ریشههای انگلیسی نازیسم آلمان

والنتین کاتاسانوف (Valentin Katasonov)، پروفسور، دکتر علوم اقتصاد، مدیر مرکز پژوهشهای اقتصادی «شاراپوف»- فدراسیون روسیه، پژوهشگر مسائل پشت صحنه
ا. م. شیری
امروز، حتی چندین دهه پس از شکست رایش سوم، جنگ ادامه دارد. این بار، جنگ علیه خاطرۀ شاهکار بینظیر سرباز شوروی جریان دارد. در پشت تمام تلاشها برای «برابرسازی» روسیهی شوروی و فاشیسم هیتلری، که توسط غرب در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ پرورش یافت، پیوستگی ایدئولوژیک دیکتاتوری جنایتکار ناسیونال سوسیالیستی همراه با سیاست امپریالیستی آنگلوساکسون نهفته است…
ماهیت این تداوم و ویژگیهای اصلی آن به تفصیل در کتاب «ریشههای انگلیسی فاشیسم آلمانی»، تألیف مانوئل سرکیسیان، استاد دانشگاه هایدلبرگ، مورخ و جامعهشناس مشهور، ارمنیتبار، متولد باکو در سال ۱۹۲۳ و ساکن مکزیک، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. این کتاب برای اولین بار به زبان روسی ترجمه و در سال ۲۰۰۳ در سن پترزبورگ منتشر شد. این کتاب فقط در هند و ایرلند که استبداد آنگلوساکسون را از نزدیک تجربه کردهاند، به زبان انگلیسی انتشار یافته است. کتاب سرکیسیان هرگز در انگلستان منتشر نشده است.
نویسنده در اثر خود به حقایق تکاندهنده اشاره کرده است. «از نژاد برتر در مستعمرات تا فاشیسم در اروپا»، «تقلید رهبران رایش سوم از مکتب انگلیسی»، «انگلستان به عنوان نمونۀ اولیه وحدت نژادی»، «هوستون استوارت چمبرلین- پیشگوی انگلیسی، پیشگام و پیامبر رایش سوم»، «فاشیسم انگلیسی در انگلستان»، «ستایشگران هیتلر از میان تشکیلات انگلیسی»، عبارات بالا عناوین برخی از فصول این کتاب هستند.
مانوئل سرکیسیان با اشاره به نظام آموزش هیتلری، با استناد به منبع اصلی مینویسد: «سازماندهندگان «ناپولاها» (مؤسسات آموزشی ملی-سیاسی) نیروهای اساس هیملر آگاهانه از الگوهای مدارس دولتی نخبگان انگلیسی پیروی میکردند». از همان آغاز رایش سوم، مربیان انگلیسی نژاد برتر با مقلدان نازی خود (که بعداً به رادیکالترین شکل از معلمان خود پیشی گرفتند) ملاقات کردند و کاملاً آگاه بودند که آموزش نخبگان هیتلری طبق الگوی آموزش نخبگان انگلیسی انجام میشود. انگلیسیها بلافاصله ارزیابی مثبتی از فعالیتهای همکاران آلمانی خود ارائه دادند. بطور مثال، مدیر مدرسۀ دولتی در لوئستافت خطاب به خوانندگان انگلیسی خود، «ناپولاهای» هیتلری را «مدارس دولتی در آلمان» نامید.
نظام تربیتی انگلیس به عنوان یک روش برای تربیت آیندهسازان جهان، تحسین ویژۀ پیشوا را برانگیخت. بگونهای که او در «سخنرانی اختصاصیافته به انگلستان» در ۳۰ ژانویۀ ۱۹۴۱، نظام آموزشی انگلیس را مورد تمجید قرار داد.
