نه یک پیروزی دیپلوماتیک؛ بلکه یک اشتباه استراتژیک در هندسه ی جیوپولیتیکی نوین

نویسنده: مهرالدین مشید
به رسمیت شناسی طالبان از سوی روسیه و پیامد های منطقه ای و جهانی آن
روسیه با اتخاذ تصمیمی راهبردی، طالبان را بهعنوان حکومت رسمی افغانستان به رسمیت شناخت. این اقدام، نقطه عطفی در سیاست منطقهای و بینالمللی پیرامون افغانستان به شمار میرود. این در حالی است که بسیاری از کشورهای جهان، به ویژه غرب، از به رسمیت شناسی حکومت طالبان خودداری کردهاند. این اقدام، تنها یک تصمیم دیپلماتیک نیست، بلکه حرکتی استراتژیک در چارچوب رقابتهای ژئوپولیتیکی منطقهای است. این تصمیم از منظر توازن قدرت، پیامدهای امنیتی و آیندهی افغانستان نه تنها یک اقدامی شتاب زده و پرهزینه؛ بلکه اشتباهی استراتژیک برای روسیه و ثبات منطقهای است. ااینکه این به رسمیت شناسی بر حکومت طالبان، مردم افغانستان و جبهههای مقاومت های نظامی و سیاسی چه تاثیراتی برجا می کذارد و در پس این تعامل دیپلماتیک، منافع ژئوپولیتیکی، رقابت با غرب، و تالش برای تثبیت نفوذ در آسیای مرکزی چه چیز هایی نهفته است؛ اما نتایج آن میتواند به تشدید استبداد داخلی، تضعیف امیدهای مردم و فشار بیشتر بر نیروهای مقاومت منجر شود.
افغانستان در پنج دهه ی اخیر، صحنهای پرتلاطم از مداخله خارجی، ظهور و سقوط رژیمها، و منازعات مستمر قدرت بوده است. پس از سقوط کابل در ۱۵ اگست ۲۰۲۱ و به قدرت رسیدن دوباره طالبان، حکومت این گروه هیچگاه بهطور رسمی از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناخته نشد؛ اما این کشور بار دیگر به میدان رقابت میان قدرت های بزرگ تبدیل شد. تصمیم اخیر روسیه مبنی بر به رسمیت شناختن طالبان، تحولی مهم در موازنه منطقه ای به شمارممیرود. روسیه، چین، ایران و پاکستان به دنبال پرکردن خلأی قدرت هستند. در این میان، روسیه با تکیه بر روابط امنیتی سنتی با آسیای مرکزی، تلاش دارد نفوذ خود را تا مرزهای افغانستان گسترش دهد.
روسیه روز پنجشنبه، ۳ جولای اعلام کرد که اعتبارنامۀ سفیر جدید (طالبان) را پذیرفته است و به این ترتیب اولین کشور در جهان است که حکومت طالبان را به رسمیت میشناسد. وزارت خارجۀ روسیه این تصمیم را فرصتی بزرگ برای توسعۀ روابط با “حکومت طالبان” و مسیر جدیدی برای توسعه ی همکاری های متقابل خواند و این وزارت خود را متعهد به ادامۀ همکاری با کابل در زمینههای امنیتی، مبارزه با تروریزم و مبارزه با قاچاق مواد مخدر دانست.
این تصمیم روسیه برای مردم افغانستان غیرمترقبه نیست؛ زیرا روسیه پیش از سقوط کابل در دست طالبان، سلاح و دوربین های شب بین را در اختیار طالبان گذاشته بود و با طالبان میانه ی خوبی داشت. چنانکه روسیه در آن زمان نشست هایی را در مسکو برگزار نمود و نماینده گان طالبان در آن حضور داشتند. روسیه در حالی طالبان را به رسمیت شناخت و سیلی خونینی بر روی مردم افغانستان زد که مردم افغانستان هنوز تجاوز شوروی و آن کشتار ها و قضاوت ها و به زندان کشیدن ها را از سوی رژیمی بخاطر دارند که تحت حمایت نیرو های شوروی بر کرده های مردم افغانستان حکومت کرد. پولیگون پلچرخی نماد آشکار آن جنایت های شوروی پیشین است که روسیه ی کنونی وارث آن است.
