دزدی به عنوان شکلی از سیاست
16.03.2024
غرب پا در جای پای قدیمی خود پیش میرود
والری بورت (VALERY BURT)
برگردان: ا. م. شیری
مجلۀ آمریکایی فارین پالیسی مقالهای در بارۀ مدالۀ غرب در روسیه در زمان جنگ داخلی منتشر کرد، که در آن ۱۴ کشور شرکت داشتند.
در این مقاله آمده است: “از سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰، آمریکا، انگلیس، فرانسه و ژاپن هزاران سرباز (از جمهوریهای بالتیک و شمال روسیه به سیبری و کریمه) فرستادند و به امید خفه کردن کمونیزم در نطفه، میلیونها دلار به گاردهای سفید کمک نظامی کردند.
نویسندۀ مقاله با بررسی طرح کلی وقایع، ضمن ابراز تأسف از شکست مداخله، سعی میکند در مورد دلایل فروپاشی نتیجهگیری کند. به عقیده او، “نه تنها متحدان بیدندان، بلکه گاهی اوقات روسهای کاملاً مضر در میان سفیدها- مجموعهای نامتجانس از سوسیالیستهای ضد بلشویک و افسران بیاستعداد تزاری که در اعماق جانشان شوونیسم روس بزرگ باقی مانده بود، مقصر همه ناکامیها هستند”. آنها از حمایت جمعیت روسیه و مهمتر از آن، “از پشتیبانی اقلیتهای قومی متعدد – از اوکراینیها گرفته تا بالتها نیز که به دنبال خروج از زیر پاشنۀ آهنین روسیه بودند، برخوردار نبودند”.
مقالۀ فارین پالیسی فقط یادآور رویدادهایی نیست که بیش از یک قرن پیش روی داده است. بلکه، تلاشی است برای تحلیل وضعیت فعلی اوکراین و تصور اینکه آیا مداخلۀ جدید علیه روسیه: مشارکت نیروهای ناتو در درگیری اوکراین میتواند برای غرب موفقیتآمیز باشد یا خیر.
به گفتۀ نویسنده، وضعیت کنونی کشورهای غربی نسبت به اجدادشان مساعدتر به نظر میرسد. به این معنی که “آمریکا و اروپا یک شریک واحد و کلیدی در اوکراین به رهبری ولادیمیر زلنسکی دارند که قدرت اخلاقی او جای تردید ندارد”.
این عبارت بلافاصله پس از همخویشی با وضعیت واقعی فرومیریزد. کلمات از هم جدا میشوند، معنی خود را از دست میدهند. تصویر با دقت نقاشیشده دارای ترکهایی است و رنگها در حال محو شدن هستند. قاب طلاکاریشده ترک میخورد و میشکند. دوباره تکرار کنید، تنها مرکز تعیینکننده کجاست؟ و سیاستمدار سرسخت کیست؟ درست شنیدیم؟
اما نویسنده متوجه ناهماهنگیها نمیشود و همچنان سوار بر ابرهای توهم اوج میگیرد. او از “وظیفۀ والای حفاظت از اوکراین با انگیزۀ مقابله با هجوم خصمانه” صحبت میکند. و او با شکوه بیان میدارد که “مقایسۀ هوشیارانه این دو مداخله باید غرب را در قصد خود برای تکمیل تعهداتش در اوکراین تقویت کند – تا زمانی که مانند گذشته، تضعیف اراده مانع از آن شود”.
آیا آنها واقعاً آرام نمیگیرند و دوباره تلاش نمیکنند؟ در حال حاضر آنها فقط حرف میزنند، اما به نظر میرسد آنها دیگر برای پیادهروی آماده میشوند. حتی بیشتر “شرایط درگیری امروز در اوکراین بسیار مساعدتر از دوران جنگ داخلی در روسیه است. اوکراین یک متحد شایسته و توانمند است و جمعیت بسیار با انگیزۀ آن برای دفاع از قلمرو خود میجنگند”.
اما این عبارات سبکسرانه و خالی از جزئیات هستند و فقط سادهلوحترینها که هیچ اطلاعی از وضعیت واقعی امور ندارند، میتوانند به معنای آنها ایمان بیاورند. با این حال، ظاهراً این جریان کلمات دهانپرکن برای آنها محاسبه شده است.
پایان مقاله سرخوشانه و طبل توخالی است: “پایتختهای غربی امروز به مراتب بهتر از سال ۱۹۱۸ متحد شدهاند و هماهنگی دفاعی متقابل هرگز قویتر از این نبوده است”. به گفتۀ نویسندۀ ستیزهجو، اگر آمریکا و متحدانش از دامهای تاریخی دوران مداخله اجتناب کنند و چندین شرط دیگر مذکور ذیل را رعایت کنند، در این صورت آنها… نویسنده قبل از آخرین عبارت، احتمالاً نفس عمیقی کشید و گزارش داد: “… شانس واقعی برای شکست دادن پوتین وجود دارد”!
مقاله و نویسنده آن بجای خود. بالاخره، هر کس حق دارد نظر خود را در مورد هر مسئله بنا به درجۀ فهم و درک خود بیان کند. اما خوانندگان همه چیزخوار هستند، اشتهای شیطانی دارند. آن را میخورند، یعنی میخوانند و یکه نمیخورند. درست است که آسیبشناسیها همیشه ممکن است: خشم، نارضایتی، تلخی…
بازگشت به مداخلۀ زمانهای دور غرب منطقی است. علاوه بر این، ارزیابی از آن در طول سالهای گذشته تغییر کرده است.
