در یکی از صفحات اجتماعی ( فیسبوک ) مناقشۀ ومناظره جوانان محترم و آگاه وطن در بارۀ اینکه شعبۀ تیاترفاکولتۀ هنرهای زیبا را که تأسیس کرده است٬ آغاز گردید. یکیمیگفت که شعبۀ مذکور و شعبات موسیقی و تعلیم و تربیۀ هنررا داکتر شهرانی تأسیس نموده است، دیگر میفرمود که داکترنعیم فرحان دیپارتمنت تیاتر را ایجاد کرده است.
البته قابل خورسندی است که جوانان هوشمند وطن علاقهزیاد به هنر های زیبا دارند و میخواهند حقیقت را بدانند٬موضوع باید هویدا گردد، ورنه اینهم درد سر به آینده گان ونویسنده گان تاریخ پوهنتون کابل خواهد شد.
چند سطر که عبارت از حقایقی میباشد که دروغ در آن نیست، فقط حضور حضرت پروردگار را درنظر گرفته، با صدق گفتار همه توضیح داده میشد، هر آنچه در این چند صفحه تحریر میگردد بقلمشخص خودم هنایت الله شهرانی میباشد و در همه گفتار و تاریخ تأسیس شعبۀ تیاتر مسؤل میباشم.
پیش از اینکه در سال (1976م) جهت تحصیلات عالی در رشتۀ تعلیم و تربیۀ هنر به امریکا بروم،یک سال پیش از آن پروفیسور استاد میر حسین شاه رئیس فاکولتۀ ادبیات و علوم بشری دو شعبۀنقاشی و هیکل تراشی را در فاکولتۀ مذکور بنام شعبۀ هنرهای زیبا تأسیس نمودند که بنابر دعوتپروفیسور صاحب میر حسین شاه من نیز در آن مجلس حضور داشتم.
بوقت تحصیل در کنار شعبات موسیقی و تیاتر و مهندسی درس میخواندم و هر روز بدان فکر بودم کهکی باشد این دیپارتمنت ها را ما در کابل داشته باشیم.
بعد از فراغت تحصیل از پوهنتون اریزونا در سال (1978م) بکابل آمدم و دوباره بفاکولتۀ ادبیات وشعبۀ هنرهای زیبا منحیث استاد مقرر شدم بعد یکتعداد استادان نظر به شرایط سیاسی ترک وطنکردند، من شهرانی با چندین اسیستانت که جدیداً فارغ التحصیل شده بودند منحیث استاد بکار آغازنمودیم و کارهای اداری نیز بر من تعلق داشت.
در یکی از ملاقات ها با رئیس پوهنتون آقای انجینر سعیدی، وی گفت که استاد شهرانی!
من در دوران تحصیل در دارالمعلمین کابل شاگرد شما بودم، البته من ازین موضوع خیلی ها مسرورشدم، چونکه امیدی در خصوص انکشاف هنرهای زیبا برایم پیدا شد، به تعقیب آن آقای داکتر رسولمعاون علمی و رئیس فاکولتۀ ساینس با من محبت بسیار زیاد نمود و گفت که به موسیقی علاقمنداست.
اینجانب شهرانی پروگرامهای سه شعبۀ مهندسی، تیاتر و موسیقی را از دانشگاه اریزونا با خود آوردهبودم و میخواستم که شعبۀ مهندسی از انجینیری به هنرهای زیبا بیاید و البته از هر طرف موانع ایجادشد و از آن صرف نظر کردم و به عوض آن تعلیم و تربیۀ هنر را که در آن مسلک تخصص داشتم درپلان شامل ساختم، گویا اینکه شعبات تیاتر، موسیقی و تعلیم و تربیۀ هنر را باید در کنار شعبات نقاشیو هیکل تراشی شامل می ساختیم.
در یکی از روزها در مجلس استادان هنرهای زیبا موضوع اضافه ساختن سه شعبه را بلند ساختم واستادان جوان از دل و جان بدان لبیک گفتند و از آن ببعد در تهیه پروگرامهای شدم که با خود آوردهبودم، البته یکتعداد موضوعات ترجمه و تعداد دیگر تقاضای پوهنتون و کلچر افغانی در نظر گرفته شدو چندین ماه بدان صرف گردید تا اینکه همه تهیه گردید.
