تروتسکیسم یا لنینیسم؟(بخش۱)
جی. وی. استالین/ آمادور نویدی
قیام اکتبر الهامبخش و رهبر خود را داشت، اما این شخص، لنین بود، و کس دیگری غیراز لنین نبود، همان لنینی که کمیته مرکزی هنگام تصمیمگیری درباره مسئله قیام قطعنامه هایش را تصویب کرد، همان لنینی که، علیرغم آنچه که تروتسکی میگوید، مخفی بودنش، مانع از الهامبخش بودن واقعی قیام نشد. این ابلهانه و خنده دارست که حالا تلاش شود، با شایعات درباره مخفی بودن لنین، این واقعیت بی چون چرا را پنهان نمود که الهامبخش قیام، ولادیمیر ایلیچ لنین رهبر حزب بود… مبارزه کارگری، پیشرفتی مستمر، و زنجیرهای از پیروزیهای مستمر نیست. مبارزه کارگری هم آزمونها و هم شکستهای خود را دارد. انقلابی اصیل کسی نیست که فقط در دوران یک قیام پیروزمندانه شجاعت بخرج بدهد، بلکه کسیست که، هنگامیکه در طول پیشروی پیروزی انقلاب خوب مبارزه میکند، وقتیکه انقلاب عقبنشینی هم میکند، و زمانیکه پرولتاریا از شکست رنج میبرد، از خود شجاعت بخرج دهد؛ کسیست که هنگامیکه انقلاب شکست میخورد، وقتیکه دشمن موفق میشود، عقل و منطق خودرا ازدست نداده و هراس به دل راه نمیدهد؛ کسیست که زمانیکه انقلاب در دوره عقبنشینی است دچار وحشت و یا ناامیدی نگردد. سوسیالیست – انقلابی های چپ در دوران اکتبر بد نجنگیدند، و از بلشویکها حمایت نمودند. اما چه کسیست که نداند که آن جنگجویان «شجاع» در دوران برست(توافقنامه صلح با آلمان- م) دچار وحشت شدند، و پیشروی امپریالیسم آلمان آنها را به سوی نومیدی و تشنج سوق داد… در دوره یک قیام پیروزمند، وقتیکه دشمن منزوی شده و قیام در حال رشد است، مبارزه خوب کردن کار مشکلی نیست. در چنین لحظاتی، حتی اشخاص عقبمانده به قهرمانان تبدیل میشوند… این یک واقعیت بسیار غمانگیز، اما انکارنشدنیست که تروتسکی، کسیکه در دوران اکتبر خوب مبارزه کرد، اما در دوره برست، در دورانیکه انقلاب از عقبگرد موقتی رنج میبرد، شجاعت آنرا نداشت تا در آن لحظه مشکل، پایداری کافی از خود نشان دهد و در دنباله روی از سوسیالیست – انقلابی های چپ اجتناب ورزد. بدون شک، آن لحظه یک لحظه دشواری بود؛ شخص باید شجاعت خارقالعاده و خونسردی تزلزلناپذیری از خود نشان دهد، نه اینکه وحشت کند، باید در زمان مناسب عقبنشینی کند، در زمان مناسب، صلح را بپذیرد، ارتش پرولتری را از تیررس ضربات امپریالیسم آلمان خارج نماید، ذخایر دهقانی را حفظ نموده و، در اینراه پس از یک تجدید نفس، با تجدید قوا به دشمن ضربه وارد سازد. متأسفانه، مشخص شد که تروتسکی در آن لحظه ناگوار فاقد این شجاعت و قاطعیت انقلابی بود.
تروتسکیسم یا لنینیسم؟(بخش۱)
نوشته: جی. وی. استالین
برگردان: آمادور نویدی
سخنرانی در پلنوم گروه کمونیست شورای مرکزی اتحادیه های کارگری در ۱۹ نوامبر ۱۹۲۴؛
برای اولین بار در پراودا، شماره ۲۶۹، در تاریخ ۲۶ نوامبر ۱۹۲۴ منتشر شد؛
رونوشت توسط کارل کاوانا.
