معرفی کتاب «اراده به ندانستن»!
بهرام رحمانی
نویسندگان این کتاب عبارتند از: استعفان موری، ژانت آفاری، خالد الرویهب و سارا اسکلنگ
گردآوری ترجمه: شهرام کیان
چاپ دوم این کتاب، توسط چاپ و نشر «کتاب ارزان» در سال ۲۰۲۴، در ۲۰۹ صفحه، در استکهلم منتشر شده است.
این کتاب، با موضوعاتی خاص و منحصر بهفرد است. در این کتاب، تابوها و ممنوعههای جنسی را مطالعه میکنید. ممنوعههایی که شاید تاکنون جان بیشماری از انسانهای بیگناه بهویژه در حاکمیتهای دیکتاتوری، گرفته است. این کتاب، پیچیدهگیهای خاص خودش را دارد اما با ترجمعه و قلم روان شهرام کیان، خواندن آن جدابتر و روانتر و سادهتر شده است.
نقل قولهایی از این کتاب:
عبید حکایتی را نقل میکند که به نظر میرسد مثال نقیض نادیدهانگاری پذیرندگی(مفعول جنسی بودن) جوانان است، اما در واقع امتناع کلی از تصدیق عمومی پذیرندگی جنسی نوجوانان را آشکار میکند.
سلطان محمود(حکمران غزنه، ١٠٣٠-۹۸۸)، بههمراه تلخک، در خطبۀ فلان واعظ شرکت کرد. وقتی آنها رسیدند واعظ میگفت هر كس به پسری جوان عشق بورزد، در روز قیامت مجبور خواهدشد او را بر دوش خود گرفته و از روی پل باریک صراط -كه به بهشت ختم میشود- رد كند. سلطان محمود وحشت کرد و گریه آغاز کرد. تلخک به او گفت: «ای سلطان، گریه مکن. خوشحال باش که در آن روز تو نیز پیاده نخواهیبود». صص ۱۶ و ۱۷
در متنهای عرفانی سدههای میانه، بهویژه صوفیه، مجوزی شبهشرعی در باب شاهدبازی وجود داشتهاست. توصیف معشوق در شعرهای عربی و فارسی، بهخصوص در اوج تمدن عربی اندلس، بر سیاق شعر عربی، مصری و یونانی پیش از اسلام مبتنی بود و به گفتۀ مارک دانیل بسیار کلیشهای بود:
معشوق در شعر شاعران عرب، همیشه پسر جوانی است، حداکثر نوجوان… که همواره سبزه و بلند و لاغر است. کمرش انحنا دارد و باریک است مانند شاخۀ بید یا نیزه. موهایش، سیاه همچون رنگ عقرب، که طرهای از آن بر پیشانیاش همچون الفبای عربی ریختهاست. چشمهای او همچون کمآنهایی است ناوکافکن. گونههایش گل رز است. بزاق او شیرینی عسل را دارد. باسن او شبیه تپهای از شن و ماسۀ روان است. وقتی راه میرود، میتوانید او را آهوئی جوان بخوانید؛ وقتی در سکون است، نورش روشنایی ماه را کور میکند.ص ۱۷
در قاهره، دستۀ دیگری از رقصندگان مرد، مردان و پسران جوان، هستند که اجراگری، لباس و ظاهر آنها دقیقاً شبیه خوالها است؛ اما آنها با نامی دیگر متمایز میشوند؛ «گینگ» واژهای ترکی است و معنایی مبتذل دارد که بهدرستی شخصیت آنها را توصیف میکند. آنها بیشتر یهودی، ارمنی، یونانی و ترک هستند.