موضوع تأسیس شعبه را با پروگرامهای شان با شخص رئیس پوهنتون جناب سعیدی و بعداً با آقایرسول معاون علمی پوهنتون در میان گذاشتم، بدون کدام موانع همه پذیرفته شد و اختیار برایشخص من شهرانی داده شد، گویا اینکه پروگرامهای سه شعبه تیاتر، موسیقی و تعلیم و تربیه هنرتأسیس و آمادۀ فعالیت گردید.
در همین مقطع آماده گی جهت کار با یکی از اسیستانت های هنرهای زیبا عبدالمالک خان دوست زادهکه تخلص اورا من انتخاب کرده بودم و برای من بسیار عزیز بود، با وی بریاست پوهنتون رفتیم وگفتیم که ما اکنون آمادۀ کار و زنده ساختن دیپارتمنت های جدید چون تیاتر، موسیقی، تعلیم و تربیۀهنر میباشیم، رئیس پوهنتون فرمود که مشکل شما اکنون یافتن استاد برای دیپارتمنت های متذکرهمیباشد و برایش گفتیم که اگر اجازه باشد ما خود به این کار اقدام مینمائیم، بشرط آنکه مسایل اداری ومصارف آنها را پوهنتون برای ما یاری بدهد، آن هم به خوشی پذیرفته شد.
چون استاد غلام محی الدین شبنم غزنوی، استاد رئیس پوهنتون در دارالمعلمین کابل بود، بدون کداممشکل اورا منحیث استاد حق الزحمه در شعبۀ تعلیم و تربیۀ هنر مقرر نمودیم.
در مرحلۀ دوم، من میخواستم که داکتر محمد نعیم فرحان که در مسلک تیاتر دکتورا و شخص مسلکیبود و در مربوطات وزارت اطلاعات وگلتور اطفای وظیفه مینمود٬ اورا منحیث استاد رسمی مقررنمائیم، زمانیکه تقرر وی را به مجلس آمرین فاکولته پیشنهاد نمودیم بدبختانه یک تعداد محدود کورذهن هنوز هم در ساحبه علمی پوهنتون وجود داشتند اولاً شعبۀ تیاتر را شعبۀ رقاص ها گفتند وثانیاً مسئله مذهب را در میان آوردند و جنت مکان استاد فرحان پیرو مذهب امام جعفر و جعفریه بود،البته تکلیف من به حد نهایی رسید و باید دلایل زیاد میگفتم و بالاخره طرف قناعت اکثریت قرار گرفتو آقای فرحان منحیث نامزد پوهنیار پذیرفته شد، بدین ترتیب از آغاز تا انجام جناب داکتر فرحان را ازمطبوعات من آوردم و رتبۀ اکادمیک بخشیدم، گفتۀ بالا را مرحوم کریم زیارکش برادر بزرگ داکترفرحان چنین نوشته است: «در سال 1359 هـ بحیث استاد (فرحان) در کرسی تیاتر دیپارتمنت هنرهایزیبا مربوط فاکولتۀ ادبیات و علوم بشری پوهنتون کابل توسط هنرمند بزرگ پروفیسور دکتور عنایتالله شهرانی تقرر حاصل کرد». (ص 12 کمیدی زنان عصبی)، این کتاب توسط مرحوم فرحان ترجمه وبرادر زادۀ شان در جرمنی بچاپ رسانیده است.
همچنان محترمه ماریا دارو مؤلف کتاب «هنرمندان تاریخ ساز تیاتر» نیز در سوانح اینجانب شهرانیو دکتور نعیم فرحان در زمینه اشاره فرموده اند که: «دکتور شهرانی مؤسس شعبۀ تیاتر، دکتور فرحانرا بعداً منحیث استاد با مشکلات زیاد بیرون از ساحه پوهنتون استخدام نموده اند». قابل ذکر است کهکتاب محترمه ماریا دارو که در سال (2013م) در کشور کانادا بطبع رسیده و در کتابخانه عمومیکانگرس امریکا نیز راجستر و کاپی رایت گردیده است یکی از معتبرترین کتابهای است که تاریخ هنرتیاتر را در افغانستان زنده میسازد.
