سلطهجویی آمریکا: بحرانسازی و تضعیف عدالت جهانی
بشر در طول تاریخ شاهد تحولات و بحرانهای مختلفی بوده است، اما آنچه که امروز بیش از هر چیز توجه جهانیان را به خود جلب کرده، سیاستهای تجاوزکارانه و زیادهخواهانهٔ آمریکا است؛ سیاستهایی که نهتنها بر زندگی مردم در بسیاری از نقاط جهان تأثیر گذاشتهاند، بلکه سرنوشت بشریت را در مسیری پر از خشونت و بیعدالتی قرار دادهاند. بسیاری از تصمیمات آمریکا در عرصهٔ بینالمللی نهتنها با اصول منشور سازمان ملل و قوانین بینالمللی در تضاد است، بلکه بر بهای خون و رنج انسانها بنا شده است.
آمریکا بهعنوان یک قدرت بزرگ مالی و نظامی، برای تحمیل ارادهٔ خود بر دیگر ملتها از هیچ اقدامی فروگذار نکرده است. میلیونها انسان به واسطه جنگها، توطئهها، تحریمها و کودتاها بیخانمان شده و در کانون بحرانهای انسانی قرار گرفتهاند. در جنگها و درگیریهای مختلف، این کشور با سیاستهای خود میلیاردها دلار در راستای منافع خود سرمایهگذاری کرده است و مردم بیگناه در کشورهای مختلف بهای این سیاستها را پرداختهاند.
یکی از جنایات بارز آمریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی است. در جنگ غزه، اسرائیل با حمایت بیدریغ آمریکا بیش از ۱۵۲,۰۰۰ نفر از فلسطینیها را شهید و مجروح کرده است، که بیشترین تعداد قربانیان این جنایت کودکانی بودند که هیچگونه نقشی در این بحرانها نداشتند. اینگونه کشتارهای وحشیانه اغلب با عنوان حمایت از «دموکراسی» و «حقوق بشر» توجیه میشود، در حالی که خود این کشور بزرگترین نقضکنندهٔ حقوق بشر است.
تحریمهای بیرحمانه و نقض قوانین بینالمللی
آمریکا به دنبال منافع خود، هیچگونه تردیدی در اعمال تحریمهای گسترده علیه کشورهای مختلف ندارد. این تحریمها، که اغلب مغایر با منشور سازمان ملل و قوانین بینالمللی است، مردم بیگناه را هدف قرار داده و مشکلات اقتصادی و انسانی آنها را تشدید میکند. از کوبا و سوریه تا ایران و ونزوئلا، هیچ کشوری در امان از سیاستهای تحریمی آمریکا نیست.
آمریکا در عرصهٔ تجارت جهانی نیز از ابزارهایی چون تحریمها، فشارهای اقتصادی، و کمپینهای اطلاعاتی بهره میگیرد تا ارادهٔ خود را به دیگر کشورها تحمیل کند. این تحریمها، که عمدتاً علیه کشورهایی اعمال میشوند که از سیاستهای واشنگتن تبعیت نمیکنند، بهویژه در حوزههای اقتصادی، ملتهای بسیاری را از دسترسی به منابع طبیعی، توسعهٔ پایدار و تجارت آزاد محروم کردهاند. به جای رقابت شرافتمندانه در بازارهای جهانی، آمریکا تلاش میکند با تهدید و تحریم، رقبای خود را از میدان به در کند و منافع اقتصادی خود را به هر قیمتی تضمین نماید. این رویکرد نهتنها خساراتی گسترده به سرمایهگذاریهای مردم این کشورها وارد میکند، بلکه نابرابریهای جهانی را تشدید کرده و انسجام روابط تجاری بینالمللی را به خطر میاندازد. در نهایت، این سیاستهای قهری بهجای پیشرفت اقتصادی مشترک، چرخهای از فشار و نارضایتی جهانی ایجاد میکند.
در زمینهٔ امنیتی نیز آمریکا بهطور مداوم با انگ زدن به کشورها و گروههای مختلف بهعنوان «تهدید» یا «تروریست»، بهبهانهٔ مبارزه با تروریسم و تهدیدات امنیتی، به سیاستهای تهاجمی خود ادامه میدهد. این انگهای اطلاعاتی، که اغلب مبهم و بیپایه هستند، به ابزارهایی برای مشروعیتبخشی به دخالتهای نظامی و اقتصادی آمریکا بدل شدهاند. کشورهایی که خواهان استقلال و حفظ حاکمیت خود هستند، بهدلیل مخالفت با سیاستهای واشنگتن، تحت فشارهای دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی قرار میگیرند.
علیرغم این که بسیاری از سازمانهای بینالمللی و کشورهای مستقل مخالفت خود را با این تحریمها اعلام کردهاند، آمریکا همچنان از قدرت نظامی و مالی خود برای فشار به دیگر کشورها استفاده میکند. برای مثال، آمریکا حتی پس از صدور حکم دیوان دادگستری سازمان ملل علیه نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، و وزیر دفاع او، یوآو گالانت، بهخاطر جنایات جنگی، با تهدید و تحریم این نهاد بینالمللی نشان داد که هیچگونه احترامی برای نهادهای جهانی که بهچالش کشیدن منافع آن میپردازند قائل نیست.