در ایران، حدود سالهای ۱۹۰۷، چهارده دسته متشکل از نه تا چهارده رقصندۀ مرد و حدود چهل دستۀ رقصنده زن وجود داشت. علیرغم تعداد زیاد گروههای زنانه، پسران ترجیح داده میشدند. این بچهها، بیشتر بچههای یتیمی بودند که برای مراقبت و سرپرستی به یکی از رهبران گروه نمایش سپرده میشدند… بچهها از سن ۸ تا ۱۰ سالگی شروع میکردند و تا وقتی خیلی بزرگ میشدند، یعنی در سن ۱۶ تا ۱۸ سالگی اجرا میکردند. هنگام رقص، پسران لباسهای کوتاه زری میپوشیدند. موهای بلند و حرکات وسوسهآمیز آنها، با برانگیختن احساسات تماشاگران، تمایز آنها را از رقصندگان زن دشوار میکرد. نوع خاصی از رقصندهها رقاص چهلبندپوش بودند؛ پسران جوانی که دامنهای ابریشمی بلند و دوختهشده با روبان در بر داشتند.ص ۲۳
اشمیت بر مبنای اسلوب راستکیشانۀ فوکویی/ ویکسی ادعا میکند که فقط کنشها وجود دارد، نه نقش و نه حتی گرایش «هیچ همجنسگرایی وجود ندارد، هیچ کلمهای به معنای همجنسگرا وجود ندارد».ص ۲۸
زریت، واژۀ کونی در فارسی را به «کسی که کون میدهد» تعریف میکند و میافزاید «فارسی دو کلمۀ مکمل برای دلال محبت دارد، یکی کسکش، واژن جور میکند و دیگری کونکش، کون جور میکند».ص ۲۹
بهطور خلاصه، نقشهای همجنسگرایانه، هم از نظر سن و هم از نظر جنسیت، به زبانهای عربی، فارسی، ترکی، اردو و غیره واژهیابی شده و دربارۀ آنها نوشته شدهاست. برخی واژگان الگوهای جنسیتی و جنسی را با هم تلفیق میکنند. واژگان بومی، بهویژه واژگان تحقیرآمیز، جنس، جنسیت و سکسوالیته را به دقت گفتمآنهای نخبگان غربی از هم متمایز میکنند.صص ۳۳ و ۳۴
گفتمان غالب شاهدبازی عربی و جنوبغربی آسیا با مصادیق تأییدشده از همجنسگراییِ به لحاظ جنسیتی متنوع و دستکم با بعضی از روابط بهنسبت برابریخواهانه همزیستی داشتهاست. همانند دیگر فرهنگها، هنجار اصلی یا متن فرهنگی نقشهای همجنسگرایانه، رفتار، روابط یا حتی ساختارهای همجنسگرایانه را تعریف نمیکند. حداقل از ساحت بیرونی میتوان به یک سنت کلان(شاهدبازی) و یک سنت خرد(زنخویی) در همجنسگرایی در اسلام فکر کرد. شاهدبازی «سنتی کلان» است که هم موضوع گفتمان عمدۀ نخبگان است و هم به نظر میرسد از نظر آماری شایعترین فرم در جوامع مسلمان باشد.صص ۴۵ و ۴۶
بهنظر میرسد اهمیت جنسیت بیولوژیکی از نظر جغرافیایی و تاریخی متفاوت است. برخی از فرهنگها نسبتاً زنانه/مردانه هستند، فرهنگهای دیگر بهشدت نقشهای جنسیتی را پروراندهاند، گاه تا حد «دوگانگی جنسیتی»، یعنی ارزشگذاری کلی ویژگیهای متباین شخصیتی در دو جنس، مانند ترسوبودن در زنان و جرأتورزی در مردان. شرق عربی اولیه عثمانی با حوزههای جداگانه و مشخص زنانه و مردانۀ خود -که فقط در برخی از زمینههای مشخصِ بهخوبی تعریفشده همپوشانی داشتند، آشکارا به دستۀ دوم تعلق داشت. فقط به دلیل برتری جنسیت بیولوژیکی انتظار میرفت یک مرد در جهانی شرکت کند که زنان اصولاً از آن محروم بودند. این دنیای عمومی بود که در آن مردان برای دستیابی به پول، مقام و قدرت در رقابت و همکاری بودند.صص ۸۲ و ۸۳
اگر سقف سن بلوغ فیزیکی در حدود بیست سالگی باشد، به نظر میرسد کف محدودیت سنی برای علاقۀ جنسی شاهدبازها دوران گذار از کودکی به جوانی، یعنی در سن هفت یا هشت سالگی باشد. میزان شواهد موجود میتواند این نتیجه را تأیید کند که شاهدبازان به پسرانی جذب میشدند که سن آنها در این بازۀ زمانی قرار داشت و جذابیت پسر معمولاً در میانههای چهارده یا پانزده سالگی به اوج خود میرسید. یوسف الشربینی مصری، در سالهای آخر قرن هفدهم نوشته که جذابیت پسران در پانزده سالگی به اوج خود میرسد، پس از هجده سالگی رو به افول گذاشته و در بیست سالگی کاملاً محو میشود، در این زمان او بدنی کاملاً پر مو دارد: «بنابراین شیفتگی و عشق پرشور فقط کاملاً به کسانی معطوف میشود که چهرهای صاف و تمیز و لبخندی شیرین دارند؛ یعنی کسانی که در ده سالگی(ولد العشر) به سر میبرند».ص ۹۰
رئیس سابق دانشگاه الازهر قاهره، برای یک دانشجوی سابق شعر عاشقانهای سرود که مطابق با معیارهای آن زمان بهطور غیرمعمولی صمیمانه و بیپیرایه بود:
ای غزال! تو که حرکاتت کمند انسان است
با عاشقی مضطر و آشکارا رنجور چه کردهای؟
سرشار از دلواپسی، بسیار عاشق، بیمار، مجنون عشق تو.
