمرکز اسرائیل بر فواید ژئوپلیتیکی همهجانبۀ عادیسازی روابط با کشورهای عربی خلیج بود. ارتش اسرائیل بهترین ارتش منطقه محسوب میشد و مورد پشتیبانی سازمان اطلاعات مخفی و دستگاه امنیتی بود که شهرتی افسانهای از مطلع بودن از «همهچیز» داشتند. اما بعد حملۀ غافلگیرانۀ حماس کلیّۀ مذاکرات در خصوص عادیسازی روابطِ اعراب و اسرائیل متوقف شدند. حماس نیروهای نظامی اسرائیل را بهمخمصه انداخت و حزبالله آن را شکست داد. قدرت سازمان مخفی اسرائیل مانند افسانهای بیمایه برملا شد، که بزرگترین دستاورد آن تسهیل کشتار غیرنظامیان فلسطینی بهکمک نرمافزار هوش مصنوعی است.
اینک واقعیت تازۀ خاورمیانه شامل دو حقیقت است که با یکدیگر در ارتباطند: ضرورت ایجاد کشور فلسطینی، و شکست اجتنابناپذیر استراتژیک اسرائیل. پیمودنِ مسیر راه برای حل هر یک از این موضوعات آسان نخواهد بود و ممکن است نه ماهها، بلکه سالها بهطول انجامد. ولی یک چیز قطعی است: واقعیت جدید ژئوپلیتیکِ خاورمیانه بدون واقعۀ ۷ اکتبر امکانپذیر نبود.
قیام در منطقۀ ساحل آفریقا
طی سه سال، منطقۀ تحت نفوذ پسااستعماری فرانسه ـــ منطقۀ ساحل در قارۀ آفریقا، توانست خود را از بند سیطرۀ فرانسه و حامیان آن در ایالات متحده و اتحادیۀ اروپا رها سازد. تلاش برای کسب قدرت در این جهت پیش رفت که نیروهای ملیگرا، نیروهای شورشی اسلامی را خوار و خفیف کنند و بر آنها فائق آیند، دولتهای طرفدار فرانسه را سرنگون کنند و به جای آنها دولتهایی ضدفرانسه بر سر کار آورند. آغازکنندۀ این راه مالی در سال ۲۰۲۱ بود و ادامهدهندگان راه، بورکینا فاسو در سال ۲۰۲۲، و در نهایت نیجر در سال ۲۰۲۳ بودند: رهایی منطقۀ ساحل از نفوذ پسااستعماری فرانسه هم پرهیجان بود و هم تعیینکننده. ظاهراً فرانسه و متحدان آن نتوانستند مانع از اوج گرفتن جوّ ضدفرانسوی در منطقه شوند. در پایان ماجرا، حتی تهدید به مداخلۀ نظامی از خارج برای خنثی کردن کودتا در نیجر نیز در سایۀ اتحادِ سه کشور مستعمرۀ سابق فرانسه با انعقاد پیمان دفاع جمعی شکست خورد.
بیرون کردن پرهیجان فرانسه از منطقۀ ساحل همراه با صعود قدرت منطقهای تازه ـــ روسیه ـــ بود. اتحاد جدیدِ منطقهای بین مالی، بورکینافاسو، و نیجر، همزمان با سیاست خارجی توأم با اعتماد به نفس روسیه بود که هدف خود را همکاری با آفریقایی قرار داده بود تا از بندهای پسااستعماری رهل شود. رویکرد روسیه با موفقیتِ اجلاس سران کشورهای آفریقایی در تابستان گذشته در «سن پترزبورگ» روی ریل درست قرار گرفت، و از آن موقع، با روابط فزایندۀ اقتصادی و امنیتی بین روسیه و بسیاری از کشورهای آفریقایی تثبیت شد. بهنظر میرسد پرچم سهرنگ روسیه جایگزین پرچم فرانسه شده است که نماد حضور خارجی در این منطقه بود.
گسترش بریکس
در سال ۲۰۲۲، چین میزبان چهادهمین اجلاس سران مجمع اقتصادی بریکس با شرکت کشورهای عضو: برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی بود. در این اجلاس، کشورهای عضو بریکس کوشیدند آن را گسترش دهند، ولی جز مذاکره دربارۀ ایجاد «صندوق ارز»، که برتری دلار آمریکا را به چالش میکشید، یا مذاکره دربارۀ امکان گشودن درهای سازمان بهروی عضویت دیگر کشورها، نتوانستند به موفقیتی دست یابند.