نه تنها این؛ بلکه مردم افغانستان عامل اصلی پنج دهه فاجعه را که تاکنون ادامه دارد؛ همه را نتیجه ی تجاوز خونین شوروی پیشین می دانند که روسیه وارث آن است. این تصمیم روسیه مشت محکمی بر دهن گروه های نظامی و سیاسی مخالف طالبان است که نتوانستند، مقاومت نظامی و سیاسی شان را در یک محور بر ضد طالبان تنظیم و هماهنگ نمایند. این شناسایی از بیکاره گی و ناتوانی و پیمان شکنی های گروههای مخالف طالبان بیشتر پرده برداشت و در ضمن با تایید یک حکومت ناقض تمامی حقوق بشر، هرچه بیشتر امید های مردم افغانستان را به یاس بدل کرد. امید است که این شناسایی نفخ تازه ای به مخالفان طالبان بدمد و آنان را از خواب غفلت بیدار کند.
انگیزه های راهبردی روسیه
روسیه با به رسمیت شناختن حکومت طالبان اهداف گوناگون سیاسی، اقتصادی و جیوپولیتیکی را دنبال می کند که جایگزینی قدرت در خلای حضور امریکا، مهار تهدید های تروریستی و افراط کرایی و رقابت های جیوپولیتیک با غرب در راس آنها قرار دارند.
خلای حضور: با خروج آمریکا از افغانستان، خألیی در نظم امنیتی منطقهای پدید آمد. روسیه با نگاه به گذشته خود در افغانستان )دهه ۱۹۸۰ )و آینده رقابت با چین و آمریکا، کوشیده است این خأل را پر کند.
تهدید گروه های تروریستی: روسیه نگران نفوذ داعش و گروههای تندرو در آسیای مرکزی است. از دیدگاه مسکو، طالبان به مثابه یک بازیگر کنترل پذیرتر از داعش – میتواند با تهدیدات افراطگرایانه مقابله کند؛ به ویژه در مرزهای کشورهای هم پیمان روسیه در سازمان پیمان امنیت جمعی؛ اما روسیه در این پیش داوری تعلقات و تعهدات درونی گروه های ایده بیولوژیک را دست کم گرفته و بدون تردید نصیب روسیه از این بازی باخت باخت خواهد بود. روسیه بهتر است از نظامیان تروریست پرور پاکستانی درس عبرت بگیرند که اکنون با مار های زیر آستین خویش درگیر اند.
رقابت ژئوپلیتیکی با غرب: در چارچوب تقابل جهانی با غرب و به ویژه ناتو، به رسمیت شناختن طالبان بهنوعی ابراز مخالفت با نظم بینالمللی تحت سلطه آمریکا تلقی میشود. مسکو در پی نشان دادن استقالل عملیاتی و دیپلماتیک در بحرانهای جهانی است. بنا براین خواسته تا نقش پای خویش را در این عرصه سنگین تر بگذارد؛ اما اینکه در این شناسایی با حمایت از یک نظام افراطی و ضد حقوق بشری چه جفایی را به خانواده ی بین الملل روا داشته و عدالت را قربانی سیاست کرده، این را دست کم گرفته است. روسیه فراموش کرده است که بازیگران در سرزمین افغانستان محکوم به شکست بوده و هر بازیگری شرمسار از این کشور بیرون شده است. حاال که روسیه در اوکراین درگیر است و هیچ گونه توان کمک اقتصادی به طالبان را ندارد؛ بصورت قطع می توان رقابت با دالر های غرب را در این کشور ندارد.
بعید نیست که دفاع بالیستکی ایران در جنگ با اسراییل و حمله ی امریکا به مرکز های هسته ای ایران، به صدا درآمدن ناقوس هایی باشد که روسیه را وادار به بازی تازه در سرزمین افغانستان نموده و همسویی های منطقه ای را با وجود خطر تروریسم از افغانستان ضروری پنداشته است.
