عرفان در هنر
دکتر بیژن باران
عرفان در هنر تجسمی با هنر کلامی ایرانی چه رابطه دارد؟ عرفان فکری در اشکال، پیوندها، تجریدات در هنر 4بعدی تعزیه/ اپرا، 3بعدی معماری، 2بعدی کاشیکاری و طرح قالی باید بررسی شود. چگونه عرفان در نقشهای 2 بعدی خاتم کاری، کاشی، قالی، مینیاتور در هنرمندان غیرکلامی، ناشاعر، اساتید حِِرَف تبلور یافت؟
رنگهای کاشی، قالی، مینیاتور ایرانی چه موتیفهای کلامی متناظر در آثار عطار، سنایی، حلاج، سهروردی دارند؟ آیا آسمان آبی فلات، جایگاه “او” در زمینه قالی اصفهان، تبریز، مشهد را تعیین کند؟ پیوند آسمان و انسان در خلود/ جاوید، اشراق، گاو کیهانی میترا در تمدن جیرفت، ثنویت زرتشت، زروان بیکرانه، نور مانی، مغان حافظ، 12 صور عیلامی/ زودیاک برای تقدیر، جبر، سرنوشت تبلور یافت. مدرنیسم با قانون، علم، ارتباط جهانی این پیوند را به روز کرد. فضا پیما به آسمان، رفاه انسان بر زمین را ببار آورد.
آیا عرفان کلامی رفتاری با عرفان بصری هندسی در هم آمیزد؟ آیا رفتارهای خلود، بست، چله نشینی، خلسه، سکوت، عزلت با افکار عرفانی و برخی از 100 آرایه عروضی چون قافیه، وزن، استعاره، مجاز رابطه دارند؟ آیا اشکال هندسی وتر، زاویه، منحنی و اعداد ریاضی 1، 2، 3، 7، 12 فیثاغورث با عناصر عرفان احدیت، ذوب، ریاضت، شهود، مکاشفه متناظر ند؟ باید این عناصر را از آغاز، 7 مرتبه، هدف، نتیجه بیرون کشید. اکثر پدیده های کلامی عرفان بیرون از عصب شناسی مغزند.
عارف از گنبد دوری کرده؛ بر قالی روز و شب گذارند. نقش گنبد و قالی در تاثیر از عرفان بر هنرمندان و بینندگان بررسی شود. نظرات عرفانی در نخبگان اشاعه یافته؛ در عوام اثر ضعیف گذاشتند. با کارکردهای مغز، اختلالات ذهن، اثر نظرات عرفانی بر فرهنگ ایرانی، سیاست در عصر مدرنیسم بررسی شوند. لیست واژه های عرفان، اختلالات ذهن، حالات روحی، کارکردهای مغز فرد گروه بندی شوند. آنها داده ها و بنمایه تحلیل روابط بین عرفان، مغز، جامعه، قدرت، آخرت، آسمان، زمین، فردیت، اعدام اند. برای امور مربوط به ذهن گاهی اسم، گاهی صفت بدون تبدیل با پسوند “ی” آیند.
آرایه های ادبی، شعر، بدایع، شگردهای 100 گانه ساختارهای آوایی و معنایی اینهایند: واجآرایی /نغمهٔ حروف، قافیه، وزن، سجع به معنی آوردن کلمات هموزن و قافیه، تَخَلُّص/ نام دیگر، جناس صدا، تام، تمام صامتها و مصوتها، استعاره، مجاز، تمثیل، اغراق/ مبالغه، تضمین/ نقل قول، تلمیح/ اشاره، تضاد، متناقضنما/ پارادوکس، کنایه، حسآمیزی، تکرار، شکل، تقارن، تکرار، هارمونی.
تفاوت ژنی/ نابغه در 10 نابغه مانند حافظ با تالنت/ استعداد در 100 هزار شاعر فارسی مانند سلمان ساوجی دیده شود. شعر عروضی تک هیجانی، عدم اطلاعات بیشتر در سطر، آهنگ یکنواخت، خالی از 6 گونه ی هیجان غم، شادی، ترس، تنفر، شگفتی، کنجکاوی، کوششی نه جوششی مانند جدول کلمات متقاطع، گنجاندن واژه ها نامربوط در ارکان ثابت بیت است. شعر نو گزینش واژه ها، تنوع تم /هیجان، شکل، محتوا، تخیل، نوآوری، اطلاعات بیشتر در سطر دارد. هنر 12 اصل زیباشناسی زیر را دارد: حرکت، تناسب/ مقیاس، تقارن/ توازن، هارمونی/ رنگآمیزی، وحدت، ریتم/ وزن، جریان، عمق/ ژرفا، سلسله مراتب، تمرکز، تباین، تنش.