اگر روزی سلامش گویی، از شوق مسحور خواهدشد.
و اگر از کنار او گذر کنی، میگرید: «چه سلوک شیرینی داری!»…
تمنا میکنم اجازه بده با تو سخن گویم. فقط و فقط با تو سخن بگویم!
بر عهد پیشینمان وفادار بمان؛ آنگاه که من و تو با هم بودیم.
روزی که نزد من آمدی و تازه از کودکی گذر کردهبودی.
روزی که نزد من آمدی تا با مجاهدت جوهر فرهنگی را به دست آوری.
روزهایی که از لطف تو لذت بردم و سرنوشت به من لبخند میزد.
روزهایی که خوشبختی مهمان من بود، و بخت یار من.
روزهایی که تو پسر!(یا غلام) خوانده میشدی-و عنوان پسر! کسر شأن تو است…ص ۹۷
جامعهشناس انگلیسی، مری مکینتاش، در مقالۀ تأثیرگذارش -که برای نخستین بار در سال ۱۹۶۸ منتشر شد- بر تمایز بین رفتار همجنسگرایانه و نحوۀ تصور جامعه از عاملان این رفتار، تأکید کرد. او استدلال کرد که هرچند در عمل همۀ جوامع میپذیرند که بعضی از افراد به رفتار همجنسگرایانه روی میآورند، اما نکتهای کاملاً مدرن در این ایده وجود داشت که فقط افرادی از یک نوع یا وضع طبیعی خاص به اراده و میل خود این کار را انجام میدهند. همجنسگرایی معمولاً در غرب مدرن بهعنوان وضعیتی ذاتی و غیرعادی در اقلیتی از انسآنها دیده میشود که خود را منظم متمایل به آمیزش همجنسگرایانه نشان میدهند، اما به شیوههای مختلف دیگری نیز نشان میدهد. بهعنوان مثال، یک «همجنسگرا» بهطور گستردهای زنخوی، بیبندوبار و از لحاظ جنسی بیعلاقه به جنس دیگر فرض میشود. مکینتاش استدلال کرد که چنین «نقش» یا کلیشۀ همجنسگرایآنهای فقط در سالهای پایانی قرن هفدهم در انگلستان پدیدار شد. قبل از آن زمان و در بیشتر جوامع معاصر غیرغربی، «شاید رفتارهای همجنسگرایانه بسیار زیاد باشد، اما«همجنسگرایان» وجود نداشتهاند».ص ۱۰۸
ژانت آفاری
با وجود ممنوعیت همجنسگرایی در قانون اسلام، روابط همجنسخواهی در جهان اسلام مدیترآنهای برای مردان و زنان تلویحا به عنوان آدابی فرهنگی شناخته شده بود، البته تا زمانیکه آنها به عرفِ اجتماع احترام میگذاشتند و محتاط باقی میماندند. به مانند بسیاری دیگر از فرهنگهای پیشامدرن، ایرانیان انتظار داشتند روابط همجنسگرایی بین مردان، روابطی ناقرینه و دربرگیرندهی افراد در گروههای سنی، طبقات و یا جایگاههای اجتماعی مختلف باشد، گرچه انواع دیگر روابط همجنسخواهی نیز مرسوم بوده است. اغلب یکی از شرکای جنسی، نقش «مردانه» و دیگری نقش «زنانه» را ایفا میکند. در اکثر جوامع غربی پیشامدرن، طوری که پژوهشهای اخیر ثابت نمودهاند، به افراد براساس جنسیت آبژهی میلشان هویت داده نمیشد. نه مردی که با مردان دیگر آمیزش جنسی داشت بهعنوان همجنسخواه شناخته میشد و نه مردی که با یک زن آمیزش داشت دگرجنسخواه خوانده میشد. بلکه مردم با نقشی که در روابط جنسی خود اختیار میکردند، شناخته میشدند.ص ۱۱۹