سیاستهای دوگانه و برخورداری از امتیازهای ناعادلانه
سیاستهای آمریکا در قبال فلسطین و اسرائیل نشاندهندهٔ برخورد دوگانه و امتیازدهی به قدرت اشغالگر اسرائیل است. در خصوص مسأله فلسطین، آمریکا همواره در حمایت از اسرائیل و عدم بهرسمیت شناختن حقوق ملت فلسطین برآمده است. وزیر امور خارجهٔ آمریکا، آنتونی بلینکن، می گوید: «ما بهدنبال پایان دادن به جنگ در غزه بهگونهای هستیم که به تحقق خواستههای مشروع اسرائیلیها و ایجاد کشوری برای فلسطینیان کمک کند.» او در حالی از «ایجاد کشور فلسطینی» صحبت میکند که خود بهخوبی میداند با وجود حمایتهای واشنگتن، هیچیک از مقامات اسرائیل هیچگاه چنین خواستهای را جدی نمیگیرند. بلینکن حتی در مواضع خود تأکید دارد: «هیچ کس نمیتواند اسرائیل را مجبور کند که یک کشور فلسطینی تحت حکومت حماس یا هر سازمان افراطی دیگر را بهرسمیت بشناسد، توافق جدید نباید بر امنیت و موقعیت اسرائیل تأثیر بگذارد.»
او در حالی که با پشتیبانی کامل از مواضع اسرائیل این گروه را بهعنوان یک تهدید امنیتی معرفی میکند، عمداً این نکته مهم را به آسانی نادیده می گیرد که حماس نماینده بخش عظیمی از ملت فلسطین است که سالیان سال است برای دفاع از مردم خود در مقابل نامردمیها و خشونت هار اشغالگران مبارزه می کند. سازمانی که فقط خواهان جاری شدن قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل در راه تشکیل دولت مستقل فلسطین است. از همین رو، نمیتوان حماس را بهسادگی از معادلات منطقهای حذف کرد. سیاستهای آمریکا در این زمینه تنها به تداوم بحران و تشدید رنج مردم فلسطین دامن میزند.
آمریکا با این سیاستها نشان داده است که هدفش نه صلح، بلکه حفظ وضعیت موجود و بهرهبرداری از منافع خود از طریق تضعیف کشورهای دیگر است. بههمین دلیل است که هرگونه راهحل سیاسی یا دیپلماتیک که بهنفع ملتهای مظلوم باشد، از سوی این کشور بهسرعت رد میشود. بهعنوان یک نمونه، در همین منازعهٔ جاری بین اسرائیل و فلسطین، تمامی تأکیدات از سوی آمریکا و متحدانش بر حقوق و منافع اسرائیل اشغالگر است، در حالی که مردم بومی فلسطین نهتنها از هیچ حق و حقوقی برخوردار نیستند، بلکه از نگاه سیاستهای صهیونیستی، محکوم به نابودیاند. این واقعیت تلخ، تراژدی زمانهٔ ما است.
چالشهای جهانی در برابر سیاستهای یکجانبهگرایانهٔ آمریکا
سیاستهای یکجانبهگرایانهٔ آمریکا نهتنها بر مشکلات جهانی افزوده است، بلکه مانعی بزرگ در راه ایجاد صلح و آرامش در سطح جهانی بهشمار میآید. رئیسجمهور آمریکا، جو بایدن، در سخنرانی خداحافظی خود با غرور اعلام میکند: «آمریکا در حال پیروزی در رقابت جهانی است. ما امروز قویتر از چهار سال پیش هستیم و متحدانمان نیز مستحکمتر شدهاند.» این نگاه خودپسندانه به مسائل جهانی از سوی رهبر ابرقدرتی مانند آمریکا، نمایانگر زوال انسانیت، ارزشهای بشری، و هرگونه تلاش برای تعامل و همکاری جهت ساختن جهانی سرشار از صلح و آرامش است. این نوع نگاه به مسائل جهانی، که بهنفع آمریکا و بهضرر دیگر کشورها است، تنها به افزایش تنشها و بحرانها منجر خواهد شد.
آمریکا با استفاده از زور و فشار نظامی و اقتصادی تلاش میکند که موقعیت خود را در عرصهٔ جهانی تثبیت کند و منابع کشورهای دیگر را برای منافع خود غارت کند. در این روند، حقوق بشر، عدالت، و انسانیت در پس پردهٔ منافع سیاسی و اقتصادی پنهان میشود و تنها کسانی که از این سیاستها آسیب میبینند، مردم بیگناه هستند.
جهان بهشدت نیازمند تغییر در سیاستها و رویکردهای خود است. جهانی که در آن عدالت، حقوق بشر، و صلح در اولویت قرار گیرد نهتنها از سیاستهای ناعادلانه و جنگطلبانه پرهیز میکند، بلکه به همکاریهای بشردوستانه و احترام به استقلال ملتها میاندیشد.