عزاداری ین به نوحهسرایی و غزاداری نیاز ندارد!
نویسنده: حاکی خاور
فرستنده: محمدعثمان نجیب
امام حسین مرد مبارز و نبرد بود، مردی بود با خاموش ساختن چراغ عمرش، نامش را زنده و جاویدان ساخت. درست همینکه میگویند: «بعضی انسانها با مرگ نمیمیرند». این شخصیت نیز با مرگش نَمُرد، بلکه با مرگش زندهگی همیشهگی خرید، زندگیای که به نوک زبانهای همگی میچرخد. مرگ او را به الگو تبدیل کرد، آنهم الگوی آزادی، الگوی عدالت و الگوی ستمستیزی. اما حسین- رضی الله عنه- با چاک کردن سینهاش در مقابل استبداد و ستم چهرهای افسانهی تاریخ را به صورتش نقش کرد. چهرهٔ او زیباترین نماد عدالت خواهی است. عدالت را از سیمای این ابر مرد باید خواند. این مرد در مرحلههای تاریخ به آزادیخواهان قدرت و قوت میبخشد. لذا لازم است تا به عنوان قهرمان ستمستیزی به این مرد نگریست. نام این دلیر مرد را در زنجیرهی پهلوانان آزادی باید نوشت و به چشم پیشوای گریز از استبداد به او باید نگریست. این ابر مرد با پرزورترین پهلوان ظالم و عدالتستیز به مبارزه برخواست، آنهم در اوج بیعدالتی و کم زوری و با مرگ خود توانست قویترین صدمه را به پیکر حکومت آن پهلوان میخکوب کند. حکومتیکه عدالتستیزی خوراک شبانه و روزیاش بود، ستم گلوی همگی را فشار میداد، ظلم به اوج خود رسیده بود. در این زمان امام حسین-رضی الله عنه- کمر عدالتخواهی را بسته کرد، به ستم نه گفته و خواستار حنجر زدن به گلوی استبداد شد.
در حقیقت امام حسین -رضی الله عنه- دانسته به کام مرگ حمله کرد، او میدانست در این جنگِ عدل و ستم کشته میشود، او درک کرده بود که با این سپاه کوچک نمیتواند، در مقابل یزید تاب بیاورد، خوب میدانست میمیرد، ببخشید گفتم، میمیرد. میخواستم بگم شهید میشود. اما باز هم به خانه شیر خشمآلود یورش برد. زیرا امام حسین- رضی الله عنه- بجز دو راه چارهی سوم نداشت. یا اینکه
برگردد و به مبارزه پشت کند تا همیشه در مقابل استبداد زانو بزند و یا اینکه به قهر آتش حمله کند، تا بتواند توسط دود خود مشروعیت حکومت عدالت ستیز و دزد آزادی را خدشهدار سازد. دانسته گزینهی دوم را انتخاب کرد، مرگ را انتخاب نمود اما نگذاشت آزادی دزدیده شود. خواست با خدشهدار سازی حکومت یزید آن را زخمآلود کند.
دانشمندان بهترین امتیاز برای یک حکومت، مشروعیت را میدانند، حکومتی مشروعیت نداشته باشد عمر طولانی ندارد. گویا امام حسین- رضی الله عنه- موضوع را خوبتر تحلیل نمود. زیرا اگر به این مبارزه پشت میکرد، یزید میتوانست سالهای زیادی، عدالت ستیزی و آزادی دزدی کند. اما به مرگ خود عدالتستیزی یزید را به رخ مردم کشید، به مردم فهماند که این گرگ درنده خیلی بیرحم است، خیلی کشنده است، کشندهتر از آنچی که شما فکر میکنید. زیرا این گرگ به هیچکسی رحم نمیکند، همه را میدرد، میخورد، حتا نواسه پیامبر را، کسی را خونآلود میسازد که پیامبر اسلام -صلی الله علیه وسلم- او را پسر خود میدانست. شخصی را درید که پیامبر اسلام-صلی الله وسلم- او را سردار جوانان اهل جنت خوانده بود. لذا امام حسین-رضی الله عنه- با این اقدام مشروعیت حکومت یزید را دزدید.