با آوردن مرحوم داکتر فرحان موضوع تیاتر آسان گردید و اورا گفتیم که در دیپارتمنت تیاتر دو شخصدیگر را ضرورت داریم، بناً طی چند روز محدود محترمه زلیخا جان نورانی و استاد عبدالقیوم بیسد رابه همکاری داکتر فرحان آوردیم، زلیخا جان چون تحصیلات عالی نیز داشت، اورا منحیث استادرسمی و استاد بیسد را بشکل حق الزحمه ماهواره سه هزار افغانی قرارداد نمودیم. در مجلس فیصلهنمودیم که شعبۀ تیاتر را که ماه ها پیش از تشریف آوری این سه استاد تأسیس کرده بودیم زلیخا جانبا وجود آنکه هنوز نامزد پوهیالی بود آمر شعبۀ تیاتر تعین نمودیم و داکتر فرحان را در شعبۀ موسیقیمنحیث آمر مقرر کردیم، استادان شعبۀ موسیقی هرسه نفرشان بمانند استاد شبنم استادان حق الزحمهیی بودند آن استادان محترم عبارت از استاد حسین ارمان، استاد سلیم سرمست و استاد ننگیالی بودند،استاد موسی قاسمی را نیز خواسته بودیم ولی آنان استادی را نپذیرفتند.
از اینجا باید دانست که دیپارتمنت های سه گانۀ موسیقی، تیاتر و تعلیم و تربیۀ هنر قبلاً تأسیس شده وپروگرامها نیز مطابق روحیه مردم خود ما ساخته شده بود، بعد از آن ما استادان را از ساحۀ مطبوعاتانتخاب و به پوهنتون آوردیم، معاش های ماهوارۀ شان را نیز از طریق ادارۀ مرکزی پوهنتون تعینکرده بودیم و محترمه زلیخا جان نورانی و داکتر فرحان در قطار استادان رسمی مطابق لایحۀ پوهنتونمعاش ماهوار میگرفتند که خیلی ها ناوقت مراتب قانونی شان طی گردید و یکسال بعد آنها از نامزدیکدر خلاص شدند و بحیث استاد شناخته شدند.
در همین ایام بود که هنرهای زیبا به اثر تلاش های پیگیر٬ صاحب پنج دیپارتمنت شده بود و عموماًکارهای اداری امریت هنرهای زیبا را مستقیماٌ از طریق ریاست پوهنتون اجراء می نمودیم، در یکی ازروزها بودجۀ یکسالۀ شعبات هنرهای زیبا را با استادان برآورد نمودیم که بالغ به چهارصد و پنجاههزار افغانی میگردید و فاکولتۀ ادبیات و علوم بشری به هیچ صورت این نوع بودجۀ زیاد را درتخصیص خود نداشتند، لذا بنده شهرانی، داکتر فرحان را با خود گرفته به رئیس پوهنتون موضوع راپیشنهاد کردیم، گویا که وی منتظر ما باشد فوراً چهار و نیم لک افغانی را بصورت رسمی بنام آمریتهنرهای زیبا تخصیص داد و ما از آن تاریخ به بعد بحیث یک دستگاه مستقل بکارها شروع نمودیم ومن منحیث آمر عمومی و داکتر فرحان اگرچه دورۀ نامزدی خودر ا طی نکرده بود ٬بشکل معاون منبکارها آغاز نمودیم.
مستقل ساختن هنرهای زیبا از پیکر فاکولتۀ ادبیات و علوم بشری:
از کارها و فعالیت های که در ارتقای هنرهای زیبا انجام دادیم در سطور سابقه ذکر گردید و اینکهنرهای زیبا بشکل یک فاکولتۀ مستقل در دانشگاه کابل جای و موقف پیدا کرد.
برای تمام مردم عزیز ما هویداست٬که نسبت تغیرات سیاسی در کشور شرایط زندگی برای مردم خیلی ضیق گردیده بود و دو برادرم توسط همان رژیم بر سر اقتدار به شهادت رسیدند . بنده نیز تحت مراقبت قرار داشتم بناٌ راه هجرت را در پیش گرفتم٬ تا آن زمان هنرهای زیبامنحیث آمریت عمومی شناخته شده بود که ارتقا دهنده دو شعبۀ نقاشی و هیکل تراشی بسویه فاکولتهدر حقیقت من شهرانی بودم و اینکه در آمریت عمومی (فاکولته هنرهای زیبا) شعبات سینماتوگرافی،میناتوری، تاریخ هنر و خطاطی نیز به شکل جدی به پیش برده میشد و در حقیقت این شعبات هنرهایزیبا در تاریخ فرهنگ افغانستان بار اول شکل اکادمیک را بخود گرفته بود.