تاثیر عرفان در نقوش معماری و قالی بررسی شود. در این نقوش شکل، تقارن، طرح، تخیل، شیدایی، تکرار، تم، زمینه، نشان/ مدال. هیجان برای جذبه بیننده ایده آلیزه شده اند. حاشیه قالی و کمر بند پایین نیمکره گنبد- محصور بودن عناصر گستره را نشان دهد. قالی 2بعدی سطح مستطیل، گنبد 3 بعدی حجم نیم کره است. در عرفان خانقاه، قطب، مراسم، آشپزی، خلا، چشمه آب مریدان را دارد. مراکز عرفان در شهر قوی، روستا ضعیف، ایل کوچی بیاثر اند. معماری در مشهد با شعر عطار، با قالی و گنبد در اصفهان، بغداد، تبریز بررسی شود.
تخت جمشید کاخ شاه و معماری اداری بود. زیگورات چغازنبیل خانه ستایش و اجتماع مردم بود. آتشکده های مادی معماری تاقی 4 جهت داشتند؛ پیش الگوی آرک تریومف پاریس. آرایه های معماری اینها یند: گچبری، کاشی، برجستگی/ چکیده سنگ، مخروطی، چکیده از سقف، رسوبات: استلاکتیت/ قندیل، استلاگمیت/ ستونچه. معماری پیازی گنبد جدار بیرونی ساده فیروزه ای، طلا، نقشدار تزیینی است. نقش هندسی اینها یند: ستاره 5پر، با مرکز 5 ضلعی. دیوار معبد اینها را دارد: ورد برای امداد، رحمت، آمرزش از غیب با وحی، الهام. ورد با خطاطی تزیینی/ کالیگرافی با گلواره است. نقش برای بیننده، خواننده جذاب است. دود اسفند و کندور در تور فلزی آتشگردان بکار رود. مصالح گنبد آجر خشت گل رس پخته در آفتاب/ آنفایرد یا در کوره پخته/ فایرد شود.
گنبد مدور، نیمکره، دیدگاه با 360 درجه در فضای باز طبیعت با 4فصل، دارای راس بالای کف، کمربند دیوار با ورد، مساحت بیشتر، گلهای درشت، پیچه های بلند است. گنبد و مناره سر و 2بازوی انسان به سوی آسمان است. گچ، آهک کلسیم کربنات دارند. در غار بر کف چکه با تبخیر آب رسوب بجا ماند. از چکیده از سقف تبخیر در تجمیع آهک بجا ماند. سقف درونی باغ بیرونی تصویر کند. نمای درونی کندوی عسل با خانه های 6ضلعی، اضلاع کوچکتر به راس رسد.
گاهی قالی طرح گنبد با مرکز مدال و حاشیه تصویر راس و کمربند دور گنبد دارد. زمینه، حاشیه ، نشان مرکزی قالی را پر کنند. در قالی 6ضلعی ماهی دوکی شود. از تو گنبد مقعر نمای درونی راس بالاترین جزء، مرکز کوچکترین است. در طرح قالی مسطح مرکز مدال، بزرگترین نقش است. در قالی مدال درشت ترین نقش است. حاشیه قالی کمربند گنبد است. از دیدگاه بالا طرح قالی سر مرکز یا مدال و 2 مشت انسان یا 2 نقش راست و چپ مرکز در 4دیوار اتاق با کنترل دما ست. قالی مسطح، مستطیل، یک مدال مرکزی، 2 نقشمایه دور، راست و چپ، زیر و زبر، پیچه، گلها، شاخه، با حاشیه حصار باغ، حریم پردیس دارد.
کاشی، قالی طرح هندسی 6ضلعی، لوزی، ستاره، مثلث، دارد. شمای کلی گنبد، دیوار، در مقابل فصول مصون است. در آن نقش جزیی در کاشیها اینها یند: برگ، گل، شاخه، رنگ در طبیعت. باغ گلبوته، پیچه، تکرار، منحنیها، رنگها دارد. عارف بی جوابی، نبود نتیجه ریاضت شکل پیچه را گیرد. نه واقعیت باغ با معنی تلویحی آرامش، تصریحی سبزی خنکی است نه تخیل، تجرید. عارف اختلال فکر، شناخت، شخصیت، روحی دارد. از جمله: شیفتگی، سرگشتگی، عزلت، سکون، شناخت سوگرا.
شیفتگی، شیدایی، تنهایی، درویشی عرفان در هنر تزیینی چه بازتابی دارند؟ آیا عارف نقاش در مینیاتورهای شاهنامه الگو، تم، پرسپکتیو/ دیدگاه ویژه دارد؟ در مینیاتور دیدگاه نقاش متحرک، بر خلاف ثابت در پرسپکتیو یونانی و غرب بغیر از کوبیسم است. آیا اختلالات ذهنی منطق الطیر عطار، قصص مولوی، رباعیات ابوسعید در سودا زدگی منحنیهای قالی، کاشی، طاقهای ایران بازتاب دارند؟ تاثیر عرفان در موسیقی 7 دستگاه مجلسی ایرانی با غم، نگرانی، عدم تحرک چیست؟ تصاویر مغزی رابطه موسیقی غمین نشسته و ضربی رقص را با فعالیت شبکه های مغز نشان دهند.