پیامد های تصمیم روسیه برحکومت طالبان
به رسمیت شناسی طالبان از سوی روسیه هرچند پیامد های خوب برای طالبان دارد؛ اما پیامد های آن برای مردم افغانستان، بویژه نیرو های مقاومت بس سنگین خواهد بود که تقویت مشروعیت بین المللی، دسترسی به منابع اقتصادی و نظامی و تحکیم اقتدار سرکوبگرانه از پیامد های مثبت آن برای طالبان است.
تقویت مشروعیت بین المللی: طالبان، که تاکنون در انزوا قرار داشتند و با شناسایی روسیه، اکنون گامی به سوی پذیرش بینالمللی برداشته اند. این تحول میتواند کشورهای دیگری نظیر چین، ایران، قزاقستان و برخی کشورهای آسیای میانه و عربی را به تعامل رسمی ترغیب کند.
دسترسی به منابع اقتصادی و نظامی: با شناسایی رسمی حکومت طالبان راه برای همکاریهای اقتصادی در حوزه انرژی، معادن، کشاورزی و حتا تسلیحات باز میشود. این امر توان مالی و امنیتی طالبان را افزایش میدهد؛ اما روسیه این را دست کم گرفته که در این بازی بیشترین سود را گروه های تروریستی فعال در افغانستان نصیب خواهد شد و آنان را به مثابه ی بم های انفجاری در پشت مرز های روسیه، از تهدیدی قوه به فعل تبدیل خواهد کرد.
تحکیم اقتدار سرکوبگرانه: به رسمیت شناسی از سوی قدرتی چون روسیه، بدون هیچ پیششرط حقوق بشری، طالبان را در استمرار سیاستهای سرکوبگرانه برضد زنان، اقوام، اقلیتها و مخالفان تقویت خواهد کرد. این حرکت روسیه در واقع ترغیب و تایید یک گروه ی تروریستی است که به هیچ معیار و ارزش های ملی و جهانی باورمند نیستند. این شناسایی پشت پا زدن به جنبش های آزادی خواهانه ی زنان و داعیه ی انسانی میلیون ها زن و دختر افغانستان است که از حق کار و حق آموزش محروم شده اند.
پیامد های ناگوار این شناسایی برای مردم افغانستان
از جمله پیامدهای ناگوار این شناسایی برای مردم افغانستان؛ تعمیق بحران حقوق بشر، یاس عمومی و گسست اجتماعی و افزایش مهاجرت و فرار نخبگان خواهد بود.
تعمیق بحران حقوق بشر: روسیه، با این رویکرد اقتدارگرایانه ی خود، اصول دموکراتیک و حقوق بشر را در روابط بین المللی نادیده میگیرد. این الگو سبب کاهش فشارهای بینالمللی بر طالبان خواهد شد و رنج مردم، به ویژه زنان، روزنامهنگاران، و فعالان مدنی، ادامه خواهد یافت.
یأس عمومی و گسست اجتماعی: امیدی که پس از خروج آمریکا به نوعی تغییر و مقاومت در دل مردم زنده شده بود، با مشروعیت یافتن طالبان کمرنگ میشود. این یأس ممکن است به نوعی گسست روانی و اجتماعی منجر گردد
. کاهش حمایت ها از نیرو های مقاومت: این شناسایی نه تنها گروه های مقاومت در تاجیکستان و سایر کشور های آسیای میانه را دچار نوعی بالتکلیفی نموده و مانع فعالیت های آنها در کشور های یاد شده خواهد شد؛ زیرا این کشور ها از متحدان سنتی روسیه اند و هر تصمیم مسکو در پیوند به طالبان بر تصمیم گیری های آنان در پیوند به گروه های مقاومت افغانستان اثر گذار است. این تاثیر گذاری در واقع ضربه ی سنگینی بر روح و روان میلیون ها شهروند افغانستان است که برای آزادی این کشور به گروه های مقاومت چشم بسته اند.
تقویت نظام توتالیتر و کاهش اانگیزه: این تصمیم روسیه در واقع حاکمیت یک نظام توتالیتر را در افغانستان تقویت نمود و در ضمن اختمال دارد که کاهش انگیزه کشورهای غربی برای فشار بر طالبان بهمنظور اصالحات حقوقی را نیز در پی داشته باشد.