فهرست
۱- حقایقی درباره قیام اکتبر
۲- حزب و تدارک برای قیام اکتبر
۳- تروتسکیسم یا لنینیسم؟
یادداشت
رفقا، بعد از گزارش مفصل کامنف، برای من چیز کمی باقیمانده است که بگویم. بنابراین، من به افشای بعضی از اسطوره سازیهای عامیانه میپردازم که توسط تروتسکی و حامیانش درباره قیام اکتبر، و نقش تروتسکی در قیام، درباره حزب و تدارک برای قیام اکتبرو غیره پخش شده است. من همچنین به تروتسکیسم بعنوان یک ایدئولوژی عجیب و غریب که با لنینیسم مغایر و ناسازگارست، تکالیف و وظایف حزب در ارتباط با جدیدترین اظهارات و ادعاهای ادیبانه تروتسکی میپردازم.
۱- حقایقی درباره قیام اکتبر
قبل از هزچیز درباره قیام اکتبر صحبت میکنم. در میان اعضای حزب شایعاتی زیادی پخش شده است که کمیته مرکزی در کُل با قیام ماه کتبر سال ۱۹۱۷ مخالف بوده است. طبق روال معمول داستان از این قرارست که در ۱۰ اکتبر، وقتیکه کمیته مرکزی تصمیم به سازماندهی قیام گرفت، در ابتدا اکثریت کمیته مرکزی علیه قیام صحبت میکردند، اما، همچنین داستان ادامه پیدا کرد، تا اینکه در آن لحظه کارگری وارد جلسه کمیته مرکزی شد و گفت:
«شما علیه قیام تصمیم میگیرید، اما من بشما میگویم که با این اوصاف، و علیرغم همه چیز قیام میشود». و بنابراین، بعد از آن تهدید، داستان ادامه پیدا کرد، و کمیته مرکزی، که ادعا میشود ترسیده است، از نو مسئله قیام را پیش کشید و تصمیم به سازماندهی قیام گرفت.
این صرفا یک شایعه نیست، رفقا. این مرتبط به جان رید، نویسنده سرشناس کتاب ۱۰ روزی که دنیا را لرزاند است. رید از حزب ما دور بود، و البته، نمیتوانست تاریخ جلسه سری ما در ۱۰ اکتبر را بداند، و، بنابراین، وی با شایعات پخش شده توسط افرادی مانند سوخانف فریب خورده است. این داستان بعدها دوره گشت و در تعدادی از جزوه های نوشته شده توسط تروتسکیستها تکرار شد، ازجمله یکی از آخرین جزوه های ماه اکتبر که توسط سیرکین نوشته شده است. در آخرین اظهارات ادبیانه تروتسکی از این شایعات بشدت حمایت شده است.
این امر بندرت نیاز دارد تا ثابت شود که همه این افسانه ها و داستانهای مشابه «شبهای عربی» مطابق با حقیقت نیستند، برای اینکه در واقع چنین چیزی اتفاق نیفتاده، و نه میتوانست در جلسه کمیته مرکزی اتفاق بیفتد. درنتیجه، ما میتوانیم این شایعات مضحک را نادیده بگیریم؛ گذشته از همه اینها، شایعات زیادی در اطاقهای دفاتر مخالفان یا آنهاییکه از حزب دور هستند، اختراع میشود. درواقع، ما تابحال آنها را نادیده گرفته ایم؛ برای مثال، ما به اشتباهات جان رید رسیدگی نکرده و جهت اصلاح آنها زحمت نکشیدیم. معهذا، پس از آخرین اظهارات تروتسکی، دیگر امکان ندارد چنین افسانه هایی را نادیده گرفت، برای اینکه اکنون تلاشهایی شده که جوانان ما را با آن شایعات پرورش دهند و، متأسفانه، در این رابطه برخی از نتایج حاصل شده است. باتوجه به این، من باید به این شایعات مضحک با حقایق واقعی مقابله نمایم.
من صورتجلسه کمیته مرکزی حزبمان در ۱۰ اکتبر تقویم قدیم (برابر با ۲۳ اکتبر تقویم جدید) سال ۱۹۱۷ را درنظر میگیرم. حاضرین شامل لنین، زینوویف، کامنف، استالین، تروتسکی، سوردولف، اوریتسکی، درژینسکی، کولونتای، بوبنوف، سوکولنیکوف، و لوموف بودند. مسئله موقعیت فعلی و قیام مورد بحث قرار گرفت. پس از مباحثه، قطعنامه رفیق لنین درباره قیام به رأیگیری گذاشته شد. قطعنامه با اکثریت ۱۰ در برابر ۲ به تصویب رسید. روشن است که شخص میتواند فکر کند: با اکثریت ۱۰ در بربر ۲، کمیته مرکزی تصمیم گرفت تا فورا با کار عملی سازماندهی قیام را به پیش ببرد. در همین جلسه کمیته مرکزی یک مرکز سیاسی جهت اداره قیام انتخاب کرد؛ این مرکز، دفتر سیاسی نامیده شد که، شامل لنین، زینوویف، استالین، کامنف، تروتسکی، سوکولنیکوف، و بوبنوف بود.