در مغز چپ منطق، پردازش زبان، عقل، خرد، حکمت، استدلال تحلیلی، دید جزئی مانند درخت اند. در برخی افراد نیمه راست بر مغز چپ در غلبه هنر بر علم تبلور یابد. کارل سیگن گفت:”علم بیش از آنکه مجموعه دانش باشد، روش اندیشیدن است.” عرفان روش اندیشیدن غیرعلمی دارد. مفروضات، شیوه استدلال، نتیجه گیری یعنی حجت و نتیجه غیرعلمی دارد. عرفان ضد مدرنیسم است. پس مولانا و عطار راست مغز بودند. خیام بنا بر دم شعری راست مغز یا علمی چپ مغز بوده؛ خوارزمی چپ مغز بود.
مخچه/ مخ کوچک در پس سر است. از قدیمی ترین مدارهای مغز در دوره تکامل است. در کنترل حرکتی، شیب تند، افراشتگی، راه رفتن، اجرای روان توالی های پیچیده در حرکت دخیل است. پیانو نواختن، تایپ کردن، روی یخ رقصیدن، دوچرخه سواری، صخره نوردی – در همه اینها فعالیت مخچه دخیل است. آیا سماع از کار انداختن دقیقه ای مخچه مانند تاثیر مشروب ست؟
داوکینز “میم” واحد انتقال فرهنگ را مانند ژن واحد انتقال وراثت خواند. کیف هم واحد انتقال از تم به فرد است. عرفان کیفیت ادراک فردی است. واحد کیفیت، کیف یا کوالیا است که کیفیت ذهنی یا تجربهی حقیقی یک چیز است. نمونه: حس درد از سر درد، مزه شراب، گرمی دست بر آتش، تجربه سبزینگی دیدن صحنه، دیدن سرخی رز، شنیدن نوت پیانو، بوی یاس، مالیدن دست بر کاغذ سایش، تعفن چس، خشم از بیعدالتی. کیف/ کوالیا صفت پدیده ای تجربه، جدا از عمد در وضع ذهن است.
کیف 3 قانون دارد: بی برگشت است. من نتوانم غروب را سبز ببینم، حس خارش کنم. طیف رفتار ذهنی برای گزنیش و اجرای متعدد داشته؛ تنها یک رفتار را موجب نشود. تداوم داشته؛ سلیقه فرد را سازد. همیشه از تلخی بدش آید. فیزیکالیست ها گویند: وضع ذهن وضع مغز است که خود فیزیکال است. در نظریه فیزیکال، ذهن کیفیت تجربه درونی/ سوبژکتیو را توضیح ندهد. زیرا کیف/ کوالیا به صفات فیزیکی ذهن کاهش نیابد. آگاهی ادراک ذهن است؛ خودهوشیاری ادراک خود است. کوالیا “چیستی حس”، صفت وضع ذهن، جنبه سوبژکتیو تجربه است. آن چه حس می شود؛ وقتی یک گل سنبل دیده شود.
کیف آگاهی یعنی ادراک این و آن نیست. مفهومی، محتوای عاطفی نیست بلکه واکنشی است. اگر افکار و اوضاع شناختی صفت پدیده ای داشته باشد، دارای کیف/ کوالیا است. کیف/ کوالیا در تدقیق داوری، خوش آمد، درد، غلو، تعارف شاید در آینده بکار رود. آیا کیف اندازه پذیر است؟ نمونه: قالی تبریز 5 کیف برایم داشت. از فیلم قیصر 6 کیف بردم. در خواستگاری، دختر 3 کوالیا شرم داشت. کمر درد او 4 کوالیا بود.
مغز انسان پیچیدگی تکامل را در کهکشان راه شیری نشان دهد. حواس برای درک نیروهای روی زمین مانند نور، دما، صدا در موجودات پیدا شدند. تکامل در جهت پیچیدگی در انسان تبلور یافت. مغز زبان، تحلیل، تخیل، کنجکاوی، بصیرت، هوش، چاره جویی تا 100 کارکرد پردازش داده های حسی را دارد.
ویژگی پدیداری حیات بنا بر توان سرشتی فعل و انفعال خودبخود عناصر آن است تا موجودی مانند انسان در شجره حیات بدون لزوم انتخاب اصلح برای بقا و تکثیر بیآید. عمده انطباق با محیط متغیر است که ناشی از اتفاق مولکولی در جهش ژنتیک است. اما بیش از 90% کارکردهای مغز انسان فایده ای برای تطابق با محیط یا تولید مثل ندارند. شاید مضر هم باشند. مانند عرفان، هنرها، ادبیات. در انسان، شبکه عصب برنامه ریزی کند. ولی پدیده نو در تکامل مولکولی بود. با انسان پردازش مغز به تکامل تمدن تا سفر به کرات نزدیک منجر شد.
