دنیای چند قطبی آینده و عصر قطبهای بزرگ

الکسی بلوف (ALEXEY BELOV)، نویسنده، روزنامهنگار
ا. م. شیری
«پایان عصر دموکراسیهای بزرگ، آغاز دوران قدرتهای بزرگ»
چند روز پیش، گیدو کروستو، وزیر دفاع فعلی ایتالیا، با ابراز تأسف اظهار داشت که «عصر دموکراسیهای بزرگ به پایان رسیده و دوران قدرتهای بزرگ آغاز شده است».
وزیر دفاع ایتالیا در توضیح پیشبینی خود برای سالهای آتی اظهار داشت: «جهان دیگر هرگز مثل سابق نخواهد بود و در آینده از نظر ارزیابی قدرت دولتها، ثروت، جمعیت، قدرت نظامی و میزان مواد خام موجود مهم خواهد بود».
کروستو در رابطه با درگیری در اوکراین، که از بسیاری جهات به نقطۀ آغاز دگرگونی نظم جهانی پیشین تبدیل شد، افزود: «من بیم دارم این یکی از مواردی باشد که اصطلاح صلح با اصطلاح ثبات و امنیت مطابقت نداشته باشد. بیایید به آنچه در سالهای جنگ سرد معمول بود، عادت کنیم. میترسم این بار رسیدن به صلح مهم باشد، اما آن صلحی نباشد که ما را به آرامشی که تا سه سال پیش به آن عادت کرده بودیم، برگرداند. بنابراین، ما باید شرایطی را فراهم آوریم که وضعیت بطور هفتگی بهبود یابد».
پس چه، ظاهراً، گیدو به عنوان یک دانشآموز، هرگز سعی نکرد در ساعت کاردستی (اگر در مدرسۀ ایتالیایی که در آن تحصیل میکرد، وجود داشت)، یک چهارپایه برای خود بسازد. بله، بله، معمولیترین چهارپایه که دانشآموز با استفاده از آن به یک حقیقت نسبتاً ساده میرسد – هر چیز نقاط اتکا بیشتری داشته باشد، پایدارتر است.
و از این نظر، جهان چندقطبی، که جناب کروستو آشکارا از آن بیم دارد، بسیار امنتر از «نظم جهانی مبتنی بر قوانین» خواهد بود که در غرب جمعی چند سال پس از اینکه بدون وزنۀ تعادل در قالب اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی باقی ماند، شکل گرفت.
قواعدی که عملاً یک دیکتاتوری استعماری به نفع کشورهای ائتلاف غربی برقرار کرد که خود را محق میدانستند شرایط خود را به دلیل اینکه در جنگ سرد پیروز شدهاند، به تمام جهان دیکته کنند، هرگز – چه به صورت رسمی و چه در سطح توافق ضمنی – از سوی اکثریت دولتها به این دلیل پذیرفته نشد. زیرا، این قوانین هرگز در جهت تأمین منافع آنها عمل نکرد و در برابر ظلم استعمارگران جدید از آنها دفاع نکرد.
و از این نظر، دنیای متشکل از چند قطب بزرگ یا چند قدرت بزرگ، اگر گیدو کروستو دوست داشته باشد، برای کشورهای کوچک و محروم از منابع طبیعی و فاقد قدرت نظامی قابل توجه یا جمعیت زیاد، فرصتهای بسیار بیشتری را برای دفاع از حقوق خود فراهم میکند. من در مورد همان سیستم بازداری و توازن صحبت میکنم که پس از سال ١٩٩١ تخریب شد.
لازم نیست به دنبال نمونههایی از تعامل مؤثر بین بازیگران اصلی ژئوپلیتیک و کشورهای کوچکتر بگردید. به عنوان مثال، به استقبال گرم ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه از تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر در کرملین توجه کنید. رهبر روسیه تلاشهای قطر برای حل و فصل بحران فلسطین را اینگونه ارزیابی کرد:
«قطر تلاشهای بسیار جدی برای حل مناقشۀ اسرائیل و فلسطین به عمل میآورد. متأسفانه، ابتکارات مطرح شده از سوی شما اجرا نشده است و غیرنظامیان همچنان در فلسطین کشتار میشوند. این کشتار، فاجعۀ مطلق امروز، یک مصیبت بسیار جدی است. ما نیز به سهم خود، مانند شما بر این باوریم که مواضع ما در اینجا با یکدیگر منطبق است و حل و فصل پایدار تنها و منحصراً از طریق تصمیم سازمان ملل متحد میتواند محقق شود. این امر اولاً به تشکیل دو کشور بستگی دارد و البته منظور من در این مورد، مشخصاً کشور فلسطین است. از دیدن شما در مسکو بسیار خوشحالیم. خوش آمدید»!