در زمان اتحاد شوروی اعتقاد بر این بود که هدف اصلی حملۀ نیروهای آنتانت به روسیه، منحصراً حمایت از گاردهای سفید و خفه کردن کمونیسم بود که سایه تهدید آن بر سر کشورهای اروپایی افتاده بود.
آری، غرب به نیروهای ضد بلشویک کمک کرد، اما نه به اندازهای که تاریخ شوروی بر آن اصرار داشت. زیرا، اهداف آنها متفاوت بود – سفیدها برای یک روسیه متحد و غیرقابل تقسیم میجنگیدند، در حالی که هدف آنتانت، برعکس، تقسیم آن به چندین کشور کوچک و ضعیف بود.
درست است، که وضعیت بعداً تا حدودی تغییر کرد – کمکهای جدیتر به گاردهای سفید آغاز شد. اما، کمکها نه رایگان، بلکه به ازای پول و طلا، دوام زیادی نداشتند. به رهبران گاردهای سفید توصیه شد که “شرافتمندانه تسلیم شوند”. به گفتۀ دنیکین، ما “در سختترین لحظه برای خود، شاهد امتناع نهایی از جنگ و کمک به نیروهای ضد بلشویک بودیم”.
مداخلهگران با اشتیاق خونخوارانه شاهد کشتار و معلولیت روسهایی با افکار و عقاید مختلف در جنگ داخلی بودند. و تمام روسیه میلرزید، میسوخت، از درد و وحشت فریاد میکشید.
به هر حال، بیگانگان – آمریکاییها، کاناداییها، فرانسویها، ایتالیاییها، چکها، یونانیها، ترکها و دیگران – نه تنها تماشا، بلکه عمل میکردند. آنها شمال روسیه، کشورهای بالتیک، اوکراین، قفقاز، کریمه، سیبری و خاور دور را بیرحمانه ویران کردند و مقادیر بیشماری چوب، خز، فلزات گرانبها و سایر منابع طبیعی را به یغما بردند. آنها به دنبال تکه تکه کردن روسیه، سلب موقعیت آن به عنوان یک قدرت بزرگ و حذف آن به عنوان یک رقیب قدرتمند سیاسی و اقتصادی بودند. این بود هدف اصلی مداخله! و چه کسی در جنگ داخلی پیروز خواهد شد – بلشویکها یا گاردهای سفید – برای غرب، به طور کلی، اهمیتی نداشت. آنها سعی میکردند با ارتش سرخ وارد جنگ نشوند. حاکمان دشمن امیدوار بودند که تا آن زمان روسیه به عنوان یک کشور واحد و یکپارچه وجود نخواهد داشت. پس، چرا باید سربازان خود را به خطر بیاندازید و پول خرج کنند؟
حاکمان انگلیس و فرانسه از مدتها قبل به فکر اعزام نیرو به روسیه بودند، اما پس از انقلاب فوریه به طور منظم و مرتب گفتگو میکردند. در اینجا انقلاب اکتبر “به موقع رسید” و یک دلیل کلی موجه پدید آمد: نابودی بلشویسم.
بیگانگان در سرزمینهای اشغالی روسیه، مانند فاتحان بیرحم رفتار میکردند: ساکنان محلی را زندانی و شکنجه میکردند، میکشتند. از قضا، اردوگاههای مرگ توسط هیتلر اختراع نشد، بلکه خیلی پیشتر از آن توسط انگلیسیها و فرانسویها اختراع شد. مشهورترین آنها در جزیرۀ مودیوگ در دریای سفید دایر شد. در آنجا زندانیان مظنون به همدردی با کمونیستها از گرسنگی، سرما و بیماری کشته میشدند. در سپتامبر ۱۹۱۹، زندانیان در اردوگاه مرگ شورش کردند و فرار دسته جمعی آغاز شد. اما، تعداد کمی موفق به فرار شدند…
اولین مداخله علیه روسیه در آغاز قرن بیستم یک تمرین برای دستگرمی بود. غرب امیدوار است که مداخلۀ دوم: ورود نیروهای خارجی به اوکراین در آغاز قرن بیست و یکم، به اقدام اصلی و سرنوشتساز تبدیل شود. برنامهها و وظایف تغییر نکرده است: تضعیف روسیه، غارت کامل آن. در بهترین حالت، فروپاشی و قطعه-قطعه کردن آن.
سرنوشت اوکراین، برای غرب کمترین اهمیتی ندارد. بالاخره این بدبخت تکه-پاره خواهد شد. از این گذشته، دوستان قسمخورده و حریص آن مدتهاست که در آرزوی غارت ثروت آن به سر میبرند. و اگر لحظه مناسب فرارسد، آن را از دست نخواهند داد.
پینوشت مترجم: جنگ ناتو به رهبری امپریالیسم آمریکا با روسیه در میدان اوکراین، جنگ بین نیروهای شرّ جهانی با روسیه- سرسختترین و قدرتمندترین مانع جنگ جهانی و تهاجم غرب به کل جهان است. بنابراین، هر گونه تلاش، ولو خیلی کوچک، برای شکست نیروهای اهریمنی در مقابل نیروهای روسیه، وظیفۀ انسانی، وجدانی و اخلاقی همۀ آزادیخواهان و صلحدوستان جهان است.
منبع: بنیاد فرهنگ راهبردی
۲۶ اسفند- حوت ۱۴۰۲