برخی حسگرها در انسان برای میدان مغناطیس، پرتو اتمی، ماده تاریک، انرژی تاریک هنوز پدید نیاآمده اند. ساختار پردازش، حافظه، سخن گویی در غشاء بیرونی مغز تکامل یافت که مختص انسان هوشمند است. لذا مغز انسان حجیم شد. رانهای مادران از هم فاصله گرفت تا حفره خروجی بزرگتر شود. در حمله درندگان زنان توان دویدن نداشتند. مردان در دفاع از نسل بعدی/ کودکان به خانواده اهمیت دادند.
در 2 هزار سال گذشته، نظر، نظریه، عرفان، شهود، مکاشفه برای توضیح فردی جهان و باور عموم ارایه شدند. عرفان بیان زیبای کلمات بیمعنی و بامعنی کتره ای است که به واقعیت، طبیعت، سودمندی پویش جامعه ربطی ندارد. عارفان در پیری این مشکلات را دارند: زوال عقل، شنوایی، بینایی، حافظه، زبان، جهتیابی، تصمیم گیری، راه روی هدفمند، توجه. البته متوسط عمر در قرون وسطا نیم سده 20 بود. لذا برخی امراض پیری کمتر رخ دادند.
عرفان واسطه دین و علم است. دین سوژه ی بی اوبژه است. دین تخیل، عرفان، شیفتگی، نیاز، حساسیت خواهد. علم کنجکاوی، تخصص، تجربه، شکیبایی خواهد. حالت روحی در تنهایی و جمع تفاوت دارد. شهود دریافت بی میانجی یک چیز است. یا فراگیری دانش غیبی بینیاز از اثبات، بدون استدلال است. روشنی لامپ تو مغز، کشش بی دلیل، غریزی، ناآگاهانه، حس درونی، حدس تقریبی است.
در فلسفه هند، چین، ایران/ اسلام- تزکیه نفس، عزلت، شیدایی، به شهود منجر شوند. شهود مرحله پیشا نبوت برای ابن سینا و سهروردی بود. مکاشفه تجلیات باطنی، معنوی، غیب، حق، اسرار، روحی در خلسه، خاموشی بین خواب و بیداری است. شهود مترادف با بصیرت، مکاشفه، تخیل، خلاقیت تابع وضع ذهنی فرد است. وضع ذهنی فرد تابع سلامت جسم، مغز، فعل و انفعالات شیمیایی تن است.
مولوی حکم بدون استدلال انسان را بر نردبانی رو به تعالی داند. او تضاد مرگ و زندگی را با پویایی دنبال کرد. ولی به خیالبافی ملائک پرنده رسد:
از جمادی مُردم و نامی شدم./ وز نما مُردم به حیوان سر زدم.
مُردم از حیوانی و آدم شدم. / پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟
حمله ی دیگر بمیرم از بشر./ تا برآرم از ملائک بال و پر.
و ز ملک هَم بایدم جستن ز جو..
بار دیگر از ملک بر آن شوم./ آنچه اندر وهم ناید آن شوم.
پس عدم گردم عدم چو ارغنون/ ارگ بادی..
مولوى با تخالف عقل/ منطق و دین/ باور، دین را خونریز خوانده؛ از ان حذر کرد. او به علم کاری نداشته؛ به عرفان رو کند:
عقل ميگويد كه عيش بيكران/ هست در همزيستى با ديگران.
دين ولى گويد كه خون كافران/ گر بريزى اجر دارد بيكران.
من بدين علت ندارم دين و كيش/ تا نريزم خون همنوعان خويش.
طب سنتی وقتی رایج بوده که از تشریح، فیزیولوژی، شیمی حیاتی، شناخت آسیبها، میکروبها، داروها، آزمایشات، عکس برداری خبری نبود. در واقع طب سنتی بر استصیال و جهالت انسانها از بیماری ها استوار است. زمان جالینوس و عطار در عهد مغول شاید چند ده تا بیماری نامگذاری شده بودند. الان ۶۵۰۰۰ بیماری جسمی و ذهنی شناخته شده؛ که هر کدام چندین دارو دارد.
عطار سده 12م رد اموال دنیوی، راه زهد، گوشهگیری، تقوا را پیش گرفت. با داشتن دکانی نیاز به دربار برای معیشت نداشت. او با گردآوری گیاهان دارویی 800 سده پیش، آنها را برای مداوا تجویز کرد. او “سالک جادهٔ حقیقت و ساکن سجادهٔ طریقت” بود. مولوی گفت: هفت شهر عشق را عطّار گشت./ ما هنوز اندر خم یک کوچهایم. این 7 شهر “طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فنا” در عرفان اند. نیز گفت: عطار روح بود و سنایی دو چشم او./ ما از پی سنایی و عطار آمدیم.