حقایق اینچنین هستند.
این جلسه با یک ضربه چندین افسانه را ازبین میبرد. این جلسه، افسانه ای که اکثریت کمیته مرکزی مخالف با قیام بود را از بین میبرد. این جلسه، افسانه ای که کمیته مرکزی در باره مسئله قیام، در شُرُف یک انشعاب بود را نیز ازبین میبرد. از صورتجلسه روشن میشود که مخالفان قیام فوری- کامنف و زینوویف – در نهادی انتخاب شدند که میبایست با آنهاییکه حامی قیام بودند، بطور مساوی، رهبری سیاسی قیام را بدست گیرند. مسئله انشعاب وجود نداشت، و نمیتوانست باشد.
تروتسکی مدعی است که در ماه اکتبر حزب ما جناحی راست با نامهای کامنف و زینوویف داشت، که، بگفته وی، تقریبا سوسیال- دمکرات بودند. چیزیکه شخص نمیتواند درک کند اینست که چگونه، تحت آن شرایط، حزب توانست از انشعاب جلوگیری کند؛ چگونه است که عدم موافقت با کامنف و زینوویف فقط چند روز طول کشید؛ پس چگونه است که، علیرغم آن اختلافها، حزب این دو رفیق را به سمتهای بسیار مهم منصوب کرد، آنها را به مرکز سیاسی قیام، و غیره انتخاب نمود. طرز برخورد آشتی ناپذیری لنین نسبت به سوسیال- دمکراتها در حزب باندازه کافی خوب شناخته شده است؛ حزب میداند که لنین برای یک لحظه هم موافق داشتن رفقایی با تفکر سوسیال – دمکرات در حزب نبود، چه برسد به اینکه در سمتهای بسیار مهم گمارده شوند. پس، چگونه، ما میتوانیم این واقعیت را توضیح دهیم که حزب از یک انشعاب جلوگیری کرد؟ توضیح اینست که علیرغم عدم موافقتها، این رفقا، بلشویکهای قدیمی بودند که بر روی نقاط مشترک بلشویسم ایستاده بودند. آن نقاط مشترک چه بودند؟ وحدت دیدگاه در باره موضوعات اساسی: سرشت انقلاب روسیه، نیروی محرک انقلاب، نقش دهقانان، اصول رهبری حزب و غیره. چنانچه این نقاط مشترک نبود، یک انشعاب حتمیالوقوع بود. هیچ انشعابی نبود، و عدم موافقتها فقط چند روزی طول کشید، برای اینکه، و فقط برای اینکه، کامنف و زینوویف، لنینیست و بلشویک بودند.
حال بگذارید به افسانه ای در مورد نقش تروتسکی در قیام اکتبر اشاره کنیم. تروتسکیستها شدیدا شایعاتی پخش میکنند که تروتسکی الهامبخش و تنها رهبر قیام اکتبر بوده است. این شایعات با تعصب استثنایی بوسیله باصطلاح سردبیر نوشتههای تروتسکی، لنستر پخش میشود. خود تروتسکی، همواره با اجتناب از آوردن نام حزب، کمیته مرکزی و کمیته پتروگراد حزب، با نگفتن هیچ چیزی درباره نقش رهبری این سازمانها، و در قیام، شدیدا خودش را بعنوان چهره اصلی در قیام اکتبر به جلو هُل میدهد، و ارادی یا غیرارادی به پخش شایعات درباره نقش خاصی که وی باصطلاح در قیام بازی کرده است، کمک میکند. من بدون شک نقش مهم تروتسکی در قیام را انکار نمیکنم. اما بهرحال، باید بگویم، که تروتسکی نه نقش ویژه ای در قیام اکتبر بازی کرد، و نه میتوانست اینکار را بکند؛ تروتسکی که صدر شورای پتروگراد بود، صرفا خواست نهادهای مختص به حزب را انجام میداد، و هر گامی که تروتسکی برمیداشت به دستور حزب بود. برای آدمهای هرزه ای مانند سوخانف، ممکنست که همه اینها عجیب بنظر بیاید، اما حقایق، حقایق واقعی، تمام و کمال چیزهایی را که من میگویم ثابت میکند.
