شعاع نور میبارد فروغ هر دوچشمانت
صدای مهر می کارد به قلبم مهر و احسانت
بنازم مادرا ! من شفقت مهر و وفای تو
ګل امید رویاند به دل آن لعل خندانت
شحر خورشید می پاشد هزاران زره در کویت
به امید ی که بوسد ګرد و خاک کنج دامانت
زبس منظرګه ی ګلهای زیباست تماشاهیست
هزاران ذوقمند آيد از آن طرف ګلستانت
به پاس حرمت شب زنده داری های شب هایت
سزد در هر قدم سازم تن و جانم به قربانت
تو هستی رهنمای اول و هم آموزګار من
منم تا پای جان هستم مطیع امر و فرمانت
حیات جاودان خواهم ترا ای مظهر هستی
به وصفت سر کنم شعر و شوم هر دم ثنا خوانت
محمد اسحاق ثنا
ونکوور کانادا
یکشنبه ۱۱ می ۲۰۱۴