هیچ گیاه داروئی در ایران از جنبه های اثرات درمانی، عوارض جانبی، مقدار ماده ی احتمالا موثر، دوز درمانی با آزمایشگاهای دارویی بررسی نشده اند. هر دارو برای یک بافت مقصد مانند قلب با 3 سطح موثر، بی اثر، سمی با گردش خون توزیع شود. نیز گیاهان هم مانند انسانها متفاوت اند. در زمین با لایه ها و عناصر شیمی گوناگون خاک، هر گیاهی با گیاه مجاور و دور دستش مواد مختلفی دارد. ادعاهای یک دارو موثر برای چند بیماری کاملا متفاوت، بی پایه اند.
در زمانی که طب گیاهی در اوج خود بود سن متوسط مردم حتی در اروپا ۳۰ سال بود. با همین داروهای شیمیائی که با ادعای خطای هواداران طب گیاهی سمی اند عمر متوسط کودکانی که حالا بدنیا می آیند 100 سال خواهد شد. علف خوراک انسان نیست. نباید در باطلاق جهالت سنت غرق شد. شانس درمان مناسب بیماری را از دست نباید داد. بیماری ویروسی گسترش یابد. باید زود به علم رو کرد. رک اینستاگرم بالا.
بسیاری خرافات در ایران با هر دینی مسیحی، زرتشتی، اسلام منافات دارند. نمونه: نظر زدن، چشم بد، دخیل به درخت. در 1000 سال پیش تجربه گرایان نامی خیام، رازی، فردوسی در عهد اسلام بودند. اکنون ایرانیان در خارج مریم میرزاخانی، کامران وفا، تقی اسدی-کیمیایی را دارند. علی دشتی با کتاب 23 سال، جواد طباطبایی 1324-1401، داریوش شایگان، شجاء شفا، آرامش دوستدار نقد دین کردند. طریقت قادریه گرایش عرفانی اهل سنت در سقز کردستان پیرو عبدالقادر گیلانی است. شیخ آزاد شهابی به همراه 2 مریدش را مهاجمان مسلح کشتند. 19 ژوییه 2024
سلطه عرفان بر روشنفکران مخل پذیرش کامل مدرنیسم است. بیماری های استوایی جسمی مانند اسهال، طاعون، وبا، حصبه و ذهنی مانند وسواس، نگرانی، غم، گرفتاری های زمینی مانند تولید بخور و نمیر، ناامنی، قلدری در 5 هزار سال در جامعه بسته پیشانمدرن تل انبار شده اند. خرافات، طب بومی برای درد، دعانویسی تجویز می شوند.موسیقی مجلسی ایران از ماتم، عزا، غم، حرمان، عدم وصل، عدم تحرک پر است.
خرافات نبود رابطه بین 2 گزاره است. برای معلولی علتی موهوم فرض شود که بدون رابطه ی عینی، اندازه گیری، زمان علت پیش از معلول باشد. نمونه: اگر خدایان عامل و جهان معلول فرض شوند؛ اما کسی وجود خدایان، رابطه علت و معلول آنها و انسان، زمان بندی این 2 گزاره را نتواند ثابت کند؛ فکرش خرافی است. نمونه: دخیل به درخت، آل و زائو، جادو برای حاملگی، نظر زدن، نظر کرده، وان یکاد.. بابصرهم، عاق والدین، بیماری کودک، قوت کمر، بکمک حق.
جالب این که بیش از ۹۰٪ آن چه در تاریخ با عقل سلیم حقیقت فرض شده، در علم خطا یند. نمونه: 7 طبقه آسمان سقف آبی بر فراز زمین، طلوع و غروب از گردش خورشید، مزاج سرد و گرم، چشم زخم، نظرزدن، دعا برای عدم زلزله، خشکسالی، بیماری. بدون علم انسان آمازون در تونل تاریک مطلق ماند. تمدن انسان آمازون با زیربنای فضا پیمای کیپ کاناورال فلوریدا مقایسه شود. باور خرافی و پاسخ طب بومی در کودکی به مغز تزریق شوند. Taghi Kimyai-Asadi فب 290224.
بنیادهای هستی با پرسشهای واقعی، آزمایشات درست، همایستاری منطق باید مطرح شوند. ولی استبداد 2500 ساله نگذاشته است، هنوز هم نمیگذارد ایرانی از سنت و ترازهای دلخواه آن گذشته به مدرنیته برسد. چون کشورهای سنی حوزه خلیج فارس بدون عرفان، با درآمد نفت و گاز مدرنیسم را بنحو احسن پیش برند. عرفان در روشنفکران با درویشی جلو کارآفرینی را گیرد. برخلاف ادیسون، فرانکلین، ایلان ماسک.