اجازه دهید که صورتجلسه بعدی کمیته مرکزی، آن جلسه ای را درنظر بگیریم که در ۱۶ اکتبر به تقویم قدیم(برابر با ۲۹ اکتبر به تقویم جدید) سال ۱۹۱۷برگزار شد.
حاضرین: اعضای کمیته مرکزی، باضافه نمایندگان کمیته پتروگراد، بعلاوه نمایندگان سازمان نظامی، کمیته های کارخانه، اتحادیه های کارگری و راه آهن.، در میان آنهاییکه حضور داشتند.
علاوه بر اعضای کمیته مرکزی، شامل:
کریلنکو، شوتمن، کالینین، ولودارسکی، شلیاپنیکوف، لاسیس، و دیگران، که در مجموع بیست و پنج نفر بودند.
در این جلسه، مسئله قیام کاملا از نظر عملی – سازمانی مورد بحث قرار گرفت، و قطعنامه لنین درباره قیام با اکثریت ۲۰ در برابر ۲ رأی مخالف، سه رأی ممتنع تأئید شد.
یک مرکز عملی جهت رهبری سازمانی قیام انتخاب شد. چه کسانی برای این مرکز انتخاب شدند؟
پنج نفر زیر:
سوردلوف، استالین، درژینسکی، بوبنوف و اوریتسکی.
عملکرد مرکز عملی:
رهبری همه سازمانهای عملی قیام در مطابقت با اوامر کمیته مرکزی.
بنابراین، همانگونه که میبینید، چیزی «خیلی بد و ناخوشایند» در این جلسه کمیته مرکزی اتفاق افتاد، یعنی، «ارتباط عجیب»، «الهام بخش»، «چهره اصلی»، «تنها رهبر» قیام، تروتسکی، برای مرکز عملی، که جهت رهبری قیام فراخوانده شده بود، انتخاب نشد.
پس چگونه میتوان این موضوع را با نظریه کنونی در مورد نقش خاص تروتسکی مطابقت داد؟ آیا این امر با آنچیزی که سوخانف، یا تروتسکیستها میگویند قدری «عجیب و غریب» نیست؟ ولی با اینحال، و به عبارتی دقیقتر، هیچ چیزعجیب وغریبی در این باره وجود ندارد، برای اینکه نه در حزب، نه در قیام اکتبر، تروتسکی نقش ویژه ای بازی نکرد، و نه میتوانست انجام دهد، برای اینکه تروتسکی دوره اکتبر عضو نسبتا جدیدی در حزب ما بود. تروتسکی، مانند تمام کارگران مسئول، صرفا از دستورات کمیته مرکزی و سازمانهای آن پیروی میکرد. هرکسیکه با الگوی رهبری حزب بلشویک آشنا باشد، در درک این موضوع، مشکلی نمی بیند، و غیراز این هم نمیتواند باشد،: کافی بود که تروتسکی با اراده کمیته مرکزی مخالفت میکرد، در آنصورت از نفوذ در سیر وقایع محروم میشد. این حرفها درباره نقش خاص تروتسکی افسانه ایست که بالاجبار با شایعات به «حزب» پخش شده است.
این، البته، بدین معنا نیست که قیام اکتبر الهامبخش خود را نداشت. قیام اکتبر الهامبخش و رهبر خود را داشت، اما این شخص، لنین بود، و کس دیگری غیراز لنین نبود، همان لنینی که کمیته مرکزی هنگام تصمیمگیری درباره مسئله قیام قطعنامه هایش را تصویب کرد، همان لنینی که، علیرغم آنچه که تروتسکی میگوید، مخفی بودنش، مانع از الهامبخش بودن واقعی قیام نشد. این ابلهانه و خنده دارست که حالا تلاش شود، با شایعات درباره مخفی بودن لنین، این واقعیت بی چون چرا را پنهان نمود که الهامبخش قیام، ولادیمیر ایلیچ لنین رهبر حزب بود.
حقایق اینچنین هستند.
برفرض، بما گفته شده، و انکار هم نمیتوان کرد که تروتسکی در دوره اکتبر خوب مبارزه کرده است. آری، این درست است، تروتسکی مبارزه کرد،، درواقع، در ماه اکتبر بخوبی مبارزه کرد؛ اما تروتسکی تنها شخصی نبود که در دوره اکتبر بخوبی مبارزه کرده باشد. حتی افرادی مانند سوسیالیست – انقلابی های چپ، که آنموقع در کنار بلشویک ها ایستادند، نیز بخوبی مبارزه کردند. در کُل، من باید بگویم که در دوره یک قیام پیروزمند، وقتیکه دشمن منزوی شده و قیام در حال رشد است، مبارزه خوب کردن کار مشکلی نیست. در چنین لحظاتی، حتی اشخاص عقبمانده به قهرمانان تبدیل میشوند.