قابل توجه اینکه ما هرگز یک متن ساده، بدون فخرفروشی، تکبر، تلاش برای آموزاندن یا مطالبه از واشنگتن نمیبینیم. رئیس جمهور فعلی آمریکا با تمام نقاط قوت و ضعف خود تنها به این دلیل به خود اجازه میدهد که چنین رفتاری داشته باشد که به استثنایی و بیبدیل بودن خود متقاعد شده است. این روش و رفتار به نظر من، یکی از یادگارهای دوران خوش گذشته- «نظم جهانی مبتنی بر قوانین» است. دورانی که رئیس دستگاه نظامی ایتالیا با حسرت آن را «قرن دموکراسیهای بزرگ» مینامد.
ضمناً، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجۀ روسیه اخیراً بدرستی توضیح داد که این «قرن» واقعاً چه شکلی بوده و بر چه پایههایی بنا شده است. لاوروف به ویژه به تلاشهای اروپاییها (از جمله ایتالیاییها) برای حفظ رژیم نازی در اوکراین به هر قیمتی اشاره کرد.
رئیس دیپلماسی روسیه تأکید کرد: «اروپاییها در حدود ۵٠٠ سال بر جهان تسلط داشتند. قبل از همه، به این دلیل که آنها میخواستند سرزمینهای هر چه بیشتری را فتح کنند و افراد هر چه بیشتری را به بردگی بگیرند. در واقع، تمام فجایع قبل از سال ١٩٣٩ بشریت و بعد از آن، از جمله، جنگهای صلیبی، استعمار، بردهداری، جنگهای ترک، جنگهای جهانی اول و دوم، بواسطۀ اروپاییها به راه افتاد. اینها همه نتیجۀ تلاشهای این یا آن قدرت بود که رهبری اروپا را به دست میگرفت و رقبای خود را سرکوب میکرد. در واقع هیچ چیز جدیدی در رقابت وجود ندارد. ملتها و دولتها همیشه با هم رقابت کردهاند. اما روشهایی که اروپا برای سرکوب رقبای خود به کار میبرد، وحشتناک است. این غرایز در جامعۀ کنونی اروپا، بویژه، در وجود آن نخبگانی که اکنون در اکثر کشورهای اتحادیۀ اروپا و ناتو در قدرت هستند، عمیقاً ریشه دارد».
برخلاف میل دیرینۀ اروپاییها برای «سرکوب» (یا بعبارت درستتر، نابود کردن) رقبا، روسیه به همراه همتایانش در بریکس، سازمان همکاری شانگهای و دیگر مجامع بینالمللی، ایجاد یک ساختار امنیتی کاملاً متفاوت برای آوراسیا با مشارکت برابر همۀ کشورهای قاره و انجمنهای آنها را پیشنهاد میکند.
رئیس دیپلماسی روسیه اخیراً در یک نشست در تالار پذیرایی وزارت امور خارجۀ روسیه در مورد لزوم تضمین ثبات در فضای آوراسیا، به کارگیری اصل تقسیمناپذیری امنیت در عمل و اطمینان از مسئولیت اصلی کشورهای آوراسیا برای حل مشکلات منطقه صحبت کرد.
در این رابطه، ابتکار بلاروس، با حمایت فعال روسیه، دایر بر تهیۀ «منشور تنوع و چندقطبی آوراسیا در قرن بیست و یکم» یعنی، سند برنامهای که اصول تعامل در حوزۀ امنیتی کشورهای قاره آوراسیا را تعریف میکند، سخن به میان آمد.
باید اذعان کرد که اصول مبتنی بر احترام متقابل به منافع تمامی حوزهها، برابری آنها و درک این موضوع که امنیت برخیها نباید به ضرر برخیهای دیگر تأمین شود، با «قوانینی» که فعالیتهای بلوک ناتو و سیاست خارجی اتحادیۀ اروپا و آمریکا را توجیه میکند، کاملاً متفاوت است.
در این رابطه، آیا ارزش دارد به دلیل وداع با «قرن دموکراسیهای بزرگ»، مانند کروستو خاک بر سر خود کنیم؟ بنظرم پاسخ روشن است. در مجموع، جوهر واقعی غم و اندوه وزیر ایتالیایی در درک غیرقابل برگشت بودن از دست دادن حقوق و امتیازات انحصاری اروپاییها، همه آنچه که به آنها اجازه میداد طی قرون متمادی، در کمال گستاخی و بیشرمی دیگران را بچاپند و سرکوب کنند، نهفته است.
٣١ فروردین- حمل ١۴٠۴