آرامش دوستدار انحطاط فرهنگی در ایران را با پدیده و آسیب دینخویی بررسی کرد. او این کتابها را نشر کرد: ملاحظاتی فلسفی در دین و علم، امتناع تفکر در فرهنگ دینی، درخششهای تیره، شبه زبان، شبه فرهنگ. البته منظورش باید نخبگان باشد؛ زیرا توده در 5 قاره اغلب دینخویند. ولتر گفت: اولين روحاني جهان اولین شيادی بود که به اولین ابله رسید. در ایران ابله فقر، بیسوادی، بیماری، ساده لوحی را در بر گیرد. عقیمی مدرنیته ایران را محمود فلکی با عرفان از دوستدار با دینخویی بهتر آسیب شناسی کرد. چون دینخویی ژاپن، کره جنوبی، هند، مکزیک سد پیشرفت مدرنیته نشد.
دوستدار ایران پیش از اسلام را نیز در سنن و مناسبات دینی در بند خوانده که فرهنگ ناپرسا و نااندیشا را بدون پاسخ های جدی ساخت. فرهنگ دینی برای آخرت بر جان و جهان ش چیره است. ناپلئون بناپارت گفت: دين بهترين وسيله براي ساکت نگه داشتن عوام است. باید نخبگان را از عوام جدا کرد.
دوستدار بجای عرفان دینخویی را عمده کرد. زیرا عرفان بر روشنفکران در آرمانگرایی، مطلق گرایی، سفید-سیاه ثنویت، ناواقع بینی غالب است. دینخویی در جامعه آمریکا تا 70% در باور و عبادت و در غرب غالب بوده؛ ولی با مدرنیسم منافات ندارد. در ایران فقر، خشگی، هجوم خارجی، عدم امنیت، استبداد مطلقه شرقی، دیوان سالاری محافظه کار، را باید افزود.
او نوشت: فرهنگ دینی ما را «دینخو» کرده که در بنیادها اندیشه را تعطیل کند. همه چیز را روی شانه ی تقلید واگذارد. انسان «دینخو» با پرسشها ی بنیادین روبرو نشده؛ خود را با شبهپرسش درگیر و سرگرم کند. امکانی برای گفتگو، پیشرفت، رقابت با غرب ندهد. البته جوان دینخو در غرب، فرد مدرن در اجتماع شود. پس دینخویی و عرفان اکتسابی اند.
احسان ابراهیمی، استاد فلسفه و نویسنده، با اکبر کرمی برساخت دینخویی، دیگر نظرات دوستدار را بررسی کرد. او آن را ذاتگرا خوانده؛ که نگذارد، و نگذاشته است دوستدار سنت ایرانی را درست دریابد. بویژه حضور ذهن، حاضرجوابی، زبان تیز و تند او را بسیاری از اهل ایمان برنتافته؛ جرات همآوردی با او را نیافتهاند. آیا او دین یا اسلام ستیز بود؟ آیا امتناع تفکر، واکنش به سیاست در سده 20 بود؟ آیا او انحطاط ایران پس از صفویان را به درستی کالبدشکافی کرد؟ آیا توضیح مناسب بر آن، برآمد آن، راهی به رهایی گشود؟پاسخ منفی اتس . چون حتی در روشنفکران خارج هم نتوانست غالب شود. رک به آثار متاخر دکتر سروش. https://www.youtube.com/watch?v=fZs0-XoN9oc
مارک تواین به طنز از نقص خلقت گفت: “بشر در آخرین روز آفرینش آفریده شد، وقتی که خدا خسته بود.” پرسیده شد: در بشر، چرا ابزار تفریح در کنار فاضلاب تعبیه شد؟ چرا بجای چند اسپرم در رقابت برای یک تخمک در لقاح، 350 میلیون اسپرم مرد خیز بردارند؟ تا هیچ 2 انسان حتی دینخو مثل هم نباشند. ظاهر، شخصیت، سلوک، استعدادها متفاوت شدند.
در تضاد با افسانه خلقت زن از دنده مرد، که آنها را با ژن مشترک خواهر و برادر کند، چرا ناف در نقاشیهای دینی اروپا آمد؟ ناف رابط جفت و مادر است. نژادهای سیاه، سفید، زرد، سرخ، الباینو بنا بر ژنتیک احتمالات مندل، آخوند سده 19، چگونه پدید آمدند؟ چرا شتر بزرگ 4 پا مورچه کوچک 6 پا دارد؟ عزیز نسین با طنز عقبماندگی خاورمیانه را با شریعت مربوط خواند: مسلمانان تاکنون چیزی تولید نکردهاند. اما ثروتمندترین مردم هستند. زیرا آنها دین خود را به جاهلان و نفت خود را به ثروتمندان فروشند.