در ایران نیز مانند اکثر مناطق خاورمیانه و دنیای مدیترآنهای، روابط همجنسخواهانهی مردان مقید به قواعد معاشقه بوده است بهمانند هدیه دادن، آموزش متون ادبی، پرورش اندام یا آموزش نظامی، استاد-شاگردی و رشد روابط اجتماعی، که همچنین به مسیر شغلی شریک جنسی کوچکتر کمک مینموده است. بعضی اوقات مردان نیز با هم سوگندهایی رد و بدل میکردند که به صیغههای برادرخواندگی معروف بود و در آن نشانههایی از همجنسخواهی یا همجنسدوستی وجود داشت. این روابط فقط حول محور سکس نبود بلکه باعث بیشتر شدن محبت بین دو شریک جنسی و همچنین موجب حس مسئولیتی مشخص از طرف مرد برای آیندهی پسر میشد. در بین همجنسگرایان زن نیز صیغهی خواهر خواندگی در ایران رایج بوده است.ص ۱۲۰
قرآن و همجنسگرایی در دنیای مسلمانان
همانند متون مقدس یهودی و مسیحی، قرآن نیز به همجنسگرایی به عنوان یک عمل شنیع نگاه میکند. کلمهی لواط(sodomy) از کلمهی عربی لوط مشتق شده است. روایتی قرآنی از ریشسفیدی به نام لوط که به شرح و گفتهی کتاب مقدس از فرشتهها دستور گرفته بود تا شهر سدوم را بهخاطر بیملاحظهگی جنسی مردماش ترک کند. از آنجاییکه قرآن مردم سدوم را «مردم(قوم) لوط» نام نهاده بود، رسم همجنسگرایی تحت عنوان لوط و پس از آن با عبارت لواط نامیده شد-مردی که فرض میشد در برابر ترویج همجنسگرایی جامعهی خویش مقاومت کرده بود. مخالفت با همجنسگرایی مردان آشکار است: «آیا از میان خلایق عمل زشت منکر را با مردان انجام میدهید؟ و زنان را که خدا همسر شما آفریده رها میکنید؟ آری! شما مردمی بسیار متعدی و نابکار هستید»(قرآن ۱۶۶-۱۶۰ -۲۶) اما قرآن رئوف نیز میباشد و امکان توبه و بخشش را تصدیق میکند. «و هر کس از شما(مسلمانان) عمل ناشایست مرتکب شود، چه زن و چه مرد، آنان را (به سرزنش و توبیخ) بیازارید، چنانچه توبه کردند و به کار شایسته پرداختند متعرض آنها نشوید، که خدا توبهپذیر و مهربان است»(قرآن ۴:۱۶) مجازات سنگسار در قرآن جای نگرفت. به علاوه تا قرن بیستم اکثر قریب به اتفاق پژوهشگران دینی هیچ تفسیری از سورهی ۴:۱۶ ننمودند که به مجازات برای همجنسبازان مرد منتهی شده باشد.ص ۱۲۲
در خاورمیانهی قرون میانه، حوزههای علمیه و انجمنهای برادری مانند آکادمیهای یونان بهصورت خردمندانهای یک محیط همجنسدوستانهی پرطراوت و پرجنبش را فراهم آورده بود. برای معلمان قرار گرفتن در یک رابطهی عشقی با شاگردانشان امری غیرمعمول نبود. همچنین ممکن بود خودشان نیز به مانند واسطه عمل کنند و منجر به معاشقهای در بین دانشآموزان خود شوند.(گازرگاهی (۱۵۰۲) ۱۹۹۶، ۲۳۶-۲۳۷)ص ۱۲۴