بعد پانزدهمین اجلاس سران بریکس در آفریقای جنوبی برگزار شد، و بریکسِ سرشار از امکانات بالقوه در صحنۀ بینالمللی، به رقیبی در چندجانبهگرایی در مقابل یکجانبهگرایی ایالات متحده بدل شد. کشورهای عضو بریکس خود را چون چالشگری که باید آن را جدی گرفت در مقابل «نظم مبتنی بر قواعد» آمریکا قرار دادند که از جنگ جهانی دوم حاکم بر گفتمان ژئوپلیتیک در جهان بود. وقایعی که به صعود کشورهای عضو بریکس به مرکز وقایع جهانی و سوق دادن آنها به جایگاهی مهم در عرصۀ جهانی کمک کردند، بدبیاریهای ژئوپلیتیکی غرب بود: شکست غرب جمعی از روسیه در اوکراین، فروریختن مناسبات پسااستعماری در منطقۀ ساحل، و برتری فزایندۀ چین در اقتصاد جهانی.
اجلاس سران بریکس در آفریقای جنوبی در نقطۀ مقابل تام و تمام در برابر اجلاس سران کشورهای «گروه هفت» در هیروشیما، و اجلاس سران ناتو در ویلینیوس بود. در هیروشیما و ویلینیوس، ناتوانی غرب بر همۀ جهانیان آشکار شد. درست در تضاد با آن، آزادمنشی بریکس بهعنوان جایگزینی برای یکجانبهگرایی آمریکا به نمایش گذاشته شد که برای بسیاری از ملل جذاب بود، از جمله شش کشوری که در چارچوب گسترش بریکس در اول ژانویۀ ۲۰۲۴ به عضویت بریکس در خواهند آمد: مصر، ایران، اتیوپی، عربستان سعودی، و امارات متحدۀ عربی. آرژانتین پس از انتخاب «خاویر میلی» به ریاست جمهوری در دسامبر ۲۰۲۳، از قصد خود در پیوستن به بریکس عقبنشینی کرد. ۱۴ کشور دیگر به اعضای بریکس افزوده خواهند شد و تقاضای رسمی عضویت را در سال ۲۰۲۴، که روسیه ریاست سازمان را بر عهده خواهد داشت، ارائه خواهند داد. بریکس از حیث قدرت نفوذ اقتصادیِ جمعی از «گروه هفت» پیشی گرفته است . نفوذ ژئوپلیتیکی آن در حدی بزرگ است که در سالهای آینده از حیث اهمیت بینالمللی نیز از «گروه هفت» و ناتو پیشی خواهد گرفت.
ایالات متحدۀ آمریکا ــ امپراطور برهنه
ایالات متحدۀ آمریکا سالانه قریب به ۱۰۰ میلیارد دلار، یعنی بیش از بودجۀ ده کشور رقیب خود، صرف امور دفاعی میکند. این مبلغ صرف راهبرد بازدارندگی هستهای و حفظ توان تسلیحات و نیروی نظامی متعارف میشود. با توجه به بودجۀ کلان دفاعی، انتظار میرفت که برتری نظامی آمریکا در جهان حفظ شود و نیرویی قادر به برتری بر آن ظهور نکند. ولی واقعیت امر اینطور نیست.
بهرغم اینکه هزینۀ دفاعی روسیه فقط بخش کوچکی از مبلغی است که ایالات متحده برای تأمین نیازهای دفاعی خود صرف میکند، مسکو از حیث نیروی نظامی اتمیِ راهبردی از آمریکا جلو زده است. آمریکا نیاز به مدرنسازی همهجانبۀ هستهای، موسوم به سهگانۀ هستهای دارد: موشکهای بالستیک قارهپیمای زمین پایه، زیردریاییهای پرتابگر موشکهای بالیستیک، و هواپیماهای بمبافکن با توانایی حمل و شلیک بمب هستهای یا موشکهای بالیستیک، که مجموع این جنگ افزارها توانایی آمریکا را برای حملۀ اول هستهای تشکیل میدهند. اگر فقدان کارایی صنایع دفاعی و بیش بودن سقف مبالغ صرف شده از هزینههای پیشبینی شده در نظر گرفته شود، حتی اگر سیستمهای جدید هم توسط آمریکا بهکار گرفته شوند، بیش از یک دهه طول خواهد کشید تا آمادۀ استفاده شوند، و ضمناً هزینۀ آنها صد میلیون دلار یا بیشتر خواهد بود.