اوبرگروپنفورر گایسمایر، فرمانده ارشد اساس در سال ۱۹۳۸ گفت: «ابزارها و وظایف آموزشی (مدارس عمومی انگلیس)… برای مؤسسات ما نیز مناسب هستند». والتر استرووه، مورخ آمریکایی، نیز با اشاره به شباهت مدارس فاشیستی با همتایان انگلیسی آنها، ادعا کرد که «در آینده، فقط بهترین افراد رهبران نازی خواهند شد. خدا میداند چه تعداد هیتلرهای آینده در آنجا تربیت شدهاند». تئودور ویلهلم، پدر آموزش نازی، با افتخار اعلام کرد که در آلمان تحت رهبری هیتلر، آموزش مدرسهای «به مدارس دولتی انگلیس نزدیکتر است» و حتی قول داد که در زمینۀ آموزش حاکمان آیندۀ جهان از معلمان انگلیسی خود پیشی بگیرد.
سرکیسیان تأکید میکند که در سال ۱۹۳۸، مؤسسۀ سلطنتی امور بینالملل در لندن، در مورد «آموزش رهبران آیندۀ نازی» گزارشی تهیه کرد؛ نویسندگان انگلیسی خاطرنشان کردند که نهادهای نازی «از بسیاری جهات از مدارس دولتی انگلیسی ما الگوبرداری شده است». بسیاری از کارگزاران رایش سوم رؤیای آموزش انگلیسی فرزندانشان را در سر میپروراندند (ریبنتروپ، لی). در سال ۱۹۳۴، رهبران آیندۀ انگلستان (از مدرسۀ دولتی راگبی) از ناپولاهای پوتسدام بازدید کردند. این بازدید با بازدیدهای متقابل نمایندگان ناپولاها و سایر مدارس دولتی انگلیسی دنبال شد. تلویحاً گفته شد که چنین تبادل فقط با «شرکای نوردیک، که باید آلمان را از… جنگ در دو جبهه محافظت کنند»، صورت خواهد گرفت. پیشوا اعلام کرد که فقط او، «مانند انگلیسیها، برای رسیدن به هدفش به اندازۀ کافی بیرحم است»، و سیاست استعمارگری انگلیس در هند، برای او الگوی استعمار روسیه (که آن را «هند آلمانی» مینامید) است. قابل توجه این است که در هندِ تحت سلطۀ انگلیس، دولت انگلیس برای نمایش فیلمهای مستند و بلند دربارۀ نازیسم اجازه نمیداد. زیرا، هندیها میتوانستند شباهتهای میان رفتار فاشیستهای آلمانی و استعمارگران انگلیسی را ببینند.
از جیمز درنان، مورخ انگلیسی میخوانیم: «فاشیسم میتواند طنین قوی در شخصیت ملی انگلیسیها پیدا کند… گفته میشود که افراد اساس وحشی هستند… اما تمام افراد اساس که من با آنها ملاقات کردهام، افراد دوست داشتنی، مؤدب و همیشه آماده خدمت به مردم بودند». این توصیف آقای بیکر-وایت، رئیس اتحادیۀ اقتصادی و عضو شورای عالی فاشیستهای انگلیس، در بارۀ «دختران هیملر» بود. نمایندگان فرماندهی عالی نظامی انگلیس شخصیت رایشفوئرر اساس را نیز مورد تحسین قرار دادند. دریاسالار سر بری دامویل زمانی گفت که «اگر همۀ هموطنانش مانند هیملر بودند…، بسیاری از مشکلات حل شده بود». در نوشتۀ مانوئل سرکیسیان میخوانیم: «کهنهسربازان وطنپرست سپاه انگلیس (سازمان جانبازان جبهه) پس از بازدید از اردوگاه کار اجباری داخائو در سال ۱۹۳۵ و ارزیابی مثبت از آن، این تصویر را که هاینریش هملر یک مرد فروتن و نگران خیر و صلاح کشورش است، تأئید کردند. شهردار انگلیسی شهر بتنالگرین نیز پس از بازدید از اردوگاه کار اجباری در کیسلاف، در مطبوعات اعلام کرد که او فقط میتواند شهادت دهد که آدولف هیتلر… با مخالفان سیاسی خود با عزت رفتار میکند».
