عید قربان
به گوشم این صدا آید که اینک عید قربان شد
نصیبم لیک جای شادمانی درد حرمان شد
نه نانی بر سری خوانی نه نقلی و نه بادامی
نه از کس بر کسی مهری همه سرگشته حیران شد
نه حرفی بهر تبریکی نه پولی تا دهم عیدی
نه خنده بر لب طفلی رخ ماه زعفرانی شد
نه می زیبد به کس گویم مبارک باد قربانی
ز بس در میهنم درد و غم و حسرت فراوان شد
تمام هست و بود ما به یغما رفت و شد نابود
عمارت ها و کاخ و قصر ها با خاک یکسان شد
کنون نی امن و آزادی همان جنگ است و ویرانی
که ارزان تر ز هر چیزی همانا جان انسان شد
محمد اسحاق ثنا
ونکوور کانادا
۹ جولانی ۲۰۲۲