بااینحال، مبارزه کارگری، پیشرفتی مستمر، و زنجیرهای از پیروزیهای مستمر نیست. مبارزه کارگری هم آزمونها و هم شکستهای خود را دارد. انقلابی اصیل کسی نیست که فقط در دوران یک قیام پیروزمندانه شجاعت بخرج بدهد، بلکه کسیست که، هنگامیکه در طول پیشروی پیروزی انقلاب خوب مبارزه میکند، وقتیکه انقلاب عقبنشینی هم میکند، و زمانیکه پرولتاریا از شکست رنج میبرد، از خود شجاعت بخرج دهد؛ کسیست که هنگامیکه انقلاب شکست میخورد، وقتیکه دشمن موفق میشود، عقل و منطق خودرا ازدست نداده و هراس به دل راه نمیدهد؛ کسیست که زمانیکه انقلاب در دوره عقبنشینی است دچار وحشت و یا ناامیدی نگردد. سوسیالیست – انقلابی های چپ در دوران اکتبر بد نجنگیدند، و از بلشویکها حمایت نمودند. اما چه کسیست که نداند که آن جنگجویان «شجاع» در دوران برست(توافقنامه صلح با آلمان- م) دچار وحشت شدند، و پیشروی امپریالیسم آلمان آنها را به سوی نومیدی و تشنج سوق داد. این یک واقعیت بسیار غمانگیز، اما انکارنشدنیست که تروتسکی، کسیکه در دوران اکتبر خوب مبارزه کرد، اما در دوره برست، در دورانیکه انقلاب از عقبگرد موقتی رنج میبرد، شجاعت آنرا نداشت تا در آن لحظه مشکل، پایداری کافی از خود نشان دهد و در دنباله روی از سوسیالیست – انقلابی های چپ اجتناب ورزد. بدون شک، آن لحظه یک لحظه دشواری بود؛ شخص باید شجاعت خارقالعاده و خونسردی تزلزلناپذیری از خود نشان دهد، نه اینکه وحشت کند، باید در زمان مناسب عقبنشینی کند، در زمان مناسب، صلح را بپذیرد، ارتش پرولتری را از تیررس ضربات امپریالیسم آلمان خارج نماید، ذخایر دهقانی را حفظ نموده و، در اینراه پس از یک تجدید نفس، با تجدید قوا به دشمن ضربه وارد سازد. متأسفانه، مشخص شد که تروتسکی در آن لحظه ناگوار فاقد این شجاعت و قاطعیت انقلابی بود.
ازنظر تروتسکی، درس عمده انقلاب پرولتری «عدم وحشت» در طول ماه اکتبر است. این اشتباه است، برای اینکه استناد تروتسکی فقط شامل جزیی از حقیقت درباره درسهای انقلاب است. همه حقیقت درباره درسهای انقلاب پرولتری اینست که نه فقط زمانیکه انقلاب در حال پیشروی است، بلکه همچنین زمانیکه درحال عقبنشینی است، زمانیکه دشمن در حال کسب پیروزی است و انقلاب از عقبنشینیها رنج میبرد، «نباید وحشت کرد». انقلاب با ماه اکتبر به پایان نرسید. ماه اکتبر فقط آغاز انقلاب پرولتری بود. این بد است زمانیکه موج شورش در حال افزایش است وحشت نمود؛ اما بدتر اینست زمانی وحشت کرد که انقلاب در حال گذار از آزمونهای سخت پس از کسب قدرت است. حفظ قدرت در فردای انقلاب کم اهمیتتر از کسب قدرت نیست. اگر تروتسکی در دوران برست، در زمانی وحشت کرد که انقلاب ما در حال گذر از آزمونهای سخت بود، زمانیکه تقریبا موضوع «واگذاری» قدرت بود، او باید بداند که اشتباهات مرتکب شده توسط کامنف و زینوویف در ماه اکتبر در اینجا کاملا بیرط هستند.
چنین است طرز برخورد با موضوعات مرتبط با افسانه های قیام اکتبر.
برگردانده شده از:
?Trotskyism or Leninism
V. Stalin 1924