راندولف، پسر وینستون چرچیل، خانواده لرد ریدزدیل، لرد لمینگتون، لرد لاندوندری، هوستون چمبرلین، جامعهشناس و روزنامهنگار، به هیچ وجه فهرست کامل نمایندگان جامعۀ عالی انگلیس نیستند که آشکارا از هیتلر حمایت میکردند (خود گوبلز به مناسبت ازدواج دختر لرد ریدزدیل با یک فاشیست انگلیسی بنام اسوالد مازلی، ضیافت رسمی برگزار کرد که هیتلر نیز در آن حضور داشت و حتی سنجاق سینهای به شکل صلیب شکسته به سینه داشت). دیلیمیل، روزنامۀ متعلق به لرد روتمیر، به عنوان بلندگوی خبری نازیها در خارج از آلمان عمل میکرد. روزنامۀ انگلیسی ریویو، فاشیستهای فرانکو را «بهترین نمایندگان اسپانیا» مینامید. لرد هالیفاکس، رئیس مجلس علیای پارلمان انگلیس، که در سال ۱۹۳۷ با پیشوا ملاقات کرده بود، از «صمیمیت» او شگفتزده شد و شایستگی هیتلر را در بازگرداندن «عزت نفس» آلمان تصدیق کرد. سرکیسیان مینویسد: «در میان مهمانان کنگرۀ حزب امپراتوری هیتلر در سال ۱۹۳۶ حداقل پنج عضو پارلمان انگلستان حضور داشتند که هیتلر را تحسین کردند. هیتلر در این کنگره به روشنی اعلام کرد که قصد فتح اوکراین را دارد».
عشق متقابل بین نژادپرستان آلمانی و انگلیسی چنان قوی بود که تا سال ۱۹۳۸، پیشوا، که انگلیسیها را به عنوان مربیان خود میدید، ممنوعیت فعالیتهای اطلاعاتی آلمان در انگلستان را لغو نکرد. در زمان هیتلر، مطالعات انگلیسی (علم، فرهنگ و زبان انگلیسی) در حد بیسابقهای توسعه یافت. پیشوا صمیمانه معتقد بود که زبان انگلیسی، زبان اربابان است و فرهنگ انگلیسی با «بار» استعماری خود شایسته تقلید. هیتلر اطمینان میداد که نژاد آلمانی پسرعموی نژاد انگلیسی است و آنها برای حکومت بر جهان مأمور شدهاند. در انگلستان میگفتند که انگلیسیها بر دریاها و آلمانیها بر خشکی حکومت خواهند کرد. هانس گونتر، فیلد مارشال آلمانی این باور انگلیسیها را که دیگران موقعیتی نزدیک به حیوانات دارند، تأئید کرد و تقلید از انگلیسیها را به این دلیل که «این باور آنها را بزرگ کرده است»، توصیه کرد. فریدریش لانگه، فیلسوف آلمانی اظهار داشت: «ما برای یادگیری چگونگی تسلط بر جهان تمام مراحل تربیتی را طی خواهیم کرد و در کنار پسرعموهای خود که اکنون بر جهان حکمرانی میکنند، برابر خواهیم شد».