زمانی که امام حسین- رضی الله تعالی عنه- دانسته مرگ را انتخاب کرد، فهمیده به سراغ اجل حرکت کرد و آنهم به هدف خویش چیره گشت، پس به چنین نوحهسراییها چی احتیاج است؟ چرا از مرگ او ناراحت باشیم؟ چرا به مرگ او سوگواری کنیم؟ چرا به خاطر آن خویشتن را تغذیب کنیم؟. باز هم اگر حضرت امام حسین نادانسته به کام مرگ رفته باشد، به ستم کشته شده باشد، به ظلم جانش خونآلود شده باشد، این نوحهسراییها چی دردی را دوا میکند، چی مشکلی را حل میکند، از گناه کی میکاهد؟. هیچ مشکلی را نمیتواند حل کند، هیچ فایدهی ندارد و هیچ غمی را کم نمیکند. میگن شهیدان نشان دهندهی راه آینده هستند. اگر از شهادت امام حسین فقط همین نوحهسراییها باقی بماند، نه تنها اینکه شهادت او راه را نشان نداده، بلکه راه را خِط و غبارآلودتر ساخته است. این روشن است که شهادت امام حسین پیام های زیادی دارد. دکتر علی شریعتی گفته بود:« اگر امام حسین قیام نمیکرد، مسولیت جنگیدن با ظلم، مبارزه با ظالم از بین میرفت. اسلام میشد دین تسلیم در برابر “الخیر فی ما وقع”. لابد خدا خواسته یزید بر ما حاکم شود! اگر حسین علیه السلام قیام نمیکرد حقیقت اسلام و پیام اسلام از بین میرفت و همه ظلمها به نام اسلام مقدس میشد. حسین باعث شد تا اسلام حقیقی از اسلام دروغین و قلابی جدا شود. حسین به مسلمانان آموخت حتا اگر سلاح هم نداشته باشند بازهم در وقت جنگیدن، بجنگند». راستیکه شهادت و قیام امام حسین پیام مبارزه و ایستادهگی میدهد، ایستادگی در مقابل هر نوع ظلم، ایستادگی در مقابل هر نوع استبداد.
قیام امام حسین به انسانها قدرت مبارزه میبخشد، قوت عدالت طلبی میهد، لذت آزادی جویی را زیاد کرده و به گفتهی شریعتی حتا بدون سلاح انسان را وادار به مبارزه میکند. لذا چه زیباست به جای این نوحهسراییها به بُعد دیگری از این حادثه بنگریم. این حادثه را از عینک دیگری نظر کرده و از دریچه و پنجره متفاوتتر به آن داخل شویم. به جای نوحهسرایی آزادی طلبی و عدالت خواهی را بیاموزیم، به عوض خونآلود ساختن خود، قیام برای رسیدن به اهداف خویش را رشد دهیم. از رفتار امام حسین به خوبی فهمیده میشود، انسانها به زنجیر دشمن نباید دست بگذارند، در مقابل گلولهی دشمن نباید خاموش شده و سر نهند. بلکه آتش مبارزه و مقابله را در وجود خویش شعلهور ساخته و جانشان را تا رسیدن به آزادی و عدالت قربانی کنند. پیام و حقیقت اسلام را درک کنند که اسلام هیچ زمانی در مقابل بیعدالتی و اسارت خاموش نه نشسته، بر عکس به خاطر رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی قربانیهای زیادی را متحمل شده است. انسانها و دوستداران حسین چنین چیزهایی را از داستان حسین بیاموزند. از این حادثه شجاعت، دلیری، جوان مردی و قهرمانی بیاموزند. ایشان بدانند که امام حسین خویشتن را بخاطر هم نوعان خود قربانی ساخت. جانش را در آتش آفتاب پخته کرد تا به جهان بفهماند که یزید ظالم است و در مقابل ظالم باید ایستادگی کرد.
لذا باید دانست که امام حسین به نوحهسرایی نیاز ندارد، به آه و فغان ضرورت ندارد، ناله و سر و صدا به دردش نمیخورد، از اشک ریختنهای زیاد خوشش نمیآید، بلکه از شجاعت، دلیری، قهرمانی و قدم گذاشتن در راه آزادی و ظلم ستیزی خوشش میآید، به همراه دلیران شور و مستی میکند، به انسانهای شجاع عشق میورزد. پیروان وی باید تشنهی آزادی باشند، تشنهی عدالت باشند، تشنهی قهرمانی باشند. تشنه به این معنا نه که همیشه تشنهگی بکشند، بلکه برای سیراب شدن از عدالت، آزادی و آبادی بجنگند. به قول کاشانی از این نوحهسراییها، غزاها و ماتمها بگذرند.
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه غزا و چه ماتم است.
به شجاعت و دلیری روی بیاورند، به عدالت خواهی و آزادی طلبی دست بزنند.