در این میان، روسیه آغاز به استفاده از راکتهای پیشرفته کرده است، راکتهایی که میتوانند بر سیستم دفاع موشکی و همچنین بر زیردریاییها و بمب افکنهای راهبردی آمریکا فائق آیند. راهحلهای سنتی آمریکا، نظیر کنترل بر تولید تسلیحات که با توسل به آنها بتوان با پیشرفتهای راهبردی روسیه رقابت کرد، بهدلیل کوتهبینی در سیاست آمریکا در حال حاضر در اختیار نیستند. بهقول معروف، سناریو تغییر یافته و اینک ایالات متحده است که در نازلترین سطح برابریِ توانِ هستهای قراردارد. این وضعیت زیانبار بهویژه با افزایش ظرفیت هستهای چین وخیمتر میشود.
ایالات متحدۀ آمریکا تاکنون ساختاری از نیروی نظامی متعارف را حفظ میکرد که قادر بود ۲ جنگ کامل در اروپا و آسیا و یک جنگ کوچک در خاورمیانه را به پیش برد، تا پیروزی در یکی از دو جنگ کامل بهدست آید و نیروهای آزادشده دوباره بهکار گرفته شوند. اگر امروز آمریکا مانند دوران جنگ سرد بخواهد حضور خود در جهان را حفظ کند، قادر نیست یک مناقشۀ بزرگ را مدیریت کند و در آن پیروز شود. آمریکا حداکثر توان نظامی متعارف خود را در اروپا بهکار گرفته و حدود ۱۰۰ هزار نیروی نظامی را برای حمایت از ناتو در اروپا مستقر کرده است. نتیجۀ این اقدام، تضعیف توان مشترک ناتو بهحدی است که هیچیک از کشورهای عضو ناتو توان نظامی قابلدوامی در اختیار ندارند. ناتوانی جمعی ناتو در اوکراین آشکار شد، جایی که فقط یک ارتش، یعنی ارتش روسیه، در حال از بین بردن ارتشی است که بهوسیلۀ ناتو تجهیز و آموزش داده شده است.
در اقیانوس آرام، آمریکا با این واقعیت مواجه است که در صورت عملیات نظامی چین در تایوان، فاقد توان نظامی برای دفاع از تایوان است. چین به پیشرفتهای بزرگی در دقت و کشندگی سلاحهای دوربرد، از جمله موشکهای مافوق صوت> نایل آمده است که حداقل از حیث نظری قادرند بر سیستم دفاع موشکی آمریکا که از قلب قدرت دفاعی این کشور حفاظت میکند ـــ ناوهای هواپیمابر ـــ چیره شوند. این نقطۀ ضعف فقط محدود به یک درگیری احتمالی با چین نیست. نیروی دریایی آمریکا گروهی از ناوهای هواپیمابر را در سواحل لبنان، خلیج فارس و دریای سرخ مستقر کرده است، ولی از ترس موشکهای حزبالله، ایران، و حوثیهای یمن، که میتوانند به ناوهای هواپیمابر ـــ نماد قدرت نظامی آمریکا ـــ صدمه بزنند یا آن را غرق کنند، از مداخلۀ نظامی پرهیز دارد.
با بودجهای قریب به ۱۰۰ میلیارد دلار، انتظار میرفت که آمریکا با ارتشی در صحنۀ جهانی ظاهر شود که از حیث قابلیت و توان کشندگی بهدنبال حریف میگردد. ولی آمریکا بهعنوان «امپراطور برهنه» در معرض دید جهانیان قرار گرفت و برهنگی آن در انظار عمومی، که عادت به دیدن شکوه و جلال نظامی آمریکا داشت، مایۀ شرمساری شد. تحقیر نیروی دریایی آمریکا توسط حوثیها نشانهای تازه از روندی است که ضعف نظامی آمریکا را آشکارمی کند. در سال ۲۰۲۴ این روند همچنان به پیش خواهد رفت و بیشتر هم تقویت خواهد شد.
منبع: راشا تودی، ۳۰ دسامبر ۲۰۲۳
https://fromrussiawithlove.rtde.world/meinung/۱۹۱۲۰۲ ـ blick ـ auf ـ wichtigsten ـ ereignisse ـ zu/