ایّام شمایید …
غزلی نوروزی
نویسنده: پیرایه یغمایی
نوروز بمانید که ایّام شمایید! آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی میآورد از چلچله پیغام، شمایید!
آن دشت طراوتزده آن جنگل هشیار آن گنبد گردنندهی آرام شمایید!
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟ اسطورهی جمشید و جم و جام شمایید!
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان افسانهی بهرام و گلاندام شمایید!
هم آینهی مهر و هم آتشکدهی عشق هم صاعقهی خشم ِ بهنگام شمایید!
امروز اگر میچمد ابلیس، غمی نیست در فنّ کمین حوصلهی دام شمایید!
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است در کوچهی خاموش زمان، گام شمایید!
ایّام ز دیدار شمایند مبارک نوروز بمانید که ایّام شمایید!