دوش
نوشته نذير ظفر
دوش چه زيبا شده بود يار من
گلبن رعنا. شده بود يار من
زحمت مشاطه بنازم ظفر
مثل پرى ها شده بود يارمن
زلف طلايي و لبش. لاله گون
افت دلها شده بود يار من
بسكه همه بود به ديدار او
غرق تجلا شده بود يار من
ديده او سرخ ز بيخوابى بود
گويي زمينا شده بود يار من
عزر نامه نوشته نذير ظفر
برايت از دل و جان مي نويسم
غزلها ى فراوان مى نو يسم
خبر دارم ز من ازرده استى
كنم عزر و پشيمان مى نويسم
ميانجى كس نشد بين من و تو
ز نا مهرى ياران مى نويسم
ز اشكم واژه ها را آب برده
تو گويي زير باران مى نويسم
هر انوقتى قلم گيرم بدستم
فقط از درد هجران مى نويسم
بيا جانت بنازم با (ظفر )باش
ترا سر خيل خوبان مى نويسم