در سال اول تأسیس شعبات موسیقی و تیاتر و تعلیم و تربیۀ هنر، در صنف اول شعبۀ موسیقی دوجوان بنامهای خالدارمان ، فرزنداستاد حسین ارمان و احمد ناصر سرمست فرزند استاد سلیمسرمست شامل گردیدند و پدران شان در آن وقت دو سکالرشیپ را پیدا کردند که باید جهت تحصیلاتعالی بخارج بروند، چون آنان محصلان جدیدالشمول پوهنتون کابل در شعبۀ موسیقی بودند بناً بایدموافقه آمریت هنرهای زیبا را میگرفتند، لذا اینجانب به اوراق هردو توافق و امضاء نمودم، سپسکارهای اداری شان را پدران شان به راهنمایی داکتر فرحان که در پوهنتون جدیداً آشنایی حاصل کردهبود از طریق پوهنتون پیش بردند .
بعد از اینکه دو شعبۀ نقاشی و هیکل تراشی را ارتقاء داده به صورت آمریت مستقل یا فاکولتۀ هنرهایزیبا تشکیل دادم فاکولته یا آمریت عمومی را بدینگونه به دیپارتمنت ها تقسیم نمودم، آمر شعبۀ نقاشیسید فاروق فریاد آمر شعبه هیکل تراشی و تاریخ هنر سراج الدین سراج، آمر شعبۀ تیاتر زلیخا جاننورانی، آمر شعبۀ موسیقی داکتر نعیم فرحان، آمر شعبۀ تعلیم و تربیه هنر استاد غلام محی الدین شبنمغزنوی و استاد عبدالکریم رحیمی علاوه بر آمریت در شعبات میناتوری، خطاطی در بسیاری از فعالیتهای دیگر با عبدالمالک دوست زاده با اینجانب همکاری های بیدریغانه مینمودند، همۀ این جوانانمیدانستند که همه جان فشانی ها و کارهای من فقط بخاطر رضای خداوند و خدمت و ارتقای فاکولتۀهنرهای زیبا بود و بس.
در نتیجه لازم بگفتن میباشد که دو کورس نقاشی و هکیل تراشی توسط شخص پوهاند صاحب میرحسین شاه رسما ًدر سال (1975م) در چوکات فاکولتۀ ادبیات و علوم بشری تأسیس گردید و سه شعبۀموسیقی، تیاتر و تعلیم و تربیه هنر را اینجانب عنایت الله شهرانی تأسیس نمودم، شعبۀ سینماتوگرافیرا در ختم این سه دیپارتمنت اخیرالذکر علاوه نمودم و نیز دیپارتمنت های هنرهای زیبا بخاطر تعددشعبات مختلف حق یک فاکولته مستقل بودن را داشت به فاکولته ارتقا دادم که طبعاً این خدمت معنویرا در جمع خدمات خاص و مشروع خود میدانم، و تکرار مینمایم که چهار دیپارتمنت موسیقی، تیاتر،تعلیم و تربیۀ هنر و سینماتوگرافی را شخصاً من تأسیس نموده ام که هیچکس این کار را بجز از مننکرده است.
در خاتمه لازم به یادآوری است که جنت مکان داکتر نعیم فرحان از آغاز دوستی ما از سال (1978م)تا زمان وفات شان بدوستی خود با من قایم بودند، اما در طول یک مصاحبه با خانم لیلا تیموری در باره تاسیس هنر های زیبا گفت:« بمجرد که در پوهنتون کابل پا گذاشم ٬ شعبۀ تیاتر را افتتاح واساس گذاشتم،» وهم چنان در کتاب جناب محترم عبدالوهاب مددی نیز از زبان مرحوم فرحان درباره موسیس شعبه تیاتر تذکر رفته است. من در تعجب شدم و ناگزیر چند سطر درمقابل ادعای شان نوشتم، به فاکولتۀ هنرهای زیبا و کاپی جهت نشر به جریدۀ «امید» فرستادم وهمچنان یک کاپی برای مرحوم فرحان نیز ارسال کردم. بعد از اینکه نوشته و ردیۀ مرا گرفتند،برایم تیلفون کردند و از من تقاضا نمود که از موضوع صرف نظر بدارم . اما بخاطر روشن ساختن موضوع که جناب داکتر فرحان حیات داشتن ٬ به نشر آن اقدام کردم. تا نسل آینده وجوانان که در این رشته به تحصیل میپردازند٬ از واقعیت تاریخی مطلع باشند.
این نوع وقایع در دنیا بسیار رخ داده است، فامیل گرامی و ارجمند داکتر فرحان همانطوریکه بوقتحیاتش بر من عزیز بودند اکنون نیز به همان اندازه عزیز می باشند. بااحترام