مانوئل سرکیسیان خاطرنشان میکند که اصلاح نژاد، که در رایش سوم رواج یافت، اصالت کاملاً انگلیسی داشت. این نظریه حق نژاد آنگلوساکسون (و بنابراین، آلمانیها) را برای تسلط بر جهان تأئید میکرد. اعطای حق شهروندی تنها بر اساس تعلق به نژاد آریایی در زمان هیتلر به یک هنجار تبدیل شد و این جریان در انگلستان شکل گرفت و رهبر آن فرانسیس گالتون، پسر عموی چارلز داروین بود. خود گالتون اصطلاح «اصلاح نژاد» را ابداع کرد. او ادعا کرد که نه تنها «گونههایی» از انسانها در داخل یک نژاد وجود دارد، بلکه «گونههایی» از خود نژادها نیز وجود دارند. گالتون «نظریۀ» نژادپرستی را پایهگذاری کرد که فاشیستها نیر آن را پذیرفتند. او همچنین از «جنگ مقدس» برای سلطۀ نژادی حمایت میکرد و اصلاحنژاد را «بخشی از آگاهی ملی، مانند یک دین جدید» میدانست. قابل توجه ایت که نازیها نیز همین کار را انجام دادند. فرمول طعنهآمیزی که جورج اورول، نویسندۀ رمان پادآرمانشهری «۱۹۸۴»، مطرح کرد، معروف است: «همۀ انسانها برابرند، اما بعضیها برابرتر از دیگرانند». هربرت ولز، نویسندۀ مشهور «مرد نامرئی»، مطمئن بود که «تنها راهحل معقول و منطقی در قبال یک نژاد پست، نابودی آن است».
هانا آرنت در دهۀ ۱۹۴۰ میلادی نوشت: «ایدئولوژی نژادپرستانه در انگلستان مستقیماً از سنت ملی سرچشمه میگرفت: این سنت نه تنها سنت عهد عتیق و پروتستانی، بلکه درک تشدید نابرابری اجتماعی به عنوان بخشی از میراث فرهنگی انگلیسی نیز بود (در حالی که طبقات پایین نسبت به طبقات بالا احساس احترام و تقدس میکردند، طبقات بالا با تحقیر با آنها رفتار میکردند)».
آلفرد روزنبرگ، زندگینامهنویس انگلیسی، یکی از خونخوارترین نژادپرستان آلمانی، تأکید کرد که «اگر دانشجویان دانشگاههای ممتاز انگلیس میتوانستند بخوانند که ناسیونال سوسیالیستها چه نقشی در تاریخ امپراتوری انگلستان به اسلاف خود نسبت دادهاند، شرمسار میشدند». آدولف هیتلر «به ویژه موفقیتهای سیاسی انگلیس (مانند سلطۀ طولانیمدت بر هند با نیرویی اندک) را به حضور مدیران استعماری که تحت نظام آموزشی انگلیس تربیت یافته بودند، نسبت میداد». گئورگ شوت، نویسنده، در سال ۱۹۳۴، در کتاب خود بنام «هوستون استوارت چمبرلین، پیشگوی رایش سوم» نوشت: «مردم آلمان، فراموش نکنید و همیشه به یاد داشته باشید که این «بیگانه» چمبرلین بود که «بیگانه» آدولف هیتلر را پیشوای شما نامید. کارلایل انگلیسی نیز صد سال پیش همینطور بود. امروز، این چمبرلین انگلیسی است که از همان گامهای اول آدولف هیتلر، فهمید که او از سوی الهی منصوب شده است».
و این هم یک واقعیت مربوط به وضعیت جزایر نورماندی، قلمرو انگلستان که ورماخت اشغال کرده بود. مانوئل سرکیسیان مینویسد: «دادگاههای انگلیس متهمان به مقاومت در جزایر نورماندی در طول اشغال آلمان را تحت پیگرد قانونی قرار دادند؛ مقامات جزیرۀ انگلیس حتی رفتارهایی را که موجب تشدید تنش با نیروهای اشغالگر میشد، جرم تلقی میکردند. برخی از ساکنان جزیره در سوءاستفاده از زندانیان در اردوگاههای کار اجباری دست داشتند. به دار آویختن یکی از آنها، یک روس، همان واکنشی را در پلیس جرسی برانگیخت که در اکثر آلمانیها برمیانگیخت».
متأسفانه، اثر مانوئل سرکیسیان با عنوان «ریشههای انگلیسی فاشیسم آلمانی» عملاً در روسیه یا غرب ناشناخته است. این کتاب در انگلستان ممنوع است و در آلمان علیه نویسندۀ آن دو بار پروندههای جنایی تشکیل شده است…
١۵ خرداد- جوزا ١۴٠۴