آرمان وحدت
دلم خون گشته بر آرمان وحدت
سر و جان تنم قربان وحد ت
ندا رد جنبش ی میهن پر ستی
بجز راهی سرو سا مان وحدت
زنا مش سنگ دریا میشود آب
که بارد قطره ی باران وحدت
د ر یغا را هیان راه میهن
شده در مانده یی بحران وحدت
ندارد رنج این میهن مدا وا
بغیر از دارو و درما ن وحدت
چه شد همسنگر آ تش زبا نی
که میکرد ناله و افغان وحدت
شود محکوم تاریخی هر آنکو
که بشکست عهدو پیمان وحدت
همه دا نند که کشتی ی جدایی
بگردد غرقه در توفان وحدت
زفرط دوری ها و باهمی ها
همه عالم شود حیران وحدت
وطن در پرتگاه ملت گرو گان
هنوز ما ییم در هجران وحدت
شود محکو م جا ویدان تاریخ
سبو تاٰژان بر جریا ن وحدت
اگر ما ، درعمل ایستاده باشیم
خجل گردد کج اندیشان وحدت
همیش از یکد گر بیزار تاکی
چرابا شیم سر گردان وحدت
بجز یک شمه یی تابنده گیها
نما نده افتخا ر خوان وحدت
اگر ما عزم فولا دین نماییم
همه مشکل شود آسان وحدت
بهر صورت شکر بر ایتلا فها
که فعالند در گردان وحدت
امید واریم که روزی درافقها
دمد خورشید جا ویدان وحدت
خوشا اندر نوید صبحگا هی
بتا بد گو هر تا با ن وحدت
ع گوچی