ذهنیت، وضع، تبلیغات، تفکرات جامعه را 10% یا طبقه متوسط و فرادستان کنترل کرده؛ بر میانگین ضریب هوش مردم غلبه دارند. اوضاع جهان، تورم، بازار، معاش جامعه- اعتراضات اقتصادی را در پی دارند. این اقلیت اگر پاکدست، شایسته، خردگرا، با تحصیلات مدرن باشند؛ شایسته سالاری، دموکراسی، تجارت، رقابت حاکم شوند. بنا بر ساختار تصمیم گیری مغز، نیمی از مردم با منطق و گرد آوری اطلاعات تصمیم نگرفته؛ بلکه بنا بر دلخواه، سلیقه فردی، ثروت، مقام، سوگرایی شناخت -این کار را کنند. Taghi Kimyai-Asadi FB210724
در آغاز 8 ساعت خواب، تن آرام با فعالیت آهسته ی مغز است. آمیگدال زیاد در آن فعال نیست. اما خواب پگاهی مملو از REM است که اثرات زیاد بر مغز دارد. از همه بیشتر در یادگیری موضوعات تازه موثر است. همین امر سبب شده که به دولت ها فشار بیاورند تا مدارس را دیرتر باز کنند تا به قول سعدی “خواب نوشین بامداد رحیل” بچه ها از بین نرود. زیرا اگر بچه ها از این خواب محروم شوند تا ظهر توان یادگیری کلاس های صبح بطور محسوسی کمتر شود. منبع کتاب “چرا می خوابیم.” رک اینستاگرم تقی کیمیایی-اسدی. https://t.me/s/Taghi_kimyai?before=152
خواب پگاه مملو از مرحله ی REM است که بشدت برای سلامت قلب، عروق، خلاقیت مغز، درمان اضطراب، تقویت حافظه، جلو گیری از زوال عقل لازم است. با بیدار شدن زود برای نماز خواندن این مرحله از خواب از بین رفته؛ شانس اکثر بیماریها منجمله آلزایمر، سکته ی مغزی/ قلبی، فشار خون، چاقی، حتی دیابت بیشتر شود. اگر خواب پگاه حذف شود؛ مغز در حالت نیمه خواب باقی ماند. حذف خواب REM باعث شود آمیگدال بار عصبی روز قبل را تخلیه نکرده؛ توان انبار اطلاعات جدید را از دست بدهد. حرکت سریع چشمREM = Rapid Eye Movement
در اواخر خواب شب مراحل آخر خواب با REM همراه با آگاهی است. قشر جلو پیشانی محل برنامه های آینده در یک وضع ویژه نیمه بیداری باشد. پس محتوای رویا در خاطر ماند. اگر در خواب سنگین مغز غیرفعال باشد، محتوای رویا فراموش شود. نیز حافظه آینده گرا و در گذشته محتوای خواب را به خود افزاید. این ساختار حافظه با تگ/ چنگک زمان هر دم، مغز را زیر رادار آگاهی یا با آگاهی برنامه ریزی کرده، به حافظه ربط به آگاهی افزاید.
احتمالا ناآشناپنداری شایعتر از وهم آشنا است. چون تقریبا گاهی به همه دست دهد. باور به رویای خواب امری اعتقادی است. خواب دیدن در بیداری، بنظر آمدن، رویای نیمه بیداری در حد جنون طبیعی در فیزیولوژی مغز در خواب با REM اند. ربطی به امور جهان و جامعه ندارند. شاید فرد صرع نرمه گیجگاهی داشته باشد. اما اتفاق گاهگاهی آنها بخصوص در نوجوانی شایع است. اسدی- کیمیایی 210524 فیسبوک
حالا در آینده هنگام اجرای برنامه ی ریخته شده؛ شاید حافظه های همان رویا هم فعال شوند. به شخص این توهم دست دهد که این اتفاق یا صحنه را از قبل دیده است. نمونه: فرد یک برنامه دارد؛ تا 3 سال دیگر در کنکور شرکت کند. مغزش از همان زمان آغاز به برنامه ریزی و آماده کردن خودش مشغول شود. گاهی صحنه کنکور را هم تجسم کند. حالا ممکن است در رویاهای دم صبح همین برنامه فعال شده؛ به آگاهی ش برسد. روز کنکور مغز فرد شاید همان خاطرات را زنده کند. به فرد وهم شود که روز کنکور را به او از قبل نهادی غیبی خبر داده است.
وگرنه باید ماهیتی یا نیرویی در وجود فرد یا در جهان باشد که بتواند سوار ماشین زمان با سرعتی بیش از نور به آینده ای سفر کند که هنوز شکل نگرفته اند. محصول وضع کلی و ذره به ذره جهانی خواهند بود که در آن زمانها وجود خواهند داشت، که امری محال است. جالب این که باورهای دینی یکی از علل افزایش چنین وهمی است. نمونه: فرعون ۱۴ سال فراوانی و خشک سالی را خواب دیده بود. یوسف آن را تعبیر کرد. روایت بعد از تعبیر پیش بینی آینده بعد نقل قول گذشته که رویداد اتفاق افتاده در روایت ادیان ابراهیمی آمد. حالات عرفانی آمیخته ای از رویا، القاء، تلقین اند که ربطی به جهان بیرون از ذهن فرد ندارد. منبع بالا.