افزایش مهاجرت و فرار نخبگان: روسیه با این سیاست، در عمل پیامی به نخبگان افغانستان فرستاد که بمانید و سرکوب شوید یا فرار کنید. این روند میتواند سبب فرار مغزها و تهی شدن افغانستان از ظرفیتهای علمی و فرهنگی بیشتر شود.
پیامد ها بر نیروهای مقاومت
تضعیف جایگاه سیاسی و روانی: نیروهای مقاومت، که امید به پشتیبانی جامعه جهانی دارند، با شوک سیاسی به رسمیت شناختن طالبان از سوی مسکو مواجه شدهاند. این روند مشروعیت آنها را در سطح بینالمللی کاهش میدهد و فعالیت های سیاسی و نظامی آنان را با چالش روبرو می سازد.
تشدید فشارهای امنیتی: طالبان اکنون با تکیه بر حمایت رسمی یک قدرت بینالمللی، با اعتماد بیشتری به سرکوب مخالفان، به ویژه در مناطق مقاومتخیز چون پنجشیر، بدخشان و اندرابها میپردازند. این شناسایی همچنان جایگاه طالبان را در تصمیم های شورای امنیت تقویت می نماید؛ زیرا روسیه در این شورا حق ویتو دارد و از آن به سود طالبان می تواند، استفاده کند
بازتعریف راهبرد مقاومت
پس از این نیروهای مقاومت ناگزیر به بازسازی راهبرد خود خواهند بود تا از وابستگی به حمایتهای خارجی، به سمت افزایش مقاومت داخلی، شبکه سازی فرهنگی و ارتباط با اپوزیسیون جهانی بیشتر متمایل شوند؛ اما با توجه به دشواری های نیرو های مقاومت و عدم حمایت آنها از سوی قدرت های منطقه ای و جهانی، گفته می توان که بازتعریف راهبرد برای آنان امری ساده نیست. یکی از دالیل عدم پیشرفت نیرو های مقاومت نبود حمایت های بیرونی و عدم انسجام درونی است که در نتیجه ی خیانت و جفای زمامداران و سیاستگران پنج دهه ی اخیر بیش از هر زمانی شکسته شده است. هرچند در دهه ی هشتاد جنبش های خود جوش در موجی از رستاخیز های مردمی عامل اصلی شکست شوروی پیشین بود؛ اما حمایت های مالی و نظامی و سیاسی امریکا نقش زیادی در سرنوشت نبرد با شوروی را داشت.
عوامل چرخش روسیه
اینکه روسیه چگونه وادار به چنین چرخش شد و پس از فاصله ی یک محکمه ی این کشور مبنی بر بیرون کردن طالبان از فهرست گروه های تروریستی، حاضر به شناسایی حکومت طالبان شد. دلایل زیادی وجود دارد که نبود یک مقاومت سراسری و فعال و گسترده مهم ترین عامل آن است. اختلاف میان گروه های نظامی و سیاسی و چند دستگی های آنان در موجی از اختلاف های گروهی، قومی و زبانی نیز در تصمیم گیری های مسکو اثر گذار است. در این میان رقابت های جیوپولیتیکی روسیه در رمین افغاننستان با غرب را نیز نمی توان دست کم گرفت.
در کل گفته می توان که به رسمیت شناسی طالبان از سوی روسیه، هرچند از منظر استراتژیک برای مسکو توجیه پذیر است؛ اما در عمل به مشروعیت بخشی به یک رژیم سرکوبگر میانجامد و مردم افغانستان را قربانی منافع جیوپولیتیکی میسازد. این اقدام میتواند در کوتاه مدت به تحکیم طالبان کمک کند؛ اما در بلندمدت، با شعله ور ساختن مقاومتهای پنهان و آشکار، نه تنها وضعیت داخلی افغانستان را بحرانیتر خواهد کرد؛ بلکه امنیت منطقه را نیز در معرض تهدید قرار خواهد داد. تاریخ این سرزمین نشان داده است که مشروعیت، هرگز تنها از بیرون حاصل نمیشود؛ و حکومتی که از درون پوسیده است، با مهر تأیید قدرتهای خارجی دوام نخواهد یافت. مردم افغانستان بدین باور اند که»به رسمیت شناسی طالبان از سوی روسیه، اشتباه استراتژیک در بازیهای جیوپولیتیکی است«. بنابراین این موضوع مبنای تحلیلی بسیار مهم، هشداردهنده و عمیق برای بررسی سیاست خارجی روسیه در آسیای مرکزی و جنوب آسیا و تأثیرات آن بر معادلات منطقهای و سرنوشت افغانستان دارد.