در قطعهای مفرح از ایرج میرزا به نام «پند و اندرز»، اشرافزادهای، عشقش را به پسری جوان ابراز داشته و از او میخواهد تا معشوقش شود. وی به پسر جوان هشدار میدهد که روزهای زیبایی و مقبول بودنش تقریبا تمام شده است، چرا که پسر به زودی سبیل درآورده و بالغ میشود. هیچ شاعری، دیگر گیسوان زیبای او را با ابریشم یا لبان گلگونش را با شکر مقایسه نخواهد کرد. اشرافزاده به پسر اندرز میدهد که آمد و شد به مسافرخانهها و کلوپهای مرکز شهر تهران را در جستجوی یک شب آمیزش جنسی متوقف کند و از داستان «مورچه و ملخ» یاد بگیرد که آیندهنگر باشد. پسر جوان باید مردی بزرگتر و ثابت را به عنوان عاشق خود انتخاب کند. کسی که نیازهای اولیه زندگیاش، تحصیلات عالی و امکان داشتن شغل خوب دولتی و یا هر شغل مطمئن دیگری را برایش فراهم کند.صص ۱۳۹ و ۱۴۰
گرچه این فساد، لواط، بچهبازی، شدیدا در قرآن ملامت شده و حتی میتواند مجازات مرگ داشته باشد، با این وجود امروز عموما در بین مردم عامه خصوصا… افسران، معلمان مدرسه و حتی روحانیون گسترش یافته است. این موضوع آنقدر آشکار است که کسی سعی بر پنهان کردن آن نمیکند. تقریبا در هر خانۀ اعیانی یک یا چندین پسر اینچنینی وجود دارد که به منظور برآورده کردن این نیت آنجا هستند. هیچکس از نمایش آشکار آنها خودداری نمیکند. درواقع دارا بودن یک فرد عالی باعث مباهات شخص میشود. فرد مخصوصا در مورد آنها حسادت میورزد. آنها با دقت در مقابل اغوا شدن مراقبت و محافظت میشوند.(پولاک (۱۸۶۱) ۱۹۸۲، ۴۱)ص ۱۵۵
توماس لاکویور در اثر پیشگامانۀ خود ساخت جنس: بدن و جنسیت از یونانیان تا فروید اظهار داشت که در اروپا تنها در اواخر قرن هجدهم یا اوایل قرن نوزدهم بود که جنس از لحاظ جسمی به طور قطعی به دو گونه تقسیم شد، و از الگوی تک جنسی به الگوی دو جنسی گذر کرد. به گفتۀ لاکویور، تنها با آغاز روشنگری است که دیدگاه فعلی مبنی بر اینکه «دو جنس ثابت، متباین و متضاد وجود دارند و زندگی سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی مردان و زنان، نقشهای جنسیتی آنها، به نوعی بر مبنای این «حقایق» استوار شده است». پیش از آن، خوانشی تکگانه و نه دوگانه از سکس وجود داشت که مستلزم «تقدم تمایزگذاری از لحاظ جنسیت بر تمایزگذاری از لحاظ جنس»بود، یعنی اینکه «مرد یا زن بودن یک شان اجتماعی، جایگاهی در جامعه، بر عهده گرفتن یک نقش فرهنگی بود، و یک یا دو جنس به لحاظ ارگانیکی متباین وجود نداشت».صص ۱۹۳ و ۱۹۴
تهیه و خواندن این کتاب را به همه علاقهمندان کتاب توصیه میکنم.
شنبه هفدهم شهریور ۱۴۰۳-هفتم سپتامبر ۲۰۲۴
آدرسهای تماس با چاپ و نشر «کتاب ارزان» در استکهلم:
First edition Kitab-I Arzan
Helsingforsgatan 15
164 78 Kista-Sweden
+46 70 492 69 24