مارکس در 11 تز فویرباخ، وحدت «بشر و طبیعت» و «عین و ذهن» را در فلسفه تغییر جهان ارایه داد. انگلس بر مزار مارکس گفت: داروین قانون تکامل جهان ارگانیک را کشف کرد، مارکس نیز قانون تکامل تاریخ بشر را کشف کرد. دانشمندان زیر را مسلمانان کافر و مرتد خوانده؛ آنها توهین و تحقیر شدند. اما امروزه به آنها افتخار کنند:
یعقوب الکندی در فلسفه، فیزیک، ریاضیات، پزشکی، موسیقی، کیمیا و نجوم نوشت. خلیفه مخالف اندیشه الکندی به قدرت رسید. برای خشنودی ملا ها، کتابخانه الکندی مصادره شد. او را در 60 سالگی در میدان شهر برای عوام شلاق زدند. الکندی با هر تازیانه ای از درد فریاد زد. حضار خندیدند!
ابن رشد از اندلس، نقش اساسی در رنسانس/ نوروشنگری اروپا داشت، ملحد اعلام شد. کتابهایش سوزانده شدند. او را به ستونی از مسجد جامع بستند. نماز گزاران به صورتش تف انداختند. آخرین روزهای عمر این دانشمند در ذلت و گمنامی سپری شد. ابن سینا بنیانگذار طب جدید، بدعت گذار و مرتد اعلام شد. حاکمان مختلف مسلمان در تعقیب او بودند. او برای جان خود مخفی و کتاب القانون فی الطب را نوشت. این کتاب 6 سده در دانشگاه های شرق و غرب، تدریس شد. گورش در همدان است.
زکریای رازی فیلسوف، کیمیاگر، منجم، پزشک بود. بفتوای مجتهد شهر دروغگو، ملحد و کافر اعلام شد. حاکم دستور داد کتاب رازی را بر سر او زدند تا یا کتاب ترکد یا سر رازی- که نابینا شد. او را در گورستان عمومی مجوز ندادند. رازی دانشمند تراز جهانی تجربه، منطق، اصول عملی را بهم آمیخت. گورش در ری ناشناس است. آینده با اسناد تاریخی حدود دفن او را تخمین زده؛ مقبره ای در خور این آزاد اندیش ایرانی هزار سال پیش برپا کند.
جابر بن حیان در کیمیا، پزشکی، فلسفه، نجوم کار کرد. 2 کتاب کیمیا و هفت او در کتابخانه های غرب یافت شوند. رفتار انتقام جویانه حاکم وقت، شهرت روزافزون جابر، زندگی در خراسان را برای ش دشوار کرد. مادرش شلاق خورد و شهید شد. جابر آزمایشگاه و کتب ش را جمع کرد. به بصره عراق رفت. نوید جمال، 211022 فیسبوک. دنيس ديروت گفت: يک فيلسوف تابحال هرگز يک روحاني را نکشته است، در حاليکه روحانيون فلاسفه زيادي را کشته اند. نمونه: جوردانو را کلیسا سوزاند.
ابن هیثم، بصره ۹۶۵ -۱۰۴۰م قاهره، لاتین Alhazen پدر اپتیک است. چند سده پیش از داوینچی و نیوتن آزمایشهای نور را انجام داد. نظرات ارسطو برای نور را که معتقد بود نور را چشم ایجاد کند، تصحیح کرد. ابن هیثم نخستین کسی بود که در باره نور و بینایی پژوهش کرد. چشم را جذب کننده نور، نه ایجاد کننده ی آن دانست. کلمات عدسی مقعر، محدب، شعاع، انعکاس و نامهای اجزای چشم را او به کار گرفته؛ به زبانهای اروپایی وارد شدند.
در سده 11م ذره بین را ساخت که برای بررسی خورشید گرفتگی به کار برد. این ابزار در جنگ های صلیبی به اروپا راه یافت. او ۲۰۰ تألیف دارد: المناظر، كيفيات الاظلال، فى المرايا المحرقه بالقطوع، فى المرايا المحرقه بالدوائر، فى مساحة المجسم المكافى، فقراتى از رسالة فى المكان، فى مسئلة عدديّة، فى شكل بنى موسى، فى اصول المساحه. ویکی
منابع. 2024/08/31
تقی کیمیایی اسدی، زیست شناسی مغز و اخلاقیات، 677 ص.
پرویز دستمالچی، “دشمنان آزادی” برلین، نشر گردون، چاپ دوم، 2021، 400 ص.
بازاندیشی نقش روشنفکران در بافت مناسبات قدرت PDF https://prozhecart.com/biology-brain-morals-al-khimi/
خئورخه رِیِس- بازاندیشی نقش روشنفکران در بافت قدرت Reyes, George 2007 https://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=7245