مردم افغانستان با توجه به ناپایداری و عدم مشروعیت ملی یک گروه ی تروریستی که همین اکنون بیش از ۲۲ گروه ی تروریستی به شمول القاعده، طالبان پاکستان، ایغور ها، انصارالله تاجیکستان و دیگران تحت حمایت آن قرار دارد. این شناسایی را اشتباهی راهبردی روسیه می خوانند.
انگیزههای ژئوپولیتیکی روسیه در بهرسمیتشناسی طالبان
مقابله با نفوذ ناتو و غرب: روسیه، طالبان را دیوار حائل برضد بازگشت آمریکا به آسیای مرکزی تلقی میکند. از این رو تلاش دارد تا با رسمیت بخشی طالبان را به سوی خود متمایل سازد.
جلوگیری از نفوذ ترکیه و چین: با حضور ترکیه در ساختار امنیتی ترکزبانها و سرمایهگذاری چین در افغانستان (کمربند و جاده)، روسیه نگران از دسترفتن میدان نفوذ است. رسمیت بخشی به طالبان در واقع تلاشی برای پیشدستی دیپلماتیک روسیه محسوب میشود تا این کشور بتواند، پیش از دیگران به اهداف خود در افغانستان نایل آید؛ اما این تصمیم اشتباه ی استراتیژیک است.
چگونه این تصمیم روسیه، اشتباهی استراتژیک است؟
این تصمیم روسیه پیامد های ملی و بین المللی دارد که هرگونه مشروعیت بخشی به تروریسم دولتی؛ در واقع به معنای تهدید امنیت داخلی روسیه و آسیای مرکزی و از دست رفتن اعتبار بین المللی روسیه است.
مشروعیتبخشی به تروریسم دولتی: طالبان با وجود وعدههای سیاسی، در عمل نظامی سرکوبگر، ضدزن، غیردموکراتیک و وابسته به افراطگرایان منطقهای اند و هر گونه اعتماد بر آنان خیانت به آرمان های عدالت خواهانه و آزادی پرورانه و تایید جنایت های این کروه در افغانستان است. رسمیت بخشی به آنان، برابر به مشروع سازی خشونت ایدئولوژیک نه تنها در افغانستان؛ بلکه در سراسر جهان است.
تهدید امنیت داخلی روسیه و آسیای مرکزی: تاجیکستان، ازبکستان و قزاقستان نگران نفوذ سلفیگری، مهاجرت افراطگرایان و قاچاق مواد مخدر از افغانستان اند. این تصمیم روسیه بر نگرانی های آنان افزوده و روسیه با این تصمیم خود نه تنها نگرانی کشور های یادشده را نادیده گرفته؛ بلکه صدور تروریسم و قاچاق مواد مخدر از سوی طالبان را مشروعیت بخشیده است؛ زیراجنگجویان افراطی آسیای مرکزی از بستر طالبان برای سازماندهی مجدد استفاده میکنند. این، تهدیدی مستقیم برای امنیت داخلی روسیه است.
از دست رفتن اعتبار بینالمللی روسیه: روسیه در حالی از طالبان حمایت میکند که جامعه جهانی خواهان رعایت حقوق بشر، مشارکت سیاسی و آموزش دختران در افغانستان است. این تصمیم، چهرهی روسیه را بهعنوان حامی رژیمهای واپسگرا در سطح بینالملل تقویت میکند.
واکنش قدرتهای منطقهای و جهانی
چین: برخلاف روسیه، هنوز طالبان را به رسمیت نشناخته و هرچند روابط اقتصادی خود را با آنان تقویت کرده است. چین از این تصمیم روسیه با احتیاط امنیتی استقبال کرد؛ اما بدون شناسایی رسمی و سکوت دپلوماتیک. چنانکه سخنگوی وزارت خارجه ی چین گفته است، “چین از پیشرفتهای اخیر در روابط بین روسیه و حکومت موقت افغانستان استقبال میکند. چین به عنوان یک همسایه دوست در این مرحلهی گذار، به این باور است که افغانستان نباید از جامعه جهانی کنار گذاشته شود.
چین خواهان توسعه ی روابط اقتصادی، سیاسی و امنیتی با طالبان است؛ اما چین در رابطه به موجودیت جنبش ترکستان شرقی و مقابله با این گروه، تضمین امنیتی پروژه هایش و همکاری با روسیه در مقابله با غرب ملاحظاتی نیز دارد. دیده شود که تصمیم روسیه بر جین چه اثراتی برجای می کذارد. هرگاه جین بررغم نگرانی هایش در پیوند به ایغور ها حاضر به شناخت رسمی طالبان و قرار گرفتن در کنار روسیه است یا خیر. با احتمال زیاد چین پس از اطمینان ازتثبیت امنیت داخلی و ثبات نسبی در افغانستان، گام هایی برای به رسمیت شناختن رسمی چین بلند خواهد نمود.
ایران: موضع دوگانه و ملاحظات فرقهای – راهبردی؛ موضع رسمی ایران، بدون حمایت صریح از تصمیم روسیه، همراه با انتقاد های ضمنی از عملکرد طالبان خواهد بود؛ زیرا ایران در رابطه به نقض حقوق شیعیان، تعارض مذهبی با تفکر سلفی و تهدید امنیت مرزی، کن آبی در هامند و مهاجرت شهروندان افغانستان به این کشور نگرانی های زیادی دارد. راهبرد ایران با طالبان با وجود این نگرانی ها، برای منافع امنیتی خود تعامل تاکتیکی با طالبان دارد و در عین زمان ارتباطات خود را با جبهه های مقاومت و گروههای شیعی حفظ کرده است. احتمال زیاد می رود که همراهی کامل با روسیه در موضوع شناسایی رسمی طالبان ندارد؛ زیرا ایران شناسایی رسمی طالبان را به شروطی مانند، مشارکت اقوام و رعایت حقوق شیعیان از پیش تعیین کرده است.ایرا
هند: مخالفت قاطع، به همراه تقویت دیپلماسی مقاومت؛ بنابراین موضع رسمی این کشور مخالفت با هرگونه شناسایی سیاسی خواهد بود؛ زیرا نزدیکی طالبان با پاکستان، تهدید بالقوه برای کشمیر است. از سویی هم هند هراس از تبدیل شدن افغانستان به پناهگاه تروریستی ضد هند را دارد. حذف زنان و اقلیتها از مشارکت سیاسی از جمله عوامل دیگری اند که برای بزرگ ترین کشور دموکراسی جهان قابل پذیرش نیست. با اینهم راهبرد هند با طالبان، در سطح همکاری اطلاعاتی با گروههای مخالف طالبان، تقویت روابط با اپوزیسیون افغان در تبعید و ایفای نقش در بازسازی نرم افغانستان از راه آموزش و کمکهای بشردوستانه ادامه دارد. به یقین می توان گفت که هند از شناسایی طالبان استقبال نخواهد کرد و به دنبال حفظ فشار دیپلوماتیک بر این گروه است.
پاکستان: حمایت آشکار همراه با نگرانی فزاینده؛ بنابراین موضع رسمی پاکستان، استقبال از اقدام روسیه و دعوت به تعامل بینالمللی با طالبان خواهد بود؛ اما در عمل شکاف فزاینده میان طالبان کابل و ISI وجود دارد؛ زیرا حملات رو به تفزایش تحریک طالبان پاکستان (TTP) از خاک افغانستان ادامه دارد و در ضمن اختلاف های مرزی بر سر دیورند و اخراج مهاجران برجایش باقی است. گفته می توان که پاکستان اگرچه شناسایی روسیه را تایید کرد، اما در عمل از کاهش نفوذش بر طالبان بیمناک است.پاکستان اگرچه شناسایی روسیه را تأیید میکند، اما در عمل از کاهش نفوذش بر طالبان بیمناک است.
ایالات متحده و اتحادیه اروپا: محکومیت شدید دیپلماتیک؛ بنابراین واکنش آنها در برابر تصمیم روسیه محکومیت رسمی و تاکید تأکید بر ادامه عدم شناسایی طالبان بهدلیل نقض فاحش حقوق بشری خواهد بود. بنابراین موضع آنها هشدار به کشورهایی خواهد بود که طالبان را بهرسمیت میشناسند.
راهبرد غرب: ادامه حمایت از کمکهای بشردوستانه بدون تعامل با طالبان؛ حفظ فشار سیاسی و تحریمهای هدفمند و حمایت از سازمانهای مدنی افغان و اپوزیسیون در تبعید. در نتیجه غرب با شناسایی طالبان مخالف است و آن را مغایر با ارزش های حقوق بشری و امنیتی میداند.میداند.
کشورهای عربی و خلیج: فرصتطلبی دیپلماتیک و بیطرفی ظاهری؛ قطر بدون شناسایی طالبان به نقش خود بحیث میانجی میان این گروه و غرب، ادامه خواهد داد. عربستان و امارات موضع مبهم و بیاعتماد در پیوند به طالبان دارند. آنها ترجیح می دهند که به تعامل غیررسمی با طالبان ادامه دهند.
ترکیه: تماسهای اقتصادی و امنیتی، اما بدون اعلام شناسایی رسمی. ترکیه هم مایل است مانند، کشور های عربی با حفظ فاصله، فرصت های اقتصادی واطلاعاتی خود را در افغانستان حفظ کند. کشورهای عربی با حفظ فاصله، فرصتهای اقتصادی و اط
سازمان ملل متحد: موضع بیطرف و نگران؛ اما آنچه مسلم است، اینکه موضع رسمی این سازمان عدم شناسایی رسمی طالبان است؛ زیرا این سازمان تشکیل دولت فراگیر؛ تضمین حقوق زنان و اقلیتها و تعهد به قوانین بینالمللی را از پیش شرط های خود برای شناسایی حکومت طالبان عنوان کرده است. سازمان ملل با توجه به نکات بالا، هنوز طالبان را نماینده رسمی افغانستان نمی داند و تعامل خود با طالبان را درچارچوب کمک های انسانی محدوت نگه داشته است. دران
نتیجهگیری:
شناسایی شتاب زده ی حکومت طالبان از سوی روسیه، مرزهای جدیدی در رقابتهای بینالمللی گشود. این اقدام، از یک سو سبب تقویت جایگاه طالبان در سطح منطقهای شد؛ اما از سوی دیگر، صفبندیهای نوینی میان شرق و غرب، سنت و مدرنیته، مذهب و حقوق بشر پدید آورد. در این میان آنچه مسلم است، اینکه افغانستان فراز و فرود های زیادی را سپری نموده و به یقین که این روز های سیاه طالبانی هم سپری می شود و موضع گیری های ضد مردمی کشور های منطقه و جهان با طالبان، روابط آینده ی این کشور ها را رقم می زند.
واکنشهای قدرتهای جهانی در برابر تصمیم روسیه، نه تنها بیانگر اختلاف دیدگاهها نسبت به آینده افغانستاناند، بلکه نشان میدهند که افغانستان بهرغم فقر، آشوب و استبداد، همچنان در محور تحولات ژئوپلیتیکی جهانی قرار دارد. اما آنچه در میان این نزاعها گم شده، صدای مردم افغانستان است؛ مردمی که نه روسیه، نه آمریکا، نه چین و نه هیچ قدرت دیگری، حق نمایندگی ارادهشان را ندارند. بنابراین تصمیم روسیه برای به رسمیت شناسی طالبان، نه یک پیروزی دیپلماتیک، بلکه یک اشتباه استراتژیک در هندسه ی جیوپولیتیکی نوین است. در شرایطی که طالبان همچنان به اصول دموکراتیک، حقوق بشر، آموزش و مشارکت سیاسی پایبند نیستند، این اقدام نه تنها اعتبار منطقهای روسیه را زیر پرسش برده؛ بلکه تهدیدی برای ثبات امنیتی خود آن کشور و همسایگان آسیای مرکزیاش